بر اساس کشف ۳ کیلوگرم شیشه در محموله ۳۲ کیلوگرمی هویج،
مصاحبهای داریم با قاچاقچی این محموله:
مصاحبهگر: ایده هویج از کجا و چطوری به ذهنتون رسید؟
قاچاقچی: خب تو چی بذارم؟ هر جایی میذاریم برادرا پیدا میکنن. گفتم اینجا دیگه عقل جنم بش نمیرسه.
مصاحبهگر: چرا قاچاق؟ کار دیگه نبود؟
قاچاقچی: کدوم قاچاق؟ واسه جاسازی دو سه هفته پشت هم نخوابیدم، کارگری کردم، همه رو خودم کول کردم، الانم دیسکم گرفته، دستت درد نکنه که نمیگید انگ قاچاقچی هم میزنید؟
مصاحبهگر: فکر نمیکنید که دارین عدهای خانواده رو نابود میکنید؟
قاچاقچی: نابود چی؟ من دارم جنس صادر میکنم به کشورهای خارجی، چرخه اقتصاد با صادرات و واردات مگه رونق نمیگیره؟ ما اینا رو صادر نکنیم کی بکنه؟ نه خود خوریم نه کس دهیم گنده کنیم به سگ دهیم؟ تازه اونا جلوتر از ما افتادن. الان من با یه تیر دو نشون زدم، هم هویج صادر کردم هم مواد، شماها باید جنبه هویجش رو ببینید. قتل که نکردم!
مصاحبه گر: چه پیامی برای بقیه دارید؟
قاچاقچی: بذارید دیده بشیم و کارمون رو بکنیم، امثال من رو اونور روی هوا میزنن، پس فردا که فرار مغزها شدیم اونوقت پشیمون میشید از کارتون، سگاتونم ببرید واسه چیز دیگه هارشون کنید.