کد خبر: 241362تاریخ: 1400/9/20 00:00
در اختتامیه کنگره «سردار سربداران» مطرح شد
داستان دختر بچه هندی که خواب حاجقاسم را دید
زینب سلیمانی گفت: شهادت حاجقاسم سلیمانی در تاریخ به عنوان یک افتخار در کارنامه ملت ایران ثبت شده و شرم آن لکه ننگی ابدی بر پیشانی رژیم تروریستپرور آمریکا خواهد بود. به گزارش «وطنامروز»، اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر «سردار سربداران» با حضور خانواده سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی، احمد وحیدی وزیر کشور، مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران، سردار فدوی، مرتضی امیریاسفندقه، حمید شاهآبادی معاون سیمای رسانه ملی، علیرضا قزوه، افشین اعلا، سعید حدادیان، علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور و سردار فلاحزاده جانشین نیروی قدس سپاه در تالار وحدت برگزار شد. مرتضی امیریاسفندقه، دبیر علمی نخستین کنگره ملی شعر سردار سربداران در این مراسم طی سخنانی کوتاه با تاکید بر اینکه همچنان که سپهبد سلیمانی بیکرانه است، این کنگره نیز اختتامیهای ندارد، گفت: این مراسم افتتاحیه دیگری محسوب میشود؛ همچنین باید در اینجا از یک سردار شعر دیگر یعنی سیدحسن حسینی نیز یاد کنیم. او اظهار داشت: هر چند شعرهایم برای حمایت از بزرگواریهای شهید حاجقاسم کوتاه است و از این بابت از او عذرخواهی میکنم، در سنی هستم که شعر آنطور که باید نمیجوشد. در ادامه زینب سلیمانی، فرزند شهید حاجقاسم گفت: در آستانه دومین سالگرد عروج شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی هستیم. شهادت این قهرمان امت اسلامی در تاریخ به عنوان یک افتخار در کارنامه ملت ایران ثبت شده و شرم آن لکه ننگی ابدی بر پیشانی رژیم تروریستپرور آمریکا خواهد بود؛ چرا که شهادت حاجقاسم یک حادثه معمولی نیست که از یاد تاریخ برود. وی اضافه کرد: این جلسه، جلسه شعر است و بسیاری از افراد از علاقه شخصی حاجقاسم به شعر و ادبیات میدانند. او گاهی در یادداشتهای شخصیاش شعر یا متن ادبیای را که جایی میشنید، یادداشت میکرد. در ادامه این آیین، علیرضا قزوه با تاکید بر اینکه افتخار دارم انگشتری را در دست دارم که یک طرف آن عکس حاجقاسم و طرف دیگر عکس حسن طهرانیمقدم است، گفت: تیر آرش جایی فرود آمد اما تیری که این ۲ شهید داشتند هنوز مرزها را در مینوردد، یک روز مانند نور و یک روز باران و روز دیگر هم در عینالاسد فرود میآید. دوست داشتم قصهای بنویسم از سرلشکر جهان که سردوشیاش خانه پرندگان و قلبش دره پروانهها بود.
وی با تاکید بر اینکه در زمان شهادت حاجقاسم در هندوستان بودم، افزود: ساعت ۶ صبح یک استاد زبان فارسی هند که از عاشقان واقعی حاجقاسم است برایم پیغام داد یتیم شدهایم و چندی بعد متوجه شدم این اتفاق تلخ رخ داده است. باید این مساله را بگویم که یک دختربچه هندی به نام نرگس، باید هر شب قصه حاجقاسم را برایش بخوانند تا بخوابد اما جالب اینجاست که همه قصهها را برای او خواندهاند و مدتی پدرش دست به دامن من میشد تا برایش قصه جدید بگویم و مجبور بودیم بگردیم تا قصه جدیدی برای او پیدا کنیم و هنوز هم باید برایش قصه خوانده شود. قزوه به سفر مقام معظم رهبری به کرمان اشاره کرد و ادامه داد: زمانی که رهبری میخواستند به مزار شهدا بروند، چهره حاجقاسم خوشحال بود و تمام حواسش به بچههایی بود که به سمت رهبری میدویدند، چرا که به آنها میگفت از روی سنگ قبر شهدا رد نشوند. همچنین وقتی به خانه شهدا رفتیم و آنها گفتند حاجقاسم میتواند شفاعت کند، رهبری میگفتند حاجقاسم را درگیر این کار نکنید. جالبتر اینکه آن زمان، قرار بود برخی از اعضای خانوادههای شهید مغفوری و ایرانمنش عقد کنند و با وجود اینکه رهبری از این مساله اطلاع نداشتند اما چون حاجقاسم به رهبری گفتند که خطبه عقد آنها را بخوانند رهبری نیز خطبه عقد را خواندند. ایشان حاجقاسم را خیلی دوست داشتند. این شاعر و منتقد ادبی اضافه کرد: یک روز پدر این دختر هندی به دلایل مسائل کاری به شهر دیگری میرود و چون شب برنمیگردد و مادرش هم مریض بود، کسی نبود شب برایش قصه بخواند، آن شب حاجقاسم به خواب این دختر میآید و خودش برایش قصه میگوید، وقتی این مساله را شنیدم گفتم باید داستان این اتفاق را بنویسم که این کار را هم کردم و کتاب «نقاشی خدا» را نوشتم که به ۴ زبان ترجمه شد. پیش از نگارش این کتاب حاجقاسم نیز یک بار به خوابم آمد؛ لباس سربازی به تن داشت و خوشحال هم بود، او نامههای زیادی به دستش بود و وقتی به او گفتم بیاید و چایی بخورد، در جوابم گفت که سرم شلوغ است. قزوه همچنین با اشاره به این نکته که بیش از ۴۰۰ شعر برای حاجقاسم سرودهام، گفت: قصه حاجقاسم خیلی قشنگ است، مکتوب کردن سبک زندگی این شهید که رهبری تاکید زیادی بر آن دارند بسیار مهم است و باید این مساله پررنگ شود.