مهدی طاهرخانی: وقتی داور مسابقه پرسپولیس و هوادار برای آخرین بار به علامت پایان این رقابت در سوتش دمید، حقیقتا این انگاره رنگ حقیقت به خود گرفت که یک عده کاسبان خاموش وضعیت کرونایی هستند. آنهایی که بدون حضور هوادار در ورزشگاه، خیالشان از هو شدن توسط سکوهای خودی راحت است؛ حسین بادامکی و اسماعیل حلالی میدانند درباره چه چیزی حرف میزنیم. این مقدمه را داشته باشید تا در انتها یادی از بعضیها کنیم.
پرسش نخست این است: چرا پرسپولیس برخلاف تصورات، موفق به شکست هوادار نشد؟ پرسپولیس بازی را خوب آغاز کرد، بعد از مدتها مهدی ترابی را در حد و اندازههای سابقش دید، یک فشار هوادارپسند تقریبا در حال خم کردن کمر هوادار بود که ناگهان روی سلسله اشتباهات عجیب، دروازهاش را باز شده دید.
اگرچه قرمزها در ادامه سریعا روی کرنر جبران کردند اما در نیمه دوم پرسپولیس به چند علت همانی نبود که انتظارش را میکشیدم. از بدشانسی محض گرفته (که گل سرسبد آن مصدومیت ترابی بود) تا 2 تعویض بسیار غلط گلمحمدی که عملا تیمش را 10 و شاید هم 9 نفره کرد.
* ترفند قرن بیستمی در عصر وار
بله! تیم داوری اشتباه مهلکی را انجام داد. در عصر VAR، در دورهای که مشتاقان فوتبال در ایران، چهارشنبهشب دیدند چگونه داور با تکنولوژی چشم عقاب، گل بایرن را از روی ویبره ساعتش زودتر از زننده آن متوجه شد، هنوز در لیگ ما ترفند 36 سال قبل مارادونا در جامجهانی 1986 جواب میدهد! بازیکن هوادار با دست گل زد و خوشبختانه آنقدر شجاعت داشت که عوض دست انداختن دیگران با شهامت بگوید؛ بله! با دست زدم.
* داور اشتباه کرد اما شما چطور؟
تنها مشکل قرمزها همان یک اشتباه داور و آن گل بود؟ برای تیمی که بخواهد در لیگ برتر بماند یا در بهترین حالت سهمیه آسیا را بگیرد، بله همان یک اشتباه برای نابود کردن آرزوها کفایت میکند اما برای تیمی که قرار است برای ششمین بار متوالی قهرمان لیگ شود، هرگز. تیم قهرمان باید آنقدر قوی و خوب باشد که اگر داور چنین اشتباهی هم کرد قادر به جبرانش با ۲ گل یا بیشتر باشد.
در اینکه حالا کمکداور ویدئویی از نان شب هم برای فوتبال ما واجبتر است، هیچ بحثی نیست و اگر لازم باشد هر هفته آن را به فدراسیون فوتبال، به سازمان لیگ (که چشم طمع به حق مالی باشگاهها در بحث تبلیغات محیطی بسته و با چنگ و دندان با داغ و درفش ول کن این ماجرا نیست) و حتی به وزارت ورزش یادآوری میکنیم اما در این فوتبال، قهرمان آن تیمی است که از بهانههایش قویتر باشد؛ نهتنها در حرف زدن که در عمل.
* چه شد که عوض برد نزدیک بود ببازند؟
حالا کمی بحث را فنیتر میکنیم که بفهمیم چرا پرسپولیس در شبی که طبق استانداردهای خودش باید یک برد شیک و پر گل به دست میآورد با خوششانسی از باخت خانگی در دقایق آخر فرار کرد؟ شانس بسیار مهم است اما مهمتر از آن، بستری است که شما برای صیدش مهیا میکنید. حمید مطهری به عنوان دستیار اول یحیی گلمحمدی، مرتب اصرار به گفتمان فنی دارد و از او سوال میکنیم: آیا تنبیه رفتاری و به گونهای یک «لجاجت خاص» پیرامون مهدی عبدی وجود دارد یا نه؟
اگر پاسخ منفی میدهد - که فرض میکنیم اینچنین است- اینک از او میپرسیم: چرا عبدی جوان تنها فردی است که بلافاصله بعد از چند موقعیتسوزی، با برخورد چکشی کادر فنی و تعویض و نیمکتنشینی مواجه میشود؟ از مهدی ترابی گرفته تا عیسی آلکثیر و حتی عالیشاه، موقعیت از دست میدهند و توپهای متوالی را خراب میکنند، تو گویی یک مصونیت نانوشته دارند که قرار نیست بلافاصله با اخم کادر فنی روبهرو شوند. با علم به همه تواناییهای یحیی که شخصا او را در این مقطع بهترین مربی حال حاضر لیگ برتر میدانم و عقیده دارم میان سایر گزینههای داخلی دستکم تا چند سال حقش نشستن روی نیمکت پرسپولیس است اما متاسفانه او یک پنجره مخفی دارد که هر از گاهی یحیای دوستداشتنی و همیشه صبور را آن حفره سیاه میبلعد.
* داستان کیا تکرار میشود؟
10 سال قبل آن داستان باورنکردنی را در آخرین روزهای فوتبال مهدویکیا خلق کرد و باعث جاری شدن اشک مهدی و سپس خودش شد. حالا «گویا» ناباورانه مهدی عبدی 22 ساله که مهمترین و بااستعدادترین سرمایه فعلی قرمزهاست، جای مهدویکیا در آن برهه تلخ را گرفته است. عبدی جوان است و محتاج حمایت خاص سرمربی تا بعد از خراب کردن ولو چند موقعیت در یک مسابقه باز هم به او اعتماد شود. تا کمکم همانی شود که باید. این اعتماد درباره شهریار مغانلو در ابتدای سال 1400 انجام شد و در آسیا و مرحله گروهی، پرسپولیس میوهاش را چید اما عبدی که مشخص است بسیار از حیث روحی حالت شکنندهای دارد، دستکم حالا قادر به جمع و جور کردن خویشتن پس از یک نیمکتنشینی نیست. درست یا غلط، او انتظار داشت روز داربی ثابت باشد. پیرو همان شوک داربی، مقابل هوادار چند موقعیت خوب را خراب کرد، البته باید توجه کرد او خودش با جاگیری و هوشش، موفق به خلق آن موقعیتها شد. پرسپولیس گل دوم را خورد و حالا بهترین فرصت بود که یحیی به او اعتماد کند و با حضور 90 دقیقهای این هدیه را به او بدهد. شبیه یک تولد دوباره اما اتفاقی کاملا عکس رخ داد.
* تعویضهایی برای خودویرانگری
گلمحمدی که مقصر اصلی را عبدی میدانست (به خاطر از دست دادن آن چند موقعیت) با بیرحمی تمام او را به همراه کامیابینیا بیرون کشید و عملا تیمش را اول 10 نفره و سپس 9 نفره کرد.
به عملکرد اسدی و حامد پاکدل بعد از تعویض و حضور در میدان خوب توجه کنید. به صورت باور نکردنی، هول و سردرگم بودند. اسدی یک اشتباه بد در خط دفاعی انجام داد و پاکدل نهتنها نتوانست هیچ موقعیتی را برای خودش بسازد که در چند صحنه عملا حملات تیم را با سکته مواجه کرد. حمید مطهری اگر مشاوره درباره آن ۲ تعویض از بیخ و بن غلط نداده باشد باید از خودش بپرسد چرا مقابل این تصمیم اشتباه یحیی که برای چندمین بار است تکرار میشود، سکوت کرد؟ باخت اراک یادتان است؟
* قصه این ۲ بازیکن
درباره اسدی آنچه باید همه بدانند را دیگر فهمیدهاند. چند فصل قبل دنیزلی در تراکتور او را یک مدافع خوب و مسلط دید اما رضا اسدی خودش را یک هافبک میداند. اما با توجه به سرعت کم و تکنیک نازلش، به هیچ عنوان قادر به درخشش در ترکیب پرسپولیس نیست. شاید در سپاهان و استقلال او نقش محوری را همانند ریگی ایفا کند اما داستان پرسپولیس متفاوت است. آنها بازیکنی هموزن نوراللهی برای آن پست میخواهند.
اما برسیم به پاکدل؛ مهاجم 30 ساله که یک دهه فرصت داشت بدرخشد اما همیشه در تیمهای میانه و پایین جدول بود و حالا در 30سالگی ناباورانه آمده تا چه چیزی را ثابت کند؟ داستان او و عیسی کاملا متفاوت است، چرا که آلکثیر همیشه یک تمامکننده خوب بود که از شانس بدش، یک دهه در انتخاب تیمهایش دچار اشتباه شد اما درباره حامد پاکدل نمیشود چنین ادعایی کرد. خرید او درست شبیه جذب مهدی مهدیخانی بود. متاسفانه کسی فصل قبل از یحیی درباره آن خرید بیحاصل سوال نکرد و حالا یک پاکدل شبیه مهدیخانی به تیم اضافه شده است. با احترام تمام به این بازیکن باید گفت در این سن، او عصای دست قرمزها نخواهد بود، همانطور که آرمان رمضانی نشد، همانگونه که مهدیخانی نشد. و کفران نعمت اینکه عبدی 22 ساله و جواهر صیقل نخورده پرسپولیس، عوض هدایت درست و تبدیل شدن به یک مهاجم قاتل، گاه و بیگاه مورد غضب یحیی قرار میگیرد و... . تردید نکنید اگر گلمحمدی از روی عصبانیت آمیخته به لجاجت، در 30 دقیقه باقیمانده نیمه دوم عبدی و کمال را بیرون نمیکشید، شاهد نتیجه دیگری میبودیم یا دستکم حملات این تیم و موقعیتهایشان کیفیتی بهمراتب بهتر و زیباتر داشت.
* و کاسبان سکوت این روزهای سکوها
اول متن خاطرتان است؟ آنهایی که باید متشکر خالی بودن ورزشگاهها باشند. اگر بازی با هوادار 60 هزار هوادار در ورزشگاه بود، حقیقتا شیری، آقایی، پاکدل و اسدی و در مقاطعی عالیشاه، میتوانستند با خیال آسوده آنگونه ناامیدکننده ظاهر شوند؟ هفته نهم لیگ است. کسی در آذرماه و این هفته درباره قهرمان و این دست مسائل حرف نمیزند. جدول هم حقیقتا معنایی به آن صورت ندارد اما چشم بینا، رگههای موفقیت یا شکست احتمالی در آینده را همین حالا میبیند، پس باید الان هشدار داد.
مدیریت تیم پاسخ شفافی نمیدهد که چرا پول کالدرون یک ماه است به حساب او ننشسته است و مرتب برگشت میخورد و به همین دلیل ۲ خرید تاجیک قرمزها عملا حکم توریست را پیدا کردهاند، آن هم در روزهایی که شیری و عالیشاه، کاسه صبر هواداران را لبریز کردهاند. شاید صدری راضی است از این وضعیت چون عملا مانده و جایی نمیرود. وزیر محترم ورزش هم میگوید هیچ عجلهای نداریم و شاید انتخاب هیاتمدیره و مدیرعامل شوخی شوخی به سال 1401 بکشد. به کاسبان خالی بودن سکوها این افراد را هم اضافه کنید، یک یکشان را.