مهدی جابری: دومین روز پرستار در دوران کرونا را پشت سر گذاشتیم. بیش از 660 روز از ورود کرونا به ایران میگذرد و همه این روزها به نوعی روز پرستار بوده است.
تا همین امروز 150 پرستار در جبهه سلامت عمومی و مقابله با کرونا به شهادت رسیدهاند؛ یعنی به طور متوسط هر چهارونیم روز، یک پرستار شهید شده است. همین امروز که درباره پرستاران مینویسیم و در این روزهایی که به آنها تبریک میگوییم، شاید کمتر پرستاری فرصت داشته باشد حتی جواب تبریکمان را بدهد. آنها نه فرصت «سر خاراندن» دارند و نه شرایطش را!
اما حقیقت تلخ این است که بسیاری از ما مردم، آنطور که باید و شاید، توجهی به رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی نداشتیم. کرونا را آنقدر شوخی گرفتیم که یک لحظه مبتلا شدیم و خنده از لبهایمان رفت. راهی مراکز درمانی شدیم. از پرستاران و کادر درمان انتظار لبخند داشتیم! انتقاد کردیم. گلایه کردیم. گفتیم اینها چرا به ما لبخند نمیزنند؟!
یک روز من، یک روز شما، یک روز آن دیگری؛ مبتلا شدیم و متاسفانه عزیزانی هم از بین ما رفتند. در این 666 روز بیش از 6 میلیون نفرمان به کرونا مبتلا شدیم و هزاران پرستار را هم ناخواسته مبتلا کردیم.
قطعا تقصیر همه ما نیست. خیلی از ما خودمان قربانی هستیم. اما آنهایی که مقصرند، خودشان میدانند چه کردهاند! آنها وقتی رعایت نکردند و مبتلا شدند، دست چند نفر دیگر را هم گرفتند و با خودشان پایین کشیدند.
اغلب مردم دنیا و همه ایرانیها پرستاران را افرادی مهربان، خوشقلب و دلسوز میدانند. پرستارها حتی اگر لبخندی بر لب نداشته باشند، باز هم مهربانند. حتی اخمهای آنها نیز از روی مهربانی و دلسوزی است. اما باید بپذیریم برخی از ما مردم در همه جای دنیا و حتی ایران، از این مهربانی پرستاران سوءاستفاده کردیم. تصورمان این بود که مبتلا میشویم و با رسیدگی پرستارها خوب میشویم.
بله! خیلی از ما کرونا گرفتیم و خوب شدیم! اما چقدر اطمینان داریم که هیچ پرستاری را در روزهای پرستاری پروانهوارش مبتلا نکردهایم یا حتی باعث مرگش نشدهایم؟
666 روز است 6 میلیون و 150هزار نفرمان مبتلا شدهایم و برای زنده ماندن با کرونا جنگیدهایم. 6 میلیون نفرمان در این جنگ پیروز شدهایم اما آیا ما خودمان جنگیدهایم؟ اصلا توان جنگیدن داشتهایم؟ خیر! آن کسی که در خط اول مبارزه بود، ما نبودیم. ما فقط نقش پیروزها را بازی کردیم و مدعی شدیم کرونای وجودمان را شکست دادهایم!
آن کسی که واقعا به جنگ کرونا رفته بود و هنوز هم با کرونا در جدال تن به تن است، ما نیستیم. ما در بهترین تعبیر فقط «مبتلا» هستیم و مجموعمان میشود «لشکر مبتلایان». جنگجوی واقعی در بیمارستان و مرکز درمانی، لابهلای میلیاردها ذره ویروسی، برای زنده ماندن من و شما میجنگد و البته از خودش و خانوادهاش محافظت میکند.
پرستاری این روزها بیش از هر زمان دیگری معنای مهربانی و عاشق بودن میدهد اما واقعیت این است که پرستارها این روزها نمیخندند. در میدان جنگ با دشمن نامرئی به این سادگی نمیشود لبخند بر لب داشت. اگر هم لبخندی هست، از روی فداکاری است.
شاید این حرف خیلی تکراری باشد اما لطفا بیایید به هر طریقی، زنجیره انتقال کرونا را قطع کنیم. این هم خیلی تکراری است: به خاطر پرستاران و کادر درمان، لطفا کاری کنید که زنجیره انتقال قطع شود. توجه نداشتن به این حرفهای تکراری، مرگهای تکراری را به دنبال خواهد داشت.