مالک شیخی: وقتی رمان «وزارت ترس» توسط گراهام گرین به عنوان یک اثر داستانی منتشر میشد شاید هیچگاه احتمالش را نمیداد که سال ۲۰۲۰ ژاپن وزارتخانهای را با نام وزارت تنهایی تاسیس کند و بعد از آن انگلیس نیز وزارت خودکشی را در ساختار سیاسی کشورش تعریف کند؛ خبری که اکثر ما در ایران با شنیدن آن تعجب کردیم.
البته کمی بعد، با راهاندازی وزارت هوش مصنوعی در امارات، برای ما که بعد از سالها وزارت پست و تلگراف و تلفن در کشورمان توانسته بود صرفا به وزارت ارتباطات تغییر نام پیدا کند عجیبتر به نظر میرسید. هنوز از این همه وزارتخانههای عجیب متحیر بودیم که طالبان با تاسیس وزارت مهاجرین و وزارت معارف، معادلات جهانی در تاسیس وزارتخانهها را به هم زد.
فارغ از شگفتی نامها، آنچه در ساختارهای سیاسی کشورهای مختلف به عنوان ماموریتهای اصلی آن کشور در قالب وزارت تعریف میشود ۲ دلیل اصلی دارد. ایجاد این ساختارها یا از سر دغدغه حاکمان این کشورهاست یا از سر نیاز مردم. وزارت تنهایی، از سر دغدغه حاکمان ژاپن برای رویارویی با تنهایی تاسیس شد و وزارت مهاجرین در افغانستان بر اساس نیاز مردم این کشور ایجاد شد. قدرمسلم آنکه یا دغدغه حاکمان یا نیاز مردم بهانه ایجاد یک ساختار عریض و طویل در این کشورها برای پاسخ به آنها بوده است.
در ایران نیز شاید به همان اندازه وزارت نفت برای دیگر کشورها عجیب به نظر برسد اما آنچه در کشور ما بارها توسط اندیشکدههای مختلف مطرح شده و همواره با دلایل غیرکارشناسی رد شده است، ایجاد وزارت انرژی بوده که هم دغدغه حاکمان کشور و هم نیازی از سوی مردم بوده است؛ وزارتخانهای که فارغ از سیاستزدگی بتواند سیاستگذاری انرژی را بر اساس تدوین سند جامعی که تا امروز وجود نداشته، راهبری کند.
امروز اما فقدان این نگاه واحد باعث شده فریاد تمام ارکان کشور بلند شود و هیچ متولی مشخصی را نتوان برای پاسخگویی مورد خطاب قرار داد.
اگر عدم هماهنگی و تداخل وظایف نهادها با یکدیگر در کنار عدم تناسب وظایف نهادها با تواناییهای آنها را چالش اصلی بخش انرژی کشور بدانیم، پرهیز از نگاه جزیرهای و تمرکز برای ساماندهی مصرف انرژی در کشور کمترین مزیت تاسیس وزارتخانه انرژی است؛ همانگونه که وزارت انرژی در آمریکا این هدف را دنبال میکند. پیشنهاد اجرایی برای این موضوع که از ماده ۲ برنامه سوم توسعه نیز به یادگار مانده است، ادغام وزارت نفت و نیرو است به طوری که بخش آب در وزارت نیرو به وزارت کشاورزی و منابع طبیعی منتقل شده و...
بخش پتروشیمی از وزارت نفت به وزارت صمت الحاق شود. با این پیشنهاد، مساله مدیریت منابع آب که این روزها حرف اول کشور است به بخشی سپرده میشود که اگر معضل سوءمدیریت مصرف آب در کشاورزی را حل نکند متهم اصلی خواهد بود، چرا که متخصصان امر بالاتفاق معتقدند مشکل بحران آب را باید در سوءمدیریت بخش کشاورزی جستوجو کرد. اما در تمام این سالها وقتی از مقصر صحبت شده، انگشت اتهام یا به سمت وزارت نیرو بوده یا به سمت صنایع.
از طرف دیگر موضوع گاز نیز که این روزها در حال تبدیل شدن به معضل مشابهی شبیه بحران آب است، هیچ پاسخگوی مشخصی ندارد و در این میان آژیر قطع گاز هم به گوش میرسد. هدف این نوشتار یک تحلیل سیاسی یا حتی اقتصادی از اوضاع انرژی نیست، بلکه تشریحی پدیدارشناسانه از این سوال بوده که چگونه وقتی دغدغه حاکمان و نیاز مردم برای ساختاری پاسخگو به موضوع مهم انرژی وجود دارد، هیچ اقدامی در این باره صورت نگرفته است؟
شاید وزارت انرژی ما نیز قصهای مشابه با وزارت ترس گراهام گرین دارد که آرتور شخصیت رمان، به اشتباه کیکی را در میهمانی برنده شد و صاحبان میهمانی هر چه تلاش کردند کیک را از او پس بگیرند، موفق نشدند. جالبتر آنکه آن کیک فقط یک خوراکی ساده نبود بلکه رمزی از یک واقعه در آن نهفته بود.