printlogo


کد خبر: 242129تاریخ: 1400/10/8 00:00
یادداشتی بر گزینه رباعی میلاد عرفان‌پور با عنوان «شمعدانی‌ها»
میلاد دوباره رباعی

رضا اسماعیلی: 

تلخ است که لبریز حقایق شده است

زرد است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
(میلاد عرفان‌پور، شمعدانی‌ها، ص 21)
رباعی از قالب‌های دلبرانه و دیریاب ادب پارسی است؛ قالبی که درگیر شدن با آن وسواس و دقت نظری ورای قالب‌های ادبی دیگر می‌خواهد. قالب رباعی را - جدای از محتوا - می‌توان از نظر ایجاز و کوتاهی به «هایکو» شبیه دانست. مرکز ثقل هایکو یا شعرهای ۳ سطری، تصویرگرایی، شکار و عکس‌برداری شاعرانه از طبیعت است اما رباعی دارای گستره و وسعت موضوعات است. رباعی مناسب‌ترین قالب برای پرداخت هنرمندانه مضامین اجتماعی، فلسفی، عاشقانه و عارفانه محسوب می‌شود. 
 
* سیر تکوینی رباعی از آغاز تا امروز
علامه دهخدا در تعریف رباعی می‌گوید: «شعری است چهارمصرعی. در اصطلاح عروض آن 4 مصرع بود که مصرع چهارم با اول و دوم هم‌قافیه باشد، ولی مصرع سوم را قافیه لازم نباشد... و این رباعی در «بحر هزج اخرب» و «اخرم مثمن» آید، وزنش خاص این است: «لا حول و لا قوه الا بالله» و اگر بر این وزن نباشد آن را رباعی نگویند... رباعی که آن را ترانه و دوبیتی نیز گویند بر وزن «هزج مثمن اخرب» یا «اخرم» سروده می‌شود و به ظاهر مبدع و مخترع آن رودکی است که روزی در رهگذری کودکی را مشغول بازی می‌بیند، جوزی می‌غلتد و کودک از مشاهده غلتیدن جوز از روی ذکاء طبع و قریحه می‌گوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو»، رودکی را سخت خوش می‌آید و از گفتار کودک وزن لطیفی از زحافات «هزج مثمن» ابداع می‌کند و اساس آن را بر دو بیت می‌نهد که بیت اول مصرع و بیت دوم آن مقفی است، و چون سراینده تران، خوشرو و زیبا بوده، دوبیتی را نیز ترانه نام می‌نهند. رباعی یا دوبیتی دو شجره اصلی دارد: 
الف - شجره اخرب، که جزء نخست آن «مفعول» یعنی اخرب مفاعیلن است. 
ب - شجره اخرم، که جزء نخست آن «مفعولن» یعنی اخرم مفاعیلن است...» 
چنانکه اشاره شد قالب رباعی (ترانه، چارانه)، از قالب‌های شعری فارسی است که مورد استقبال شاعران عرب‌زبان نیز قرار گرفته است. حکیم خیام نیشابوری، عطار، مولوی، ابوسعید ابوالخیر و سنایی در شمار معروف‌ترین رباعی‌سرایان تاریخ شعر و ادب پارسی هستند. در شعر معاصر، نیما یوشیج در شمار شاعرانی است که به سرودن رباعی تعلق خاطر خاصی داشت. 
مجموعه اشعار به یادگار مانده از او، حاوی حدود ششصد رباعی است که این امر اقبال نیما به رباعی را نشان می‌دهد. نیما علت علاقه‌مندی‌اش به رباعی را در نامه‌ای چنین بیان می‌کند: «این رباعیات در سنوات مختلف سروده شده‌اند. من این رباعیات را برای این ساخته‌ام که نه فقط قلم‌اندازی کرده باشم، بلکه به آسانی وصف حال و وضعیت خودم را در این زندگانی تلخ بیان کرده باشم».
«از شعرم خلقی به هم انگیخته‌ام
خوب و بدشان به هم درآمیخته‌ام
خود گوشه گرفته‌ام تماشا را کآب
در خوابگه مورچگان ریخته‌ام».
بعد از نیما، رباعی معاصر در دهه 50 با نام «منصور اوجی» گره خورد. بعد از انقلاب نیز -در دهه 60 - رباعی توسط شاعرانی چون سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، وحید امیری، محمدرضا سهرابی‌نژاد و میرهاشم میری حیاتی دوباره یافت. 
در دهه 70 نیز بیژن ارژن و ایرج زبردست در شمار شاعرانی بودند که به صورت جدی و تخصصی به حیطه رباعی ورود کرده و رباعیات درخشانی را به جامعه ادبی عرضه کردند. 
«قطره قطره شد آب آدم‌‌برفی
شد آب در آفتاب آدم‌‌برفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم‌برفی!»
(بیژن ارژن)
«من: دهکده‌ها نبض حقایق هستند
او: مردم ده با تو موافق هستند
ناگاه صدای خیس رعدی پیچید:
باران که بیاید همه عاشق هستند».
(ایرج زبردست)
جلیل صفربیگی نیز- بعد از ارژن و زبردست- از دیگر رباعی‌سرایان موفق روزگار ما است که نباید نامش را از قلم انداخت. از صفربیگی در دهه 80 رباعی‌های خوبی منتشر شد که این رباعی‌ها تاکنون نیز در ذهن و زبان جامعه ادبی جاری است:
«شاید بتوان راه بیانش را بست
یا اینکه رگ خون روانش را بست
زخمی که روایتگر دردی باشد
با چسب نمی‌توان دهانش را بست».
(جلیل صفربیگی)
با مقدمه‌ای که درباره تاریخچه و سیر تکوینی و روند تکاملی رباعی بیان شد، اینک به صورت اجمالی نگاهی به مجموعه رباعی «شمعدانی‌ها» جدیدترین مجموعه رباعی منتشر شده شاعر جوان و خوش‌آتیه روزگارمان میلاد عرفان‌پور خواهیم داشت. 
تنفس در هوای شعر و شاعرانه زیستن، محصول پیوند مبارکی است که بین شاعر و عالم هستی برقرار می‌شود. روح لطیف شاعر در لحظه‌های ناب و مبارک سرودن، همچون پرنده‌ای در اوج پرواز، از حضیض بودن خاکی پر می‌گیرد، و در قاف افلاک به گلگشت ملکوت می‌پردازد. سرمایه و ره توشه اصلی شاعر در این گلگشت ملکوتی چیزی نیست جز نور تجلی آسمانی واژه‌ها. 
شاعر واقعی کسی است که با دلی اهورایی و نورانی، از مشرق شهود طلوع می‌کند و با دمیدن روح شاعرانه خویش در کالبد همین واژه‌های معمولی، رستاخیز کلمات را بشارت می‌دهد و پنجره‌ای از تجلی، به روی دیدگان مشتاق و بیقرار دلشدگان نور جمال و جلال حضرت دوست (جل‌جلاله) می‌گشاید:
«چشم از تو چگونه می‌توان بست تویی
آنجا که مرا نمی‌رسد دست تویی
اینجا هیجان است هیاهوست منم
آنجا ملکوت است سکوت است تویی».
(میلاد عرفان‌پور، شمعدانی‌ها، ص 20)
فارغ از هر گونه تعریف و تعارفی، میلاد عرفان‌پور از شاعرانی است که در این قالب خوش درخشیده و آثار درخشانی در دفتر شعر انقلاب از خود به یادگار گذاشته است. در آیینه رباعی‌های فاخر و روشن عرفان‌پور می‌توانیم سیمای یک شاعر «نواندیش» را به تماشا بنشینیم؛ شاعری که در قالب کلاسیک رباعی، نگاهی باطراوت و امروزین دارد. شاعر با چشم رباعی به دنبال «جور دیگر دیدن» است. وی شاعری کلیشه‌گریز است و با لهجه رباعی به دنبال آن است که «حرفی از جنس زمان» داشته باشد. به خاطر این هوشمندی شاعرانه، رباعی‌هایش طرز دیگری دارد که جان و جهان مخاطب را می‌نوازد. 
این شاعر جوان، در قالب رباعی حرف‌های فراوان برای گفتن دارد. درخشش میلاد در حوزه رباعی در دهه 80 آغاز شد و این درخشش با چاپ مجموعه رباعی‌هایی چون: از شرم برادرم، پاییز بهاری است که عاشق شده است، پادشهر، جشن فراموشی‌ها، ناخوانده، از آخر مجلس، بی‌خبری‌ها و درباره تو، راهبندان، تماشایی، دوستش داشته باش و «شمعدانی‌ها» ادامه یافت. 
گزینه رباعی‌ «شمعدانی‌ها» دربردارنده ۱۷۷ رباعی از میان مجموعه رباعی‌هایی است که پیش از این از وی منتشر شده است. رباعی‌های دستچین شده در این دفتر، بین سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۸ سروده شده‌اند. 
نکته دیگر اینکه، عرفان‌پور پیش و بیش از آنکه شاعر باشد، عاشق است و تشنه حقایق. دلزده از «آگهی» و مرید «آگاهی» و «خودآگاهی». 
و مگر می‌شود عاشق باشی و شاعر نباشی؟! یقینا پیش‌شرط شاعری، عاشقی است اما جنس عاشقی میلاد با جنس بسیاری از عشق‌های ناکام این روز و روزگار متفاوت است. 
از نظر میلاد عشق یعنی در فتنه‌خیز حوادث وا ندادن و مومنانه پای اعتقاد و باور ایستادن. از همین رو است که شعرش زبان‌بازی و شعبده‌بازی نیست؛ حدیث جانبازی و سرافرازی است. 
از این منظر - و بی‌هیچ تعریف و تعارفی - باید او را شاعری هوشمند و حقیقت‌پسند خواند که حق شعر و شاعری را تمام و کمال ادا کرده است. 
این یادداشت، تنها نیم‌نگاهی به مجموعه رباعی «شمعدانی‌ها» بود ولی هنوز ناگفته‌های فراوانی درباره این گزینه رباعی وجود دارد که امیدوارم در آینده‌ای نزدیک، با فرصتی فراخ‌تر به آن بپردازم. با آرزوی موفقیت‌ها و درخشش‌های بیشتر برای میلاد عزیز، این یادداشت را با بازخوانی چند رباعی قابل تامل از «شمعدانی‌ها» به پایان می‌برم:
1
در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست
در این همه راه، غیر گمراهی نیست
در شهر خیابان به خیابان گشتم
آنقدر که آگهی است آگاهی نیست
2
یک پنجره، گلدان فراموش شده
یک خاطره، انسان فراموش شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
3
ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند 
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
4
سرگرم مناجاتم و سرمست امشب
از هر چه جز او کشیده‌ام دست امشب
دیر آمده‌ای رفیق! دیر آمده‌ای
تنهایی من سرش شلوغ است امشب
5
تنها و غریب مانده انسان در شهر
سنگین شده سایه رفیقان در شهر
محتاج درنگیم در این کثرت رنگ
این است دلیل راهبندان در شهر!

Page Generated in 0/0058 sec