printlogo


کد خبر: 242130تاریخ: 1400/10/8 00:00
تأملی بر مجموعه‌شعر جدید «سفر به‌خیر ناخدا» از رحمت حقی‌پور
شعری ساده، شفاف، سالم و مدرن

ضیاءالدین خالقی: رحمت حقی‌پور، نامی آشنا در شعر امروز است و از شاعران شاخص و مطرح دهه‌های 60 و 70؛ شاعری که سرودن شعر را از پیش از انقلاب آغاز کرده است و متولد 1340 است. 
مجموعه‌شعر جدید «سفر به‌خیر ناخدا»ی رحمت حقی‌پور را انتشارات سپیدرود گیلان در سال 1399 چاپ و منتشر کرده است؛ مجموعه‌ای از 52 شعر سپید در 151 صفحه. 
شعرهای رحمت اغلب خالی از کشف و حتی شهود نیست و آنجا هم که جز این است، یا حرفی برای گفتن دارد یا زبانی برای شنیدن:
«در این خانه/ هر روز برای ما/ یک جشن تولد است/ با شمعی که آفتاب/ روشن می‌کند/ و هدیه‌هایی که صاحبخانه/ روی میز می‌گذارد؛ با بسته‌های رنگارنگ و زیبا/ ما شادمان/ بهار و باران را باز می‌کنیم؛/ گل‌ها و پرندگان را/ رودها و دریا را/ نان و سلام و/ لبخند و عشق را...»
باز کردن بسته‌های هدیه که بهار است و باران و...!
 اگرچه از دفتر سومش «یک تکه از آسمان»، شعرهایش از ایجاز به‌ سمت مطول ‌شدن رفته است:
«ما شادمان/ .../ لبخند و عشق را.../ گاه صدای مبارک‌باد و/ کف ‌زدن‌های مرتب می‌شنویم،/ گاه در سکوت/ تنها کسی که تبریک می‌گوید/ آینه است/ یا سایه/ یا خاطره‌ای از یک دوست/ که همواره همراه ماست،/...»
اما این مطول ‌شدن بخشی از خود شعر است، بخشی از فرم شعر، بخشی از جسم و جان شعر؛ انگار که یک لالایی یا زمزمه‌ای عاشقانه، که انگار ماهیتش در همان مطول‌ شدن باید شکل بگیرد:
«یا خاطره‌ای از یک دوست/ که همواره همراه ماست،/ .../ ما هر شب/ از پنجره/ به ماه خیره می‌شویم/ و سراغ از مزار ستاره‌ای می‌گیریم/ که این خانه‌‌ قدیمی را/ از او به ارث برده‌ایم؛/ ستاره‌ای گمنام/ که من نور آن را / سال‌هاست در چشمان تو می‌بینم/ و به عشق/ به نجابت انسان/ ایمان می‌آورم...»
کلمات لطیف و تعابیر تلطیف‌شده در شعرهای عاشقانه‌‌ رحمت، ممکن است مخاطب یا منتقد بی‌دقت را به غلط بیندازد و به‌ سمتی ببرد که بگوید، «شعرهای رحمت، شعری نئوکلاسیک است؛ شعری شبیه فریدون مشیری و کسرایی و ابتهاج و...؛ با کلماتی نظیر: چشم، ماه، شکفتن، آینه، خاطره، عطر، اندام، باغ، آهو و تعابیری شبیه شکفتن ماه، آینه‌‌ نقره‌فام، شیرین‌ترین‌ خاطره، عطر اندام، آیه‌های سبز طراوت و...» 
نخست باید گفت این‌گونه کلمات عمومی‌ و از شعر هر شاعر نوگرایی ممکن است سر درآورد؛ خاصه در شعرهای عاشقانه که کلمات و تعابیر لطیف را می‌طلبد. دوم اینکه نحوه‌‌ استفاده و کاربرد این کلمات و تعابیری از این دست مهم است، و نیز نوع رمانتیکی که در شعر شاعران میانه، نوع و جنس‌اش با نوع و جنس‌ شعر رحمت فرق می‌کند. ضمن اینکه شاعران میانه هرگز مثل رحمت و امثال او در اشعار غیرعاشقانه‌‌ خود از کلمات و تعابیر «نردبان شکسته‌‌ ته انباری» و «چتری که تار عنکبوت بسته» استفاده نمی‌کنند و نیز در شعرهای عاشقانه‌شان هرگز از «شکفتن ماه در چشم یار اتفاق می‌افتد» و نیز از تعابیر مدرنی از این دست که «برای صندلی حافظه قایل شوند و شیرین‌ترین خاطره‌اش را نشستن یار ببیند که عطر اندامش آن را به باغ‌های سرخ نیز دعوت کرده است!». البته بعید نیست که شعر رحمت گاهی‌ نزدیکی‌هایی هم با شعر شاعران نئوکلاسیک یا فریدون مشیری هم داشته باشد؛ مثل آنجا که می‌گوید: «آیه‌های سبز طراوت/ دست‌های تواند» اما شاعر میانه دیگر از این جلوتر نمی‌آید و مدرن‌تر نمی‌شود که در ادامه بگوید: «و انگشت اشاره‌هایی بلند/ به ‌سمت بی‌نهایت ابریشم، بی‌نهایت نیلوفر...»
در ذیل، کل شعر را می‌آورم تا بیشتر متوجه موضوع شویم. البته این نمونه صرفا به‌ دلیل اندک ‌نزدیکی‌هایی که شعر رحمت حقی‌پور با شعر شاعران میانه دارد یا اینکه این شائبه را ایجاد می‌کند آورده می‌شود، اگرنه با آوردن برش‌هایی از مدرن‌ترین تعابیر در شعر رحمت، می‌شد در کل این موضوع را نادیده گرفت. ضمن اینکه موضوع ارزش‌گذاری بین شعر مدرن و شعر میانه نیست، موضوع بیان و نشان‌ دادن تفاوت‌ها و رفع شائبه‌هاست، زیرا چه‌بسا اشعار یک ابتهاج و مشیری از شعر میانه می‌ارزد به اشعار هزار شاعر خوب و تقریبا خوب مدرن امروز. در واقع، رسالت شعری هر کدام از اینان (شاعران میانه و شاعران مدرن) جدا و متفاوت است. 
اما آن شعر:
«تنها خدا می‌داند و من/ در چشم‌های توست/ که شکفتن ماه/ اتفاق می‌افتد/ وقتی در آینه‌‌ نقره‌فام/ به تماشا می‌نشینی / هر بار نشستن تو/ شیرین‌ترین ‌خاطره است/ در حافظه‌‌ صندلی/ که عطر اندامت آن را/ به باغ‌های گل سرخ/ دعوت می‌کند / و هر بار برخاستن آن/ میعادگاه بوسه‌های داغ زمین است/ با گام‌های آهوانه‌‌ تو.../ تنها خدا می‌داند و من/ که آیه‌های سبز طراوت/ دست‌های تواند/ و انگشتانت اشاره‌هایی بلند/ به‌سمت بی‌نهایت ابریشم/ بی‌نهایت نیلوفر.../ تنها خدا می‌داند و من/ راز پریوارگیِ تو را...»
و اینک نیز برش‌هایی از مدرن‌ترن ‌تعابیر در این مجموعه‌شعر؛ به ظرافت و لطایف و عبور تخیل از باریکه‌های ممکن بنگرید:
«این راه رفتن نیست/ عبور ملایم یک رویاست/ با کفش‌های ابری/ با ردی از نیلوفران/ با ردی از رنگین‌کمان».
به نوع بیان بنگرید، و نوع زبانی که حرف‌ها و حتی تشبیهات گفته‌شده را از طریق خود زیبا می‌کند و دیگر می‌سازد:
«کم می‌آورد؛/ پیش چشم تو شب/ پیش روی تو ماه/ پیش نگاه تو دریا».
یا برش ذیل که نه‌تنها به جاده شخصیت انسانی می‌بخشد، بلکه این شخصیت ‌بخشیدن از تناسب و یگانگی بالایی برخوردار است:
«راه دومی نیست/ که هیچ جاده‌ای دیگر/ حوصله‌‌ رسیدن ندارد».
از زاویه‌های دیگری نیز می‌توان به شعر رحمت حقی‌پور در این مجموعه‌شعر نگریست که شاید وقتی دیگر.

Page Generated in 0/0159 sec