تاکنون شخصیت سردار سلیمانی از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از زاویه نظامی، برخی از زاویه عرفانی و هر کس از منظر و نگاه خودش. قطعا در این بین تحلیل و تأمل بر شخصیت سردار پرافتخار اسلام از نگاه شخصی که شاکله فکریاش بر بنای فلسفه بنیاد شده است و امور را از منظر فلسفی مینگرد، دریچه تازهای را روی فهم جایگاه ویژه سردار سلیمانی در سیر فکری انقلاب اسلامی میگشاید. دکتر غلامعلی حدادعادل، استاد فلسفه دانشگاه تهران در گفتوگو با «وطنامروز» در ۳ محور به بررسی پدیده سردار سلیمانی پرداخت؛ محور اول فرآیند رشد سردار سلیمانی در بطن وقایع انقلاب اسلامی، محور دوم جامعیت سردار سلیمانی - به عنوان مثال نقضی برای ابطال تفکرات سکولاریستی- و محور آخر، نگاهی به معنا و پیامهای واکنش مردم به خبر شهادت سردار سلیمانی.
* جناب دکتر حدادعادل! ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، ممنون میشوم نگاه و تحلیل خودتان از شخصیت شهید سلیمانی و تأثیرگذاری ایشان به عنوان یک پدیده فرهنگی در منظومه مکتب انقلاب اسلامی را برای ما شرح دهید.
در آغاز سخن به روح بلند شهید سلیمانی درود میفرستم و از روزنامه «وطنامروز» هم تشکر میکنم که اهتمام به معرفی شخصیت این سردار بزرگ دارد.
مقدمهای عرض میکنم و آن این است که برای شناخت هر مکتب فکری، یک راه مناسب که شاید بهترین راه هم باشد، این است که به دستپروردگان و خروجیهای آن مکتب توجه شود و با شناخت تربیتشدگان آن مکتب، آن مکتب شناخته شود. یک عبارت عربی که میگوید «تعرف الاشجار باثمارها؛ درخت را از میوهاش میشناسند»؛ شما میوه درخت را که ببینید، متوجه میشوید این چه درختی است و نوع آن خوب یا بد است.
افرادی که در یک مکتب تربیت میشوند، میوه درخت آن مکتب هستند. در عالم صنعت هم همینطور است. شما وقتی محصول یک کارخانه را میبینید و خصوصیات، محاسن و مزایای آن را تجربه میکنید، به آن کارخانه اعتماد و اعتقاد پیدا میکنید. ما این را در عالم اسلام هم ما حضرت علی(ع) را نخستین و بهترین محصول کارخانه انسانسازی اسلام میدانیم و اسلام را با مشاهده شخصیت امیرالمومنین علی(ع) و رفتار، اندیشهها و زندگی ایشان بهتر میشناسیم. همان طور که باید بگوییم پیامبر اکرم(ص) بهترین معرف قرآن کریم هستند.
با ذکر این مقدمه قصد دارم بگویم شهید سلیمانی، شخصیتی است که میتوانیم انقلاب اسلامی را با مطالعه زندگی او بهتر بشناسیم، یعنی اگر کسی از ما بپرسد «انسان تربیت شده در تراز انقلاب اسلامی در دوران شما چه کسی است؟» یک نمونه خوب آن شهید سلیمانی است. رشد و نمو شهید قاسم سلیمانی نشانه تحولی است که انقلاب در جامعه ایران ایجاد کرده است به طوری که یک بچه محروم متعلق به یک روستا به نام قنات ملک از بخش رابر (روستایی آنقدر کوچک است که شاید در بعضی از نقشهها نام آن درج نمیشود) اینچنین رشد و ترقی میکند و در جایگاهی قرار میگیرد که نامش در همه جای جهان میپیچد.
در دستنوشتههای به جا مانده از شهید سلیمانی تحت عنوان «از چیزی نمیترسیدم» که شرح حال خودنوشت ایشان است، شما میبینید که چه زندگی سادهای داشته و زادگاه او چقدر دورافتاده و محروم بوده به طوری که شاید کمتر جایی از آنجا محرومتر بوده است. ایشان آنجا به مدرسه ابتدایی رفته و به دلیل مشکلات مالی به کرمان آمده و کارگری میکند. دوران نوجوانی او هم با انقلاب اسلامی مصادف میشود. این فرد در متن این انقلاب به جایی میرسد که همه سیاستمداران قدرتهای بزرگ و فعالان سیاسی و نظامی منطقه، چشمهایشان به او دوخته میشود که او کجاست و چه میکند.
آقای دکتر خوشرو که نماینده سابق ایران در سازمان ملل بود و قبلا هم در آمریکا در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل کار میکردند، برای من به نقل از کسی که به دیدار وزیر سابق یا اسبق دفاع آمریکا رفته بود یک مطلب عجیبی را نقل کرد. ایشان میگفت این وزیر دفاع برای خود دفتری داشته و برای موسسات آمریکا مثل پنتاگون یا وزارت دفاع و دانشگاهها، کارهای مطالعاتی راهبردی در امور نظامی و دفاعی آمریکا انجام میداده است. آن راوی میگوید وقتی وارد دفتر این وزیر شدم، دیدم یک عکس تمامقد بزرگ بلندبالایی از سردار سلیمانی را در برابر خود روی دیوار نصب کرده است. این فرد تعجب میکند و سوال میکند که شما چه نسبتی با سلیمانی دارید؟ شما میدانید که او دشمن شماست و شما هم دشمن او هستید، فلسفه اینکه عکس به این بزرگی و تمامقد را در دفتر کار خود نصب کردهاید، چیست؟ او گفته بود برای اینکه من دائم متوجه این نکته باشم که هر کاری که ما میکنیم این آدم خنثی میکند، این عکس را نصب کردهام تا فراموش نکنیم که با چه کسی در منطقه مواجه هستیم.
حالا شما ببینید چگونه این بچه محروم، از یک روستای محروم چنین جایگاه و عزتی در جهان پیدا میکند، این معجزه انقلاب است. خود سردار سلیمانی نشان میدهد انقلاب مردمی یعنی چه.
شما این پدیده را با شبکه رجال قبل از انقلاب مقایسه کنید. آنها عموما بچهها یا نوههای خوانین، فئودالها، دولهها