جنگ تحمیلی 10 ساله بر سوریه به آخرین خان خود در ادلب رسیده اما میتوان به یقین گفت جنگ برای پایتختنشینان به سر رسیده است. زندگی شهری با تمام جوش و خروشش، به کوی و برزنهای هزاران ساله دمشق بازگشته است. از تجاوزات هوایی گاه و بیگاه دشمن صهیونیستی که بگذریم، مهمترین نشانه باقیمانده از جنگ خانمانسوز تکفیری در داخل شهر، سیطرههای متعدد یا همان راهبندهای امنیتی است که در مداخل شهر و محلهها به چشم میخورد، اگر نه خاموشی شبانه و بیبرقیهای روزانه، تورم شدید قیمتها و مضیقه انواع سوخت، بیشتر نتیجه تحریمهای آمریکایی است تا اثرات وضعی جنگ. خلاصه! یاران دمشقی، 800 سال پس از گذار شیخ اجل، سعدی شیرازی از گذرهای دنج این شهر، دوباره در حال گذار از سالهای سخت فراموشی عشق هستند؛ دورانی که طبق آن روایت دهشتناک مرحوم ولید معلم، وزیر خارجه پیشین سوریه در جمع گرگهای غربی شورای امنیت سازمان ملل، فتنه تفرقه در شامات کار را به جایی رسانده بود که مردان سوری جگرگوشههایشان را در آغوش میگرفتند و ضامن نارنجک را میکشیدند تا با انفجاری خونبار به منوی پیشنهادی آمریکا، اروپا، ترکیه، سعودی و اسرائیل برای مردم شام «نه» بگویند، منویی که توسط کفتارهای تکفیری ارائه میشد: تجاوز، شکنجه و مثله کردن بدن. همان روزها مردی آمد و راه سومی را به جای این دوراهی شوم، پیش پای سوریها گذاشت: ائتلاف بزرگ مقاومت ورای همه اختلافات مذهبی، قومی و قبیلهای. پس عجیب نیست که ملت سوریه، تجدید حیات و اتحاد خود را وامدار آن مرد میدان و هزاران یار جان بر کف و شهیدش بداند. روزی که حاجقاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس با همراهی شگفتآور دختر قهرمانش زینب، برای نخستینبار به آسمان دمشق رسید، 70 درصد خاک سوریه را ویروس داعش بلعیده بود و دمشق محاصرهای نفسگیر را تجربه میکرد به طوری که ارتفاعات حومه شرقی شهر سقوط کرده بود، خمپارههای تکفیری در محله «سیده زینب» در حومه جنوب غرب، از فواصل کمتر از یک کیلومتر به سوی حرم مطهر بانوی استقامت شلیک میشد و جاده مواصلاتی با فرودگاه در همان حوالی زیر آتش مسلحان بود. حتی اگر هواپیمای حامل سردار ایرانی و دخترش هم از گزند موشکهای زمین به هوای اهدایی محور غربی- عربی به سازمان رزم تکفیریها یا همان «ارتش آزاد برای جنایت» در امان میماند و به زمین مینشست، روی زمین تا خود دمشق امنیتی در کار نبود. ورود حاجقاسم به پایتخت زیر آتش سوریه اما آغاز تغییر روند نبرد شام از هزیمت به سوی پیروزی در کمتر از ۳ سال بود.
9 سال بعد از آن فرود حماسی، هفته گذشته در مراسمی باشکوه در قلب دمشق، فرازی دیگر از شخصیت قهرمان نبرد با تروریسم برای انبوه حاضران در سالن اجتماعات بنای عظیم مکتبهالاسد (کتابخانه ملی سوریه) آشکار شد. پیش از آنکه مشاور سرشناس رئیسجمهور سوریه، پیام بشار را به مناسبت بزرگداشت دومین سالگرد شهادت حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس قرائت کند، نمایشی گرافیکی روی پرده اجرا شد که داستان خاکساری و تواضع بیمانند همان فرمانده قاهر و فاتح نبرد ارادهها در خاورمیانه را بازگو میکرد. داستان یادداشت صمیمانه حاجقاسم خطاب به خانوادهای متواری شده که صاحب خانه محل کمین او و همراهانش در یک شب سخت عملیات ضد تروریستها در گوشهای از خاک سوریه بودند. یادداشتی حاکی از عذرخواهی از صاحب خانه، مرقوم بر حاشیه یک جلد قرآن کریم که بعدها خواندنش اشک بر چشمان اعضای آن خانواده جاری کرد و پنجشنبه گذشته، در همایش کتابخانه ملی نیز حلقههای اشک را بر چشمان حاضرانی نشاند که مقامات ارشد دولت و ارتش سوریه نیز در میانشان بودند. مرد میدان ما که سرگذشتش چنین خاضعانه از مردم اشک میگیرد، همان مسافری است که قطرات اشک شوقش در شب وداع از ورای کلماتی که در واپسین منزلگاه سفر روی تکه کاغذی هجی کرد پیداست. شبی که او دمشق را به عنوان آخرین منزل خود پیش از رهسپار شدن به سوی مشهدش در بغداد در بامداد سرخ 13 دیماه 98 ترک کرد، آن شهادت مکتوب به شهادت را در کنار بسترش در آشیانه امن خود جا گذاشت: پروردگارا مرا پاکیزه بپذیر!
* بشار اسد: دشمنان متوجه خطر شهید سلیمانی برای طرحهایشان شدند
مشاور رسانهای رئیسجمهور سوریه پیام بشار اسد را به مناسبت دومین سالگرد شهادت سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانی در مراسمی که به همین مناسبت در دمشق برگزار شده بود قرائت کرد. در متن پیام بشار اسد آمده است: در دومین سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب ایران و ابومهدی المهندس، رفیق او در مبارزه با تروریسم و طغیانگری بینالمللی، ما باید پس از فاتحه برای ارواح این ۲ شهید، تأملی بکنیم و بپرسیم چرا کشوری در حد و اندازه آمریکا و نیروهای نظامی ضربتیاش تصمیم میگیرند به شخصی حمله کنند که خودش را سرباز مبارزه با تروریسم میدانست؟ همان کسی که همه امکانات نظامی و نیروهای انسانی و تجهیزات را تحت فرمان خودش به خدمت گرفت تا نیروهای تروریست و افراطگرا و نیروهای خونریز را شکست بدهد. شهید سلیمانی، اصل و اساس راهبرد دشمن محور مقاومت را شناخته بود و با هر مأموریتی برای از بین بردن پایههای این راهبرد در هر جایی که باشد و با همه شیوههای ممکن تلاش کرد. سپهبد سلیمانی برای تثبیت روحیه وحدت ملتهای مقاومت از عراق گرفته تا سوریه تا لبنان و فلسطین و یمن تلاش کرد. راهبرد دشمن همواره ما را هدف قرار داده است و همچنان هدف قرار میدهد و اجرای این راهبرد نیز به حکام و دنبالهروها و سرسپردگان به دستورات غربیها متکی است و این در حالی است که فرمانده - سلیمانی- برای اجرای راهبردش بر اساس زمان و مکان و بر اساس اقتضائات نبرد تلاش کرد. یک وجدان بیدار و یک نَفس مشتاق به تکمیل مأموریت و نیل به شهادت در راه خدا، او را راهنمایی میکرد.
در ادامه پیام بشار اسد، رئیسجمهور سوریه آمده است: احساس خطر دشمنان از شهید قاسم سلیمانی فقط به دلیل رفتارهای او نبود، بلکه به این دلیل بود که او در دل ملتهای مقاوم بذری کاشته بود که در آینده نزدیک به تعداد بیشماری از سلیمانیها تبدیل میشود. در این پیام همچنین آمده: ارتباط ایران، عراق و سوریه در بخشهای خطوط آهن و انرژی برق میتواند آغازی نیک در ارتباط نامحدود کشورهای منطقه باشد و این به سود مردم این کشورها و سبب شکوفایی این کشورها خواهد بود، بویژه اینکه ما همواره مورد هدف و مطامع دشمنانیم. دشمن در پی سلطه بر مرزها و جلوگیری از ارتباط میان مردمی است که زبان، فرهنگ، تاریخ و سرنوشت مشترک، آنان را به هم ارتباط میدهد؛ موردی که میتوان آن را دلیل وجود پایگاه آمریکایی در تنف دانست، پایگاهی که در آن تروریستها پناه داده میشوند و آموزش میبینند تا با رها شدن در داخل سوریه درصدد کشتن نظامیان و مردم برآیند. دشمنان حجم خطر ناشی از ارتباط میان سوریه و عراق را میدانند، اینگونه روابط برای ملتهای ما حیاتی است و سهم زیادی در شکستن محاصره ظالمانه علیه ۲ ملت دارد. خبر طرح ایران برای ایجاد خط آهنی که این کشور را به عراق و سوریه پیوند میزند موجب شد یکی از روزنامههای آمریکایی بنویسد ایران در پی بازگشت دوباره به منطقه است، سوال من این است: ایران چه زمانی از منطقه دور شده بود که الان بخواهد برگردد؟ ایران همواره در منطقه حضور داشت و دارد.