printlogo


کد خبر: 242783تاریخ: 1400/10/25 00:00
وقتی مکانیسم بازار آدرس غلط می‌دهد

میثم مهرپور*: اگر بازار را متشکل از ۲ طرف عرضه و تقاضا بدانیم این تقاضاست که به سمت عرضه پالس داده و اصطلاحا آن را هدایت می‌کند. برای مثال اگر یک کارخانه تولید بستنی را در نظر بگیریم، این کارخانه برنامه‌های تولیدی خود را براساس فروش بستنی‌های خود در بازار و استقبال مشتریان نسبت به آنها در نظر می‌گیرد. در واقع استقبال بالا یا عدم استقبال از یک محصول، به نوعی این علامت را به کارخانه تولید‌کننده آن محصول می‌دهد که بازار تقاضا خواهان این محصول است یا نه. از این رو، تغییرات طرف تقاضا را می‌توان یکی از عوامل تاثیرگذار بر میزان و نوع تولید یک کالا دانست. در این میان ممکن است کاهش قدرت خرید برخی دهک‌های پایین درآمدی عملا آنها را از بازار تقاضا حذف کرده و این پالس اشتباه را به تولید‌کننده ارسال کند که این کالا بازار خود را از دست داده و دیگر تقاضایی برای آن وجود ندارد! در حالی که همچنان بخشی از جامعه متقاضی خرید و استفاده از آن کالا هستند اما دیگر مانند گذشته توان خرید آن کالا را ندارند. 
در اقتصاد گاه عبارت «نیاز» به اشتباه مترادف با «تقاضا» تعریف می‌شود. در حالی که نیاز زمانی می‌تواند به تقاضا تبدیل شود که این نیاز دارای پشتوانه مالی باشد. برای مثال اگر فردی برای رفت و آمد خود نیازمند خرید یک خودرو باشد صرفا زمانی نیاز وی به خودرو در بازار خودروی کشور تبدیل به تقاضا می‌شود که وی پول کافی برای خرید خودرو را داشته باشد، یا اگر فردی به دلیل پاره شدن کفش خود نیازمند تهیه کفش جدیدی باشد این فرد صرفا به شرطی وارد جمع متقاضیان بازار کفش می‌شود که توان مالی خرید کفش را داشته باشد. در چنین شرایطی که ممکن است بسیاری از نیازهای جامعه به دلیل عدم پشتوانه مالی بخشی از افراد جامعه تبدیل به تقاضا نشود، طبیعتا یکی از نمونه‌های بارز ناکارایی نظام بازار و تکیه صرف به مدل عرضه و تقاضا رخ می‌دهد. چرا که در این شرایط، مکانیسم عمل بازار یعنی هدایت عرضه توسط تقاضا، کاملا کارکرد خود را از دست می‌دهد. در چنین شرایطی بازار بشدت بی‌رحم‌تر و غیرمنطقی‌تر از شرایط عادی عمل می‌کند زیرا بازار صرفا نیازهایی را می‌بیند که به واسطه دارا بودن پشتوانه مالی در سمت تقاضا حضور دارد. در این مرحله عملا برخی نیازها (به رغم وجود) به دلیل نداشتن پشتوانه مالی عملا وارد بازار تقاضا نمی‌شود. 
مسأله خطرناک در این شرایط زمانی رخ می‌دهد که با گذشت زمان، نیازمندانی که به دلیل عدم استطاعت مالی وارد بازار تقاضا نشده‌اند عملا از سوی طرف عرضه (تولید) نادیده گرفته می‌شوند. برای مثال فرض کنیم نوعی محصول یا کالای خاص (آپارتمان‌هایی با متراژ کوچک) در گذشته مورد استقبال قشر ضعیف جامعه بوده است اما حالا با افزایش شدید قیمت مسکن، عملا این قشر دیگر امکان خرید همان خانه‌های کوچک را هم ندارند. از طرفی قشر متوسط به بالای جامعه از ابتدا نیز متقاضی چنین خانه‌هایی نبود. نتیجه این می‌شود که عملا تقاضا برای خرید خانه‌هایی با این ویژگی بشدت کاهش می‌یابد. این کاهش تقاضا - فارغ از دلیل آن- نوعی پالس به طرف عرضه‌کننده است که چنین خانه‌هایی دیگر مانند گذشته متقاضی و خریدار ندارد. پالسی که اگر چه به طرف عرضه‌کننده صادر می‌شود اما واقعیت نداشته و دلیل اصلی این کاهش تقاضا، از بین رفتن یا کاهش آن نیاز نیست بلکه چون این نیاز، پشتوانه مالی لازم را برای تبدیل شدن به تقاضا ندارد عملا هرگز وارد بازار تقاضا نمی‌شود. این مساله که می‌توان آن را به بسیاری از کالاهای دیگر نیز تعمیم داد باعث می‌شود در بلندمدت عملا بخشی از متقاضیان واقعی بازار از بازار خارج شده و صرفا نیازهای دارای پشتوانه مالی به عنوان تقاضا به بازار عرضه، علامت دهند. تداوم این چرخه باعث می‌شود تولیدکننده (طرف عرضه) به جای عرضه کالاهایی که تقاضایی برای آنها وجود ندارد به دنبال افزایش عرضه کالاهایی باشد که در بازار دارای تقاضاست. مکانیسمی که به خودی خود منجر به فشار بیشتر به قشر آسیب‌پذیر و دهک‌های پایین درآمدی جامعه می‌شود. 
* کارشناس ارشد اقتصاد

Page Generated in 0/0061 sec