علی چاهخوزاده: شروع عملیاتی شدن توافق همکاریهای راهبردی و جامع ۲۵ ساله ایران و چین خبری بود که روز جمعه حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان در دیدار و گفتوگو با مقامات پکن اعلام کرد؛ توافقی که حوزههای اقتصادی و امنیتی را شامل میشود. از لحظه انتشار این خبر موج تخریبهای جدیدی علیه روابط ایران و چین آغاز شد اما شاید بدترین واکنش، توئیت پدرام سلطانی، نایبرئیس سابق اتاق بازرگانی بود که نوشته بود: «اکازیون یک ملک استثنایی به مساحت 000/648/1 کیلومتر مربع با دید شمال و جنوب دریا به فروش میرسد. پرداخت بدون پیشقسط در مدت ۲۵-۲۰ سال». او با انتشار این مطلب نه تنها به سند همکاری ایران حمله کرد بلکه آن را نوعی مستعمره شدن ایران عنوان کرده است، البته این رویه طیف غربگرا بعد از روی کار آمدن دولت جدید بوده است که جدای از تخریب همکاری ایران و چین، روابط با روسیه و مذاکرات وین و سفر سایر مقامات مثل محسن رضایی به آمریکای لاتین را تخطئه کردند و بعد از 8 سال حالا طرفدار منافع ملی(!) شدهاند که به واسطه تکیه کردن صرف به غربیها آسیب دیده است. اما چرا این توافق جدای از شریک تجاری بودن برای طرف مقابل اهمیت دارد؟ تا آنجا که از سال ۹۴ و بعد از توافقی تحت عنوان برجام به دنبال آن بوده است. چین به دلیل مشکلاتی که در مسیر تجارت دریایی خود در چین جنوبی و مداخلات آمریکا و نگرانی از باب ناامنی در مسیر بویژه در تنگههای مالاکا، تایوان و جبلالطارق وجود دارد قصد دارد جاده ابریشم قدیم را احیا کند. چین میداند توسعه جاده ابریشم با وجود تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا و آسیای مرکزی دشوار است اما مناسبتر از مسیر دریایی خواهد بود؛ درباره توسعه جاده مورد نظر مهمترین کشور مورد اتکا ایران است زیرا در یک منطقه استراتژیک واقع شده و از طرفی تجربه شکست دادن گروههای تکفیری را دارد. در کنار این موارد، چین نزدیک به ۷۰ درصد انرژی وارداتی و مواد خام نیاز دارد. متأسفانه دولت آقای روحانی پس از برجام تمام شانس خود را به غرب گره زد. دوم بهمن ۱۳۹۴ رئیسجمهور چین با ۶ وزیر، ۳ معاون نخستوزیر، تعداد بسیاری از بازرگانان و خبرنگاران چینی وارد تهران میشود؛ هیأتی بلندپایه که در نوع خود بیسابقه است. این سفر کمتر از ۲ سال از مطرح شدن ابرپروژه جاده ابریشم انجام میشود و فرصتی فراهم آورد که نشست سران ۲ کشور در عالیترین سطح برگزار شود. در اکثر دیدارها تاکید بر یک موضوع است؛ مشارکت راهبردی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین.
یک همکاری راهبردی که در دیدار ۲ رئیسجمهور بر آن تاکید میشود و رهبر انقلاب این موضوع را درست و حکمتآمیز میدانند. اکثریت توقع داشتند دیدارها در این سطح منجر به همکاری شود اما هیچ کار عملیای انجام نشد زیرا با سیاست بیتوجهی به شرق و خیال همکاری با غربیها دولت آقای روحانی به جای توازن شرایط تماما طرف غرب بود؛ به امید آنکه غربیها کاری کنند، که در همان سالها با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا سیاست فشار حداکثری به اوج خود رسید و چین که از رفتار دولت ایران سرخورده بود چندان همکاریای با ما نداشت. چین در زمان تحریمهای سال ۹۰ تماما در کنار دولت ایران بود اما پس از برجام دولت متمایل به غرب در خیلی بخشها غربیها را به چین ترجیح داد، نمونه بارز آن کنار گذاشتن شرکت نفتی CNCP چین از فاز ۱۱ پارس جنوبی و جایگزینی شرکت توتال در این پروژه بود که البته پس از فشار آمریکا، توتال با اطلاعات مهم پارسجنوبی خارج شد. ظریف در روزهای آخر دولت دوازدهم در گزارشی به کمیسیون امنیت ملی مجلس، درباره سیاست و نگاه غلط دولت روحانی اینگونه مینویسد:«اگر درباره ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به اجماع ملی رسیده بودیم و دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از ایران نرنجانده بودیم، دوستان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند». البته برای اصلاحطلبان حتی صحبتهای دیپلمات کهنهکارشان هم چندان اهمیتی ندارد. اکثریت طیف غربگرا هر گونه تعامل با کشورهای غربی را استعمار شدن نمیدانند و آگاه نیستند نگاه به شرق به معنای هضم شدن در آن نیست و برای تعادل در سیاست خارجه، اقتصاد و امنیت یک ضرورت است. همکاری ایران و چین بیشتر از همه به ضرر آمریکا و به منزله پایان فشار حداکثری این دولت تروریست خواهد بود. نشریه فارن پالیسی در این باره مینویسد: «افزایش همکاریهای امنیتی بین ایران و چین، تهدید جدی علیه منافع کلیدی امنیتی آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس است، ایران از محل سرمایهگذاریهای چین در زمینه انرژی و زیرساختی به میلیاردها دلار دست پیدا خواهد کرد و اثربخشی تحریم آمریکا را خواهد شکست».