ما در غمت ای خودرو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاجز بیچاره که ماییم
یکریز رود غنج دل از خودروی ملی
عمری است که ما در کف ساینا و دناییم
هی راه مرا خوانَد و همراه سمندش
ای جان که چه خوش میگذرد هر سه رضاییم
به به چه شود یک شب و خواب خوش خودرو
هیهات چو فردا بشود چشم گشاییم
باید که بگازیم و بتازیم و بنازیم
حالا که زد و صاحب این نان و نواییم
تر تر! چه شده !؟ هیچ، فقط تسمه بریده
باید کش شلوار به آن وصل نماییم
سرعت نرسیده به چهل، زلزله آمد
اینسان به تکان و طرب و شور و نواییم
جز ایربگش باز شد از هم قطعاتش
حالا همگی یکسره در حال دعاییم
یا رب نظری کن تو به این صنعت بیمار
عمریست دخیلیم و به امید شفاییم