صبحهای جمعهمان شد زهرمار
از کرملین آمدی کرمان چکار؟
من که بعد از هر سفر تا چند روز
میچپیدم در سونا بیاختیار
تا کنم ریلکس گاهی میزدم
پرسه روی ماسه دریا کنار
سیل آمد، خب به من مربوط نیست
نیستم در زلزله، لرزهنگار
بنده در ایام تعطیلات عید
خستهام، پس کم کنم از حجم کار
خب چرا جای لَمیدن توی قشم
چکمه و سیلاب و عکس افتخار؟
رُک بگو، جان حسن لایی نده
نان و گوجه بهتر است از خاویار؟
دائما در دور دوری لااقل
پس بده آن صندلی را بهر کار
یحتمل بعد از اراجیفی چنین
شاعری میماند و اسم مستعار