printlogo


کد خبر: 244356تاریخ: 1400/11/9 00:00
فریاد مشترک از صنعا و غزه

سمیرا کریمشاهی: نبرد «شمشیر قدس» در ماه رمضان که مقاومت جانانه مردم بیت‌المقدس و نوار غزه علیه اشغالگران صهیونیست را به نمایش گذاشت، در حوزه‌ بین‌الملل هم یک موج همگانی حمایت از فلسطین و اعتراض علیه خانه‌دزدی‌های اسرائیل در محله شیخ‌جراح را به راه انداخت اما یک جلوه‌ خاص این حمایت‌ها سخنان سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی، رهبر انصارالله یمن بود که اعلام کرد اگر یمن فقط تکه نانی هم داشته باشد آن را با برادران و خواهران فلسطینی تقسیم خواهد کرد. شاید چنین موضع ایثارگرانه‌ای در چارچوب هیچ کدام از نظریات روابط بین‌المللی و مکاتب غربی قابل درک و تحلیل نباشد اما ادبیات مقاومت چنین منشی را دیکته می‌کند. 
به نظر می‌رسد هیچ ملت و مردمی مانند محصوران در جغرافیای غزه و یمن نتوانند بر سر ظلم و رنج مشترک هم‌صحبت شوند. در کنار ادبیات مشترک مقاومت، مرجع مشترک این ظلم پیونددهند‌ه‌ ۲ ملت است. بدین ترتیب شاید تعجب‌برانگیز نباشد که مردم غزه شنبه‌شب گذشته در حمایت از مظلومان یمن تجمع و تظاهرات به راه انداختند. هر چند این اعلام حمایت، موجب خشم حکام جهان عرب طرفدار ائتلاف جنایتکار سعودی در یمن شد. این حکومت‌ها که با استدلال پوچ صلح و حمایت کارآمد از فلسطین بر عادی‌سازی روابط خود با رژیم‌صهیونیستی سرپوش می‌گذارند، از آشکار شدن دشمنی‌های مشترک علیه فلسطین و یمن واهمه دارند بویژه آنکه محمود الزهار، از رهبران جنبش حماس در گفت‌و‌گو با شبکه المیادین از تشابه جنایت رژیم‌های صهیونیستی علیه فلسطین و سعودی علیه یمن سخن گفته است. 
سخنان الزهار، در کنار فریاد حمایتی که از غزه بلند شد، پایگا‌ه‌های تنش‌زای منطقه را نگران کرده که رسوایی جنگ یمن برهم زننده روند عادی‌انگاری ظلم بر فلسطین و موجودیت نامشروع اسرائیل شود. هر چند حکام عرب میانه‌ای با مقاومت موجود در فلسطین ندارند اما امیدوارند از طریق کانال‌های سیاسی‌ای که در غزه بویژه در جنبش حماس دارند بتوانند موازنه موضع‌گیری بر سر یمن را شکل دهند. 
 
* چرا حماس؟
در بحبوحه آغاز بحران سوریه، نیروهای اخوان سوری مهم‌ترین مخالفان سیاسی دولت بشار اسد بودند که پشتیبانی محور نزدیک به تفکر خود یعنی ترکیه- قطر را داشتند. از طرف دیگر تشکیل بدنه‌ ایدئولوژیک‌محور جنبش حماس بر پایه تفکرات اخوانی باعث شده همواره از حمایت مالی- رسانه‌ای قطر و ترکیه برخوردار باشند. حلقه وصل اخوان باعث شد به رغم همکاری و آرمان‌های مشترک حماس و محور مقاومت، این جنبش در موضع دیگری قرار بگیرد و بر سرنگونی دولت سوریه تاکید کند. 
محوریت یافتن چنین ایدئولوژی‌ای در جریان حماس و کانال‌های ارتباطی‌ای که از پس آن شکل می‌گیرد باعث شده برخلاف جنبش جهاد اسلامی، حماس بسیار محافظه‌کارانه نسبت به حوادث یمن موضع‌گیری کند. در ابتدای این ظلم 7 ساله، واکنش حماس بیان کلیاتی مانند تاکید بر ثبات در یمن بود و حمایتی از مقاومت یمن به چشم نخورد. به همین منظور ائتلاف سعودی با وجود دشمنی‌ای که با جریان اخوان دارد علاقه‌مند است میدان یمن را به نقطه اشتراک میان خود، قطر و ترکیه تبدیل کند و از ظرفیت‌های آنها به نفع خود سود ببرد. 
اخوانی‌های یمن معمولا ذیل حزب اخوانی-سلفی الاصلاح شناخته می‌شوند. بدنه حزب وابسته به جریان‌های وهابی و نزدیک به ریاض است اما طی تحولات 2011 و تحریم قطر در 2017 انشقاق جریان اخوانی از وهابی و نزدیک شدن‌شان به محور دوحه- آنکارا رخ داد. با این حال این جریان در کنار محور مقاومت یمن قرار ندارد و با وجود تنش‌ها، در پیوند با محور جنوبی (ائتلاف سعودی) است. ائتلاف سعودی انتظار دارد در قبال دادن امتیازاتی به اخوانی‌هایی که در یمن به حاشیه رانده، آنها ظرفیت حمایتی در فلسطین از طریق حماس را به سمت ائتلاف متمایل سازند اما بعید است حماس به بی‌پروایی بحران سوریه برای یمن موضع داشته باشد. آنها از تلاش‌های آنکارا و ریاض برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل آگاهند لذا کارت‌های امتیازی خود را محتاطانه‌تر خرج می‌کنند. 
 
* اسرائیل؛ نگران‌تر از همیشه
گره خوردن مقاومت یمن و غزه قلمرو تهدید وجودی اسرائیل را هم گسترده می‌کند. این رژیم در روند عادی‌سازی روابط با سران جنوب خلیج‌فارس حساب ویژه‌ای روی فراهم شدن بستر جولان در دریای سرخ و دسترسی به خلیج‌فارس باز کرده است اما به رخ کشیدن توان موشکی و پهپادی یمن در حملات به عمق خاک عربستان باعث شد مسأله‌ تهدید بنادر اشغالی فلسطین در خلیج عقبه و دریای سرخ در محافل اسرائیلی ورود کند. پشتیبانی مقاومت غزه از یمن می‌تواند اسرائیل را در تنگنای کنشگری به منظور مقابله با تهدیدها از سوی یمن مواجه کند، به همین منظور طرح تجزیه که راهکار پراستفاده صهیونیست‌ها با هدف فروپاشی ملت‌های منطقه است برای یمن هم طرح شده است. اکثر یهودیان یمنی تحت حمایت بریتانیا در دهه 50 میلادی به سرزمین‌های اشغالی مهاجرت کردند اما اقلیتی بویژه در استان شبوه همچنان سکونت دارند. در کنار آن، تجزیه یمن به شمال و جنوب، موقعیت نفوذ اسرائیل در این کشور را فراهم می‌کند چرا که آنها هم روی اقلیت یهودی که در بخش‌ جنوبی یمن مستقر خواهند شد، ظرفیت‌سازی می‌کنند و هم اینکه جنوب یمن تحت تسلط عناصر اماراتی است که روز به روز روابط آنها با اسرائیل عمیق‌تر می‌شود. 
 
* عبرت نگرفتن اتحادیه عرب
عدم تفوق شیوخ حاشیه‌نشین خلیج‌فارس در تحولات میدانی منطقه باعث سرازیر شدن زر و زور آنها به فضای سیاسی می‌شود. سیاست حذف و انزوا که به سرکردگی سعودی در اتحادیه عرب دنبال می‌شود به دنبال زدن گره کور بر روند تحولاتی است که امکان شکست این جریان را به دنبال دارد. تجربه بارز آن جنگ سوریه است. حکام عرب تصور کردند با به انزوا کشاندن دولت قانونی سوریه می‌توانند زمینه‌های سقوط آن را فراهم کنند اما اکنون با گذشت 10 سال رویای سقوط بشار اسد به دغدغه‌ چگونگی بازگشت دولت اسد به اتحادیه عرب تبدیل شده که پیروزی بزرگی برای او رقم نزند. 
حال چنین طرحی علیه مردم یمن در جریان است. در واکنش به حمله بازدارنده و هشداردهنده یمن به خاک ابوظبی، محور اماراتی- سعودی برای برگزاری جلسه فوق‌العاده اتحادیه عرب به منظور محکوم کردن انصارالله و جا زدن این اقدام به عنوان حمله تروریستی(!) تلاش کرد. جز اعطای نمایندگی یمن در اتحادیه به عناصر سعودی و فرافکنی برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی که علیه ملت یمن می‌شود، این کشور جایگاهی در این اتحادیه ندارد. اما بلند شدن صدای حمایت از غزه با توجه به وجود یک نگاه جهانی به مسائل فلسطین می‌تواند بر هم زننده معادلات حکام عرب به منظور فراموشی یمن باشد تا این اتحادیه را بیش از پیش به کابوسی مشابه سوریه نزدیک کند و روزی محکوم به پذیرش نمایندگان واقعی ملت یمن در جمع خود شود.

Page Generated in 0/0135 sec