سیدمحمدامین علیدوست: 8 بهمنماه، سالروز عروج لاهوتی آیتاللهالعظمی سیدعلی قاضی است. به راستی چگونه میشود از آیتالله قاضی سخن گفت؟ چگونه میتوان از کسی نوشت که بعد از گذشت 75 سال از وفاتش همچنان شراره آتش عشق الهی که از یاد و نامش شعلهور میشود، قلب انسانها را تسخیر و به نور محبت الهی روشن میکند؟ چگونه میتوان از کسی دم زد که آیتالله سیدعبدالکریم کشمیری از شاگردان ایشان نزدیک به ۳ دهه بعد از وفات آیتالله قاضی میگفت: «ایشان هنوز به شاگردان خود سر میزند» و هنگامی که پرسیدند آیا به شما هم سر میزدند؟ فرمود: بله؛ هر هفته.
آیتالله سیدعلی قاضی یکی از ثمرهها و میوههای جریان عرفانی نجف است که با آیتالله سیدعلی شوشتری شروع میشود. در واقع شیخالمشایخ طریقت آیتالله سیدعلی قاضی، فقیه عارف، سیدعلی شوشتری است.
تحول و هدایت آقا سیدعلی شوشتری به وادی معرفت و عرفان و شهود پروردگار به واسطه مرحوم جولا و به تعبیری مرد جولا بوده است؛ شرح این واقعه در کتاب شریف رساله لباللباب در سیر و سلوک اولیالألباب از لسان مبارک علامه طباطبایی و قلم نورانی مرحوم علامه طهرانی رضوانالله علیهما آمده است که خلاصه آن چنین است:
«متجاوز از یکصد سال پیش در شوشتر عالمی جلیلالقدر به نام آقاسیدعلی شوشتری، مصدر قضا و مراجعات عامه بوده است؛ تا اینکه یک روز شخص جولایی (بافندهای) نزد ایشان آمده و میگوید: فلان حکمی که طبق دعوی شهود به ملکیت فلان ملک برای فلان کس نمودهاید صحیح نیست، آن ملک متعلق به طفل صغیر یتیمی است و قباله آن در فلان محل دفن است؛ این راهی که شما در پیش گرفتهاید، صحیح نیست.
مرحوم شوشتری در فکر فرو میرود که این مرد که بود؟ و این چه سخنی بود؟ در صدد تحقیق برآمده و معلوم میشود در همان محل، قباله ملک طفل یتیم مدفون است و شهود بر ملکیت آن شخص به دروغ شهادت دادهاند، بسیار بر خود میترسد و با خود میگوید: مبادا بسیاری از حکمهایی که دادهام، از این قبیل بوده باشد. شب بعد، همان موقع جولا در میزند و میگوید:
«آقا سیدعلی شوشتری راه این نیست که شما میروید»؛ و شب سوم نیز عین واقعه به همین کیفیت تکرار میشود و جولا میگوید: معطل نشوید، فوراً تمام اثاثالبیت را جمع نموده، خانه را بفروشید و به نجف اشرف مشرف شوید و وظایفی را که به شما گفتهام انجام دهید و پس از ۶ ماه در وادیالسلام نجف اشرف به انتظار من باشید.
مرحوم شوشتری بیدرنگ مشغول انجام دستورات شده و به نجف اشرف حرکت میکنند؛ در نخستین وهله پس از ورود به نجف، در وادیالسلام هنگام طلوع آفتاب، مرد جولا را میبیند که گویی از زمین جوشیده و در برابرش حاضر گردید و دستوراتی داده و پنهان شد؛ مرحوم شوشتری طبق دستورات جولا عمل میکنند تا میرسند به درجه و مقامی که قابل بیان و ذکر نیست؛ رضوانالله علیه». از همین جا به بعد یک سلسله عرفانی خاصالخاص در نجف اشراف متولد میشود که با ظهور ملاحسینقلی همدانی به اوج و با ظهور سیدعلی قاضی به قله بالندگی خود میرسد.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب در جمع اعضای کنگره بزرگداشت آیتاللهالعظمی سیدعلی قاضی در سال 91 در باب شخصیت ایشان مطالب مفید و قابل تأملی ارائه فرمودند. ایشان درباره این عارف کمنظیر فرمودند: «مرحوم آقای قاضی - میرزا علیآقای قاضی - یکی از حسنات دهر است؛ یعنی واقعا شخصیت برجسته علمی و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بینظیر، حقاً در بین بزرگان کمنظیر است. خب! ایشان علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت کردند که این خیلی باارزش است؛ شخصیتهای بزرگی که ما بعضی از اینها را ملاقات کردیم، زیارت کردیم: مرحوم آقای طباطبایی، مرحوم آقای آسیدمحمدحسن الهی - اخوی ایشان -، مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - که داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجسته آقای قاضی بودند -، مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت؛ بزرگان دیگری هم بودند، مثل مرحوم آقای حاجشیخ محمدتقی آملی، مرحوم آقای حاجشیخ علیمحمد بروجردی و شخصیتهای متعدد دیگری.
مهمترین مسأله در این باب، این است که ما در بین سلسله علمی فقهی و حِکمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم که میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد -علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعا الگو باشند. اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفا نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند، مجاهدت کردند، کار کردند و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیلی - مثل بعضی از سلسلهها و دکانهای تصوف و عرفان و مانند اینها - بلکه صرفا از طریق شرع مقدس آن هم با خبرویت بالا به دست آوردند.
ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسیدحسین هستند، هم - بعد که میآیند نجف- شاگرد مرحوم آسیداحمد بودند، 10 سال یا 12 سال هم شاگرد مرحوم سیدمرتضای کشمیری بودند؛ البته در این کتابی که آقازاده مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسیدمحمدحسن - نوشتند، میگویند ایشان پیش مرحوم آسیدمرتضای کشمیری تلمذ نمیکرده، از مصاحبت او استفاده میکرده؛ لکن در همان کتاب یا در نوشتههای مرحوم آقای آسیدمحمدحسین طهرانی دیدم - یادم نیست الان کجا خواندم - مرحوم آقای قاضی میگوید من نماز خواندن را از آسیدمرتضای کشمیری یاد گرفتم. شما ببینید معانی این کلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز میخوانیم و خیال هم میکنیم که نماز خوب میخوانیم. این مرد عارفِ بزرگی که سالها پیش پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی میآید نجف [و] 10 سال پیش مرحوم آسیدمرتضای کشمیری میماند، میگوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم. آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاجمیرزا علی آقای قاضی نقل میکنند ایشان با همه [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائله سنگین و فقر و مشکلات - وقتی وارد نماز میشد، از همه دنیا غافل میشد؛ یعنی آنچنان غرق ذکر و خشوع و توسل در حال نماز بود که از همه عالم فارغ میشد. خب! این یک گذرگاه فوقالعادهای است؛ گذرگاه خاصالخاص است. برای ماها از این جهت حجت است که ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حرکت، این سلوک، این خلوص در راه خدا هست.
هیچ اهل بروز مکاشفات و مانند اینها هم نبودند؛ خب! خیلی چیزها از آنها نقل شده -نقلیات موثقی که درباره عجایب زندگی مرحوم آقای قاضی که به نظر ماها عجایب است نقل شده، یکی دو تا نیست؛ موثق هم هست، آدم یقین پیدا میکند از صحت طرقی که دارد - لکن اصلا اینها در زندگی این بزرگوارها اهمیتی ندارد، نقشی ندارد. خود ایشان هم به شاگردهایشان میگفتند؛ میگفتند اگر یک حالت مکاشفهای برایتان دست داد اعتنا نکنید، کارتان را بکنید، ذکرتان را بگویید، آن حالت خشوع را حفظ بکنید؛ یعنی مقامات اینها این است. بالاخره خیلی مهم است که شخصیتهای اینجوری احیا بشوند، شناخته بشوند، معرفی بشوند؛ منتها در معرفی اینها از آدمهای خبره استفاده کنید؛ یعنی کسانی بیایند درباره اینها حرف بزنند که بتوانند مقامات اینها را - لااقل در لفظ، در زبان - برای ماها بیان کنند که ما یک استفادهای ببریم، بهرهای ببریم؛ والا صِرف [بیان] مقامات علمی و فقهی -که در حد اعلی اینها داشتند - کافی نیست برای معرفی امثال شخصیتی مثل مرحوم آقای حاجمیرزا علیآقای قاضی.
خب! ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند، و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت کردند، از لحاظ معانی سلوک و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است که عرض کردم حداقل این است که بگوییم کمنظیر [است]، یعنی واقعا شخصیت ایشان برجسته است».