- سلام جناب من میخواستم معافی بگیرم
- چته؟
- اگه نگاه کنید میبینید که پای چپم قطعه
- برو این فیلما رو برا ما درنیار
- آقا بیا دست بزن. هیچی نیست اینجا.
- خیل خب! میخوای معاف شی که چی بشه؟
- یه مادر مریض دارم باید پرستارش بشم. از طرفی هم چون دکترا دارم، یه موقعیت شغلی عالی برام پیش اومده که باید الان بگیرمش.
- ببین آشخور! خدمت سربازی مقدسه. آدم به خاطر اینها که به مقدسات پشت نمیکنه.
- مادر هم مقدسه خب
- بله. دقیقا به خاطر مادرتون شما رو معاف از رزم میکنیم. خونهتون کجاست؟
- تبریز
- محل خدمتت هم هماهنگ میکنم بری بندر چابهار که هرسری که میری خونه برای مادرت لباسهای شیک ببری
- ولی آخه...
- خدمت آخه نداره. شغل پدرت چی بود؟
- ایشون تاجر فرش هستند.
- جان؟ یعنی مثلا بگم یک میلیارد بده سربازی نرو داری؟
- اون که آره ولی خب من پام قطعهها!
- بیا عزیزم! برو پونصد میلیون بریز به این حساب سربازیت رو بخر. یادت باشه خدمت به مادر مقدسترین کار دنیاست.