صادق فرامرزی: ما با یک کارآگاه مجرب و زبردست روبهروییم؛ چرا و چگونه؟ نپرسید، خودمان هم نمیدانیم! این احتمالا مختصرترین و کاملترین تعریفی است که میتوان از «مرد بازنده» محمدحسین مهدویان داشت.
«مرد بازنده» هفتمین فیلم بلند مهدویان است که در هفتمین جشنواره پیاپی از سال۹۴ تاکنون به نمایش درمیآید. او که در این مدت همیشه در جشنواره و همراه ساختن مخاطبان موفق بود اما در گیشه (به جز لاتاری) چندان توفیقی کسب نمیکرد، حالا و بعد از تجربه موفق «زخم کاری» در نمایش خانگی، یک اثر نوآر با حال و هوا و البته تیم بازیگران «زخم کاری» ساخته که از ابتداییترین مولفههای یک فیلم آبرومند نیز بیبهره است.
معمای فیلم حول یک قتل شکل میگیرد و ما با کارآگاهی مواجه میشویم که باید پرده از راز این قتل بردارد اما سناریوی فیلم صلاحیتی برای مخاطب قائل نمیشود تا پا به پای جستوجوهای این کارآگاه متوجه نشانهای شود.
[احتمال لو رفتن داستان] احمد خسروی (جواد عزتی) که با شهود و حس ششم بدون هیچ نشانهای، یکباره به نیروی خدماتی شرکت مظنون میشود، پس از اعترافگیری از اردلان مجددا بدون هیچ ادله و نشانهای احساس میکند باید پای زن سومی در میان باشد و... و از قضا در تمام این مراحل ظن او صحیح است! و مخاطب به عنوان ناظری منفعل گامبهگام باید با حدسهای صحیح شخصیت اول جلو بیاید تا در ناکجاآباد انتهای فیلم باز هم به صلاحیت سازنده کنار گذاشته شود. مجموعه خردهروایتهایی که از ابتدای فیلم و به شکل انباشتی به داستان اضافه میشود در نهایت بدون هیچ منطق روایی رها میشود.
نخستین شرط درام جنایی پرداختن به چارچوبی علت و معلولی است که در هیچ نقطهای از فیلم نمیتوان آن را پیدا کرد. در عوض آنچه در «مرد بازنده» به وفور دیده میشود کلیشهسازی برای شخصیت اول است؛ کلیشههایی که البته در غیاب یک سناریوی قابل احترام به هرز میرود.
نکته محل بحث دیگری که در «مرد بازنده» به چشم میآید سرگردانی فیلم در تصویر کردن جهان ذهنی شخصیتهاست. آنچنان که خسروی (جواد عزتی) از ابتدای فیلم با دندانی عفونت کرده که باید کشیده شود (نمادی از ریشهکن کردن فساد) در قاب دوربین ظاهر میشود و تا انتهای فیلم و پیدا کردن قاتل با همان دندان خراب به ماموریت خود ادامه میدهد. با این حال رفتار و گفتار او نشان از یک نیروی متعهد دارد که مقابل مصلحتسنجیهای یک نهاد در مسکوت گذاشتن و رها کردن یک پرونده جنایی میایستد و وارد دوگانه آشنای «عدالت» و «مصلحت» میشود اما خود در پایان با توسل به مصلحتی دیگر حقیقت پرونده را مخدوش میکند.
غلطهای املایی که سطر به سطر داستان را نسبت به سناریویی منسجم بیگانه میکند، مهدویان را در جایگاه یک «مرد بازنده» قرار داده که حتی تلاشهای بازیگر نقش اول فیلمش نیز نتوانسته اثر را سر پا نگه دارد. «مرد بازنده» قرار بود روایتی پیچیده و البته معترض باشد اما در نهایت چیزی فراتر از یک مجموعه سرهمبندی شده و محافظهکار نیست.