printlogo


کد خبر: 244587تاریخ: 1400/11/16 00:00
نقش جهاد تبیین در پیروزی انقلاب اسلامی در گفت‌و‌گوی «وطن امروز» با دکتر عباس سلیمی نمین
انقلاب تبیین
انقلاب اسلامی ایران برخلاف اکثر انقلاب‌های جهان که با اسلحه و خشونت پیش رفتند برمبنای آگاهی بخشی و روشنگری اندیشمندان به پیروزی رسید

پیروزی انقلاب اسلامی ایران، محصول «جهاد تبیین» بود. انقلاب اسلامی ایران برخلاف بسیاری از انقلاب‌ها که متکی بر خشونت انقلابیون جلو رفته‌اند، بر پایه روشنگری روشنگران جلو رفته است؛ انقلابی که چهره‌های تراز اول آن، نه چریک‌ها و تفنگداران، بلکه عالمان و روشنفکران بوده‌اند. نکته جالب توجهی که در برهه انقلاب اسلامی نمایان است، عنصری است که می‌توانیم آن را «شبکه اجتماعی انقلاب» بنامیم. به این معنا که زمانی که هنوز شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی متولد نشده بودند، یک شبکه و هرمی از انقلابیون تشکیل شد که راس این هرم حضرت امام بود و قاعده هرم، توده مردم. در این بین اعلامیه‌ها و نظرات امام توسط یک شبکه اجتماعی به پایین سرازیر می‌شد تا جایی که توده‌های مردم از آخرین اعلام مواضع امام به همراه تبیین این مواضع آگاهی داشتند. این ابتکاری بود که روحانیت در آن نقش ویژه‌ای داشت. به این ترتیب جهاد تبیین به صورت یک ساختار منظم به پیش رفت تا توانست تحول بزرگی مانند انقلاب اسلامی را در کنار سایر عوامل رقم بزند؛ مساله‌ای که رهبر معظم انقلاب امتداد آن را در دوران ما مورد مطالبه قرار داده‌اند. به مناسبت ایام دهه فجر در گفت‌وگو با دکتر عباس سلیمی نمین، تاریخ پژوه به بررسی نقش جهاد تبیین در فرآیند انقلاب اسلامی پرداختیم.

***

* با توجه به بیانات رهبر انقلاب در چند دیدار اخیر درباره اهمیت جهاد تبیین و روشنگری، از منظر شما عنصر تبیین و روشنگری چه نقش و جایگاهی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟
ابتدا می‌خواهم یک مقدمه عرض کنم که در ادامه به تشریح بحث کمک می‌کند. علی‌القاعده اطلاع جوانان امروز جامعه‌مان از اینکه چگونه یک تحول بزرگ سیاسی بدون توسل به زور و خشونت توانست در جامعه شکل گیرد، بحث بسیار مهمی است، چرا که بسیاری از جریانات و گروه‌ها معتقد بودند به هیچ‌وجه قادر نخواهیم بود هم استبداد را در هم بکوبیم و هم آمریکایی‌ها را از ایران برانیم. 
در هم تنیدن استبداد با سلطه یک پدیده بسیار پیچیده است که شکست این پدیده بسیار مشکل است. 
اگر کشوری تنها تحت سلطه خارجی باشد و مشکل استبداد را نداشته باشد، می‌تواند براحتی سلطه را پس بزند. از سویی اگر یک کشوری تنها درگیر استبداد باشد، بدون پشتوانه سلطه، اینجا هم جمع کردن بساط استبداد کار سختی نیست ولی وقتی استبداد و سلطه در هم می‌آمیزند و هر کدام دیگری را پشتیبانی می‌کند، کار دشوار می‌شود، چرا که استبداد به دلیل پشتوانه سلطه هرگز توجهی به افکار عمومی نمی‌کند، چرا که وقتی یک قدرت قوی نظامی، سیاسی و اطلاعاتی از او پشتیبانی می‌کند، او احساس می‌کند دیگر نیازی به مردم ندارد. اگر یک روزی هم افکار عمومی علیه او بسیج شد، آن قدرت کودتا می‌کند و با مشت آهنین بر سر ملت می‌کوبد و ملت را سر جای خود می‌نشاند، لذا برایش اهمیت ندارد که افکار عمومی چگونه درباره او می‌اندیشند و قضاوت می‌کند. بنابراین استبداد هرگز در صدد اصلاح خود و تنظیم روابط خود با ملت برنمی‌آید، به این دلیل که از پشتیبانی خارجی برخوردار است. 
سلطه هم از آنجا که بالاترین خدمات را از یک دیکتاتور دریافت می‌کند، هرگز برایش اهمیتی ندارد که آحاد آن ملت درباره او چگونه می‌اندیشند، چرا که بالاترین سرویس خدمت را از یک دیکتاتوری که ملت را تحت خفقان قرار داده، دریافت می‌کند. بنابراین ملت ایران با یک پدیده چندوجهی مواجه بود. خیلی از گروه‌های سیاسی معتقد بودند به هیچ‌وجه ملت ایران قادر نخواهد بود در این شرایط استقلال خود را به دست آورد، چرا که هم استبداد قدرت نظامی و اطلاعاتی و فرهنگی دارد و هم سلطه‌گران دارای امکانات بسیار گسترده‌ای هستند. بنابراین خیلی از جریانات سیاسی به این جمع‌بندی رسیدند که جز از طریق نظامی یعنی دست به سلاح بردن نمی‌توان تغییری در ایران ایجاد کرد و نمی‌توان به استقلال در ایران دست یافت. چه گروه‌های چپ‌گرا و چه گروه‌های غیرچپ‌گرا به طرف سلاح رفتند و برای تغییر در ایران از اتحاد جماهیر شوروی کمک گرفتند. 
 
* در این شرایط تز حضرت امام و نیروهای مکتبی چه بود؟
امام خمینی(ره) یک تز و ایده‌ای را اعلام کردند و در پیش گرفتند که خیلی‌ها باور نمی‌کردند این تز جواب دهد. حضرت امام معتقد بودند اگر ما بتوانیم آگاهی‌های جامعه را رشد دهیم و ملت را متوجه شأنی کنیم که خدا به آنها ارزانی داشته، این ملت قادرند چرخ استبداد و سلطه را زمین بگذارد و آنها را از ایران اخراج کنند. اگرچه برای نسل ما که مخاطب امام بود، شاید این حرف‌ها قابل هضم نبود اما بعدها در عمل به این نکته رسیدیم که این بهترین و کم‌هزینه‌ترین راه بود که می‌توانست یک تحولی را در ایران رقم بزند. 
امام خمینی(ره) اعلام کردند نه سلطه را می‌پذیرند نه استبداد را، چرا که قبل از آن گاهی جریانات سیاسی برای کاهش میزان استبداد به سلطه اتکا می‌کردند و گاهی هم به استبداد اتکا می‌کردند برای اینکه سلطه را پس بزنند. 
تجربه همه این تفکرات منفی بود و همه در اینکه بتوانند آمریکایی‌ها را سر عقل بیاورند شکست خوردند. آنهایی هم که فکر می‌کردند دربار شاه در کنار ملت خواهد بود، به اشتباه خود پی بردند. یک از مواردی که همه از شاه و دربار شاه ناامید شدند، مساله ملی شدن صنعت نفت بود. ملی شدن صنعت نفت یک خواسته ابتدایی بود، یعنی یک موهبتی خداوند متعال به ملت ایران داده بود و مردم آن را می‌خواستند اما دیدیم که استبداد هرگز در کنار ملت ایران نایستاد، بلکه در کنار سلطه‌گران خارجی ایستاد. 
لذا تکیه به سلطه و استبداد حاصل و دستاورد خوبی نداشت و در واقع این نظریات محکوم به شکست شد. همچنین مبارزه مسلحانه برای طرد استبداد و استعمار هم نتیجه نداد، چون انگیزه بیشتری به نیروهای استبداد برای سرکوب مردم می‌داد. نیروهای استبداد وقتی می‌دیدند توسط عده‌ای کشته می‌شوند، انگیزه پیدا می‌کردند که از خود دفاع کنند ولی در روش امام خمینی(ره) حتی بخشی از نیروهای نظامی شاه هم انگیزه پیدا می‌کردند که در برابر استبداد و سلطه بایستند، چون امام از شأن آنها دفاع می‌کرد اما گروه‌های مسلح آنها را هدف می‌گرفتند و به صرف اینکه پاسبان حکومت پهلوی هستند، آنها را به قتل می‌رساندند. طبیعتا یک پاسبان وقتی می‌دید گروه مسلح می‌خواهد او را بکشد، انگیزه پیدا می‌کرد با آن گروه مسلح مبارزه کند، در حالی که تز امام این بود که ما نمی‌توانیم پاسبان را بکشیم، بلکه باید او را آگاه کنیم که وقتی تو تحت سیطره استبداد و سلطه هستی، تحقیر می‌شوی. طبیعتا آن پاسبان انگیزه پیدا می‌کرد با مردم و با یک نهضت آگاهی‌بخش همراه شود. بنابراین امام مبانی خود را از ابتدای دهه 40، بر رشد فکری جامعه قرار داد، شخصیت‌هایی مثل حضرات آیات طالقانی و خامنه‌ای و مطهری و مفتح و بسیاری از شاگردان دیگر امام در سراسر کشور، بر اساس رهنمود امام هدف خود را افزایش منزلت ملت قرار دادند، یعنی اینکه آنها را قانع کنند که شأن شما زمانی بروز و ظهور پیدا می‌کند که بساط سلطه جهانی و عامل آنها در کشور جمع شود. این امر به تدریج توانست جای خود را در جامعه ایران باز کند، یعنی چون نوع تعامل سلطه و استبداد با ملت ملموس بود و واقعا تحقیر می‌کردند، این نظرات امام کاملا در جامعه عینیت داشت. 
 
* در موضوع کاپیتولاسیون هم می‌شود ردپای این رویکرد امام را مشاهده کرد؛ درست است؟
بله! یکی از مثال‌های عینی این نوع تعامل منحوس سلطه و استبداد وقتی بود که آمریکایی‌ها تلاش کردند کاپیتولاسیون را بر ملت ایران تحمیل کنند. کاپیتولاسیون حتی برای افراد کم‌سواد هم ملموس بود که این تحقیر یک ملت است. وقتی یک قدرتی از طریق کودتا و به پشتوانه یک کشور خارجی در یک جامعه‌ای مسلط می‌شود و بعد قوانین را به گونه‌ای شکل می‌دهد که قوانین اصلا علیه آن کشور خارجی نتواند جاری و ساری شود، چنین چیزی برای همه ملت قابل پذیرش نیست. یعنی عده‌ای در کشور بیایند و هر کاری دل‌شان بخواهد بکنند و قوانین ایران درباره آنها نتواند کاری کند. منتها اینکه چرا آمریکایی‌ها چنین زیاده‌خواهی‌هایی می‌کردند، بحث مفصلی دارد. ولی در عین حال وقتی امام به ملت ایران می‌گفت نباید اجازه دهید عده‌ای شما را در درون کشور خودتان تحقیر کنند، با کاپیتولاسیون این مطلب کاملا برای مردم روشن می‌شد. جالب است بدانید وقتی آمریکایی‌ها نخستین‌بار به محمدرضا پهلوی فشار آوردند و کاپیتولاسیون در هیات دولت مطرح شد، باهری که وزیر دادگستری بود گفت: «اگر ما این را تصویب کنیم، ملت ایران قطعا قیام خواهند کرد، چرا که این یک استعمار کهنه و منسوخ شده است و همه این استعمار را درک می‌کنند که این تحقیر ملت است و ملت ایران این را تحمل نخواهند کرد و ملت ایران دست به قیام خواهند زد». بنابراین کار فکری امام مصادیق و مخاطب خودش را می‌یافت، یعنی وقتی امام این حرف را می‌زد، بلافاصله همه اقشار جامعه، کارمند، روشنفکر و دانشگاهی همه حرف امام را می‌گرفتند. امام دعوت و روشنگری می‌کرد تا مردم شأن خودشان را دریابند و طبیعتا با نهضت امام در این زمینه همراه می‌شدند. 
***
هشدار نسبت به بدفهمی تبیین!
متاسفانه پس از تاکیدات رهبر معظم انقلاب بر جهاد تبیین، عده‌ای از فعالان رسانه‌ای، راهبرد پراهمیت تبیین را به روشنگری پیرامون مسائل سطحی و خرد سیاسی- رسانه‌ای تقلیل داده و از پرداختن به اصول و ارزش‌های والای انقلاب اسلامی غفلت ورزیدند. البته این به معنای بی‌اهمیتی مسائل خرد سیاسی نیست که باید به آنها نیز به شکل صحیح و متقن پرداخت، لکن رهبر بزرگوار انقلاب منظور از جهاد تبیین را در وهله اول تبیین و روشنگری پیرامون آرمان‌ها و اصول انقلاب دانستند: «در تبیین، گسترش آرمان‌ها مورد نظر است؛ آرمان‌ها، اصول، مبانی اصلی، بینات انقلاب؛ اینها بیشتر از همه مورد نظر است، منتها مسائل خرد سیاسی و اجتماعی هم داخل در این جبهه است و باید دنبال کرد». حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در چند سخنرانی اخیرشان بر مساله «جهاد تبیین» تاکیدات بسیاری داشتند به طوری که مهم‌ترین عرصه جهاد در شرایط امروز را جهاد تبیین و «روشنگری» دانستند اما نخستین سوالی که ذهن هر انسان ولایتمدار و علاقه‌مند به نظام را مشغول می‌کند این است: این تبیین و روشنگری باید پیرامون چه موضوعات و مسائلی باشد؟ بهترین کسی که می‌تواند پاسخ این سوال را به ما بدهد همان کسی است که اول بار این مساله را مطرح و به آن سفارش کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حدود ۲ هفته پیش در دیدار مردم قم ضمن هشدار نسبت به تلاش دشمنان برای کم کردن حساسیت مردم نسبت به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب، اصول انقلاب را اینگونه برشمردند: «اصول انقلاب در درجه‌ اول، مثل حاکمیت دین. اصلا جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، برای حاکمیت دین خدا تشکیل شد؛ اصلا برای این است که جامعه با شکل و هندسه‌ دینی زندگی کند و تنظیم شود. حکومت با هندسه‌ دینی تنظیم شود و حرکت کند و پیش رود و اقدام کند؛ این جزو بینات انقلاب بود. مردم جان دادند، خون خودشان را تقدیم کردند، نثار کردند برای اینکه این اتفاق بیفتد؛ این جزو اصول انقلاب است؛ این را تضعیف می‌کنند. یا مثلا عدم تسلیم در برابر دشمن مستکبر؛ این جزو اصول انقلاب است. تسلیم نباید شد، زورگویی دشمن را نباید تحمل کرد؛ اینکه ما با دشمن من‌باب‌ مثال یک وقتی مذاکره کنیم، صحبت کنیم، تعامل کنیم، این یک حرف دیگر است. انقلاب به ما می‌گوید در مقابل زورگویی و حرف زور دشمن، نباید تسلیم شد؛ تا حالا هم به توفیق الهی تسلیم نشده‌ایم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این جزو اصول است. این را تضعیف می‌کنند، [می‌گویند] مثلا «آقا چرا، چه مانعی دارد، چه اشکالی دارد؟» یعنی کمرنگ کردن یک چنین اصول برجسته‌ای. یا استقلال کشور، یا مبارزه‌ با فساد، مبارزه‌ با بی‌عدالتی و امثال اینها؛ اینها اصول انقلاب است».
 همان‌گونه که در شعارهای راهپیمایی‌های پیش از انقلاب و همچنین در کلمات امامین انقلاب و متفکران اصلی انقلاب اسلامی مشهود است، می‌توان اصول و آرمان‌های انقلاب را بدین ترتیب برشمرد: حاکمیت دینی، مبارزه با استکبار جهانی، عدالت اجتماعی و حمایت از مستضعفان، جمهوریت و مردم‌سالاری دینی، آزادی، استقلال و... . 
***
سیر تاریخی جهاد تبیین بر اساس بیانات رهبر انقلاب 
جهاد تبیین در گذر تاریخ
* پیامبران الهی
«تبیین، بیان، مهم‌ترین وظیفه‌ پیغمبران است. دشمنان پیغمبران از جهل‌ها و پرده‌پوشی‌ها استفاده می‌کنند، از پوشش نفاق استفاده می‌کنند؛ پیغمبران پوشش جهل و نفاق را می‌دَرند. «وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ گنجینه‌ خِرد را برای بشر بازگشایی کنند؛ پیغمبران برای این آمدند که انسان‌ها را به تعقل وادار کنند، به اندیشیدن وادار کنند، به فکر کردن وادار کنند؛ ببینید چه هدف‌های بزرگی است؛ [اهداف‌] بعثت اینها است. امروز بشر چقدر احتیاج دارد!»
 
* امیرالمؤمنین(ع)
«امیرالمومنین(ع) تبیین می‌کردند و حقایق را برای مردم بیان می‌کرد؛ شما خطبه‌های نهج‌البلاغه را نگاه کنید، بسیاری از آنها تبیین واقعیاتی است که در جامعه‌ آن روز وجود داشته - چه خطبه‌های حضرت، چه نامه‌های حضرت- بخشی از نهج‌البلاغه خطبه‌ها است، بخشی نامه‌ها است؛ آن نامه‌ها غالبا نامه‌ به کسانی است که حضرت به آنها اعتراضی دارد؛ یا دشمنانند مثل معاویه و امثال اینها، یا عمال خود آن حضرتند که حضرت به آنها ایراد دارد؛ غالبا اینجوری است؛ بعضی‌ها هم توصیه و دستورالعمل و فرمان است، مثل عهد مالک اشتر؛ در همه‌ اینها تبیین می‌کند، حقایق را بیان می‌کند برای مردم. یکی از رشته‌های کار امیرالمؤمنین این است».
 
* عمار یاسر
«یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقایق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکی از کارهای مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونی داشتند. همینی که حالا امروز به آن جنگ روانی می‌گویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‌هایش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلی هم ماهر بودند در این جنگ روانی؛ خیلی. آدم نگاه می‌کند کارهای‌شان را، می‌بیند که در جنگ روانی ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسان‌تر از تعمیر ذهن است. وقتی به شما چیزی بگویند، سوءظنی یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء‌ظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افکنی می‌کردند، سوء‌ظن را وارد می‌کردند؛ کار آسانی بود. این کسی که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانی بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایای جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه به آن طرف جبهه و صفوف خودی می‌رفت و همین‌طور این گروه‌هایی را که - به تعبیر امروز، گردان‌ها یا تیپ‌های جدا جدای از هم - بودند، به هر کدام می‌رسید، در مقابل آنها می‌ایستاد و مبالغی برای آنها صحبت می‌کرد؛ حقایقی را برای آنها روشن می‌کرد و تأثیر می‌گذاشت. یک جا می‌دید اختلاف پیدا شده، یک عده‌ای دچار تردید شدند، بگومگو توی آنها هست، خودش را به‌سرعت آنجا می‌رساند و برای‌شان حرف می‌زد، صحبت می‌کرد، تبیین می‌کرد؛ این گره‌ها را باز می‌کرد».
 
* امام حسین(ع)
«امام حسین را فقط به جنگ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منا و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان -حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتاب‌ها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌ کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه‌ کربلا حضرت اهل تبیین بودند، می‌رفتند، صحبت می‌کردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند اما از هر فرصتی این بزرگوار استفاده می‌کردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهایی که خودشان را به خواب می‌زنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهی اوقات غیرممکن است».
 
* حضرت زینب(س)
«اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری - فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این 40 روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این 40 روز نمی‌بود، اگر حرکت عظیم زینب کبری سلام‌‌الله علیها و جناب ام‌کلثوم و حضرت سجاد علیه‌السلام نمی‌بود، شاید آن فقره‌ «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حَیرَهِ الضَّلالَه»  اتفاق نمی‌افتاد. این حرکت عظیم، این صبر فوق‌العاده‌ خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبری سلام‌الله علیها و امام سجاد علیه‌السلام بود که توانست حادثه‌ کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمل آن فداکاری بود.
من از این جمله استفاده کنم برای بیان این مطلب که شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه‌ دل ملت و امید آینده‌ این کشورید، به مساله‌ «تبیین» اهمیت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدف‌های بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتن افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوان‌ها، «حرکت تبیین» خنثی‌کننده‌ این توطئه‌ دشمن و این حرکت دشمن است.
هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ می‌توانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهام‌آفرینی‌ها را در این فضا با استفاده‌ از این امکان منتشر کنید و می‌توانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البته اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوه‌ اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضی‌ها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقاله‌ها و اینجا و آنجا انجام می‌دهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه می‌شوند، باید بشدت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیت کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و به‌کارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همه‌‌ ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم.
جوان‌های ما امروز بحمدالله مجهزند؛ مجهز به فکر، مجهز به عقلانیت، مجهز به آگاهی‌های فراوان، و می‌توانند در این زمینه‌ها خیلی تلاش کنند. خودتان را آماده کنید، این تجهیزات را در خودتان افزایش بدهید و به معنای واقعی کلمه خودتان را مجهز کنید و در این میدان وارد بشوید: در میدان تبیین و افشاگری، یعنی راهی که زینب کبری سلام‌‌الله‌ علیها در این 40 روز انجام داد. عظمت این 40 روز به خاطر کاری است که این بزرگوار و حضرت سجاد سلام‌‌الله ‌علیه و بقیه‌ای که اطراف اینها [بودند] انجام دادند و سختی‌ها را تحمل کردند، و [اگر بخواهیم] با زبان روضه‌خوانی حرف بزنیم، در واقع در روز اربعین، زینب کبری آمد گزارش کار به امام حسین علیه‌‌السلام داد که این کارها را کردیم، اینجور رفتیم، اینجور تحمل کردیم و اینجور بیان کردیم و تبیین کردیم».
 
* انقلاب اسلامی
«من این را به شما جوانانی که احساس مسؤولیت می‌کنید، توی پرانتز عرض می‌کنم که تبیین خیلی اهمیت دارد. در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛ برخلاف تفکر مارکسیستی که آن روز رایج بود و اعتقاد به تبیین نداشتند؛ می‌گفتند مبارزه یک سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگویید، چه نگویید. یعنی دیالکتیکی که آنها تفسیر کرده بودند، لازمه‌اش این بود که این مبارزه احتیاج به تبیین ندارد. در سال 49 یک جوانی از همین کسانی که مشهدی بود، با ما هم آشنا بود، وابسته‌ به یکی از همین گروهک‌هایی بود که آن روز تازه سر بلند کرده بودند، کمونیست بودند - گروه جنگل و امثال اینها - یک جایی با من ملاقات کرد؛ شرح داد که می‌خواهیم این کارها را بکنیم. من گفتم توی این زمینه‌ اجتماعی که نمی‌شود؛ یک قدری با مردم صحبت کنید، تبیین کنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم کنید چه‌ کار می‌خواهید بکنید. با کمال بی‌اعتنایی گفت: آن روش اسلامی است! بله، روش اسلامی همین است. روش اسلامی تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‌زمینه‌های تاریخی و تربیت‌های غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضی‌هاش هم هنوز فائق نیامده‌ایم، که آن انگیزه‌های دیگری دارد مثل این مصرف‌گرایی و اسراف و...».
«من معتقد به تبیین هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپی‌ها و مارکسیست‌هایی که آن وقت مبارزه می‌کردند، سر همین بود که ما می‌گفتیم باید تبیین کرد، آنها به تبیین اعتقاد نداشتند؛ یک چیز دیگری می‌گفتند، یک تفسیر دیگری داشتند. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است ۴ نفر جذب شوند اما ۴ نفر آدم هوشمندتر دفع می‌شوند. این، حرف ما است؛ این، عرض ماست».
 
* امروز
«آنچه وظیفه‌ همه‌ ملت اسلام و همه‌ امت اسلام است، مبارزه برای روشنگری است؛ این در درجه‌ اول. هم علما مسؤولند، هم روشنفکران مسؤولند، هم تحصیلکرده‌ها مسؤولند، هم همه‌ کسانی که منبری دارند، تریبونی دارند مسؤولند که روشنگری کنند و حقایق دنیای اسلام را برای مردمی که نمی‌دانند بیان کنند؛ این روشنگری جهاد است. جهاد فقط شمشیر گرفتن و جنگ کردن در میدان قتال نیست؛ جهاد شامل جهاد فکری، جهاد عملی، جهاد تبیینی و تبلیغی، و جهاد مالی است. امروز به ‌خاطر اینکه این فریضه را - فریضه‌ تبیین را- ما درست انجام ندادیم، یک عده‌ای دچار گمراهی‌اند و به خیال اینکه برای اسلام دارند کار می‌کنند، علیه اسلام دارند کار می‌کنند؛ باید تبیین کرد، باید روشنگری کرد، باید کار کرد؛ آگاه کنید به تبیینی که قرآن خواسته است. «لَتُبَیِّنُنَّه‌ و لِلنّاسِ وَ لا تَکتُمونَه»؛ اینها را برای‌شان بیان کنید، روشن کنید».

 


Page Generated in 0/0056 sec