printlogo


کد خبر: 246359تاریخ: 1400/12/7 00:00
بله! ‌دنیای‌موشک‌ها

شروین طاهری: رجزخوانی‌های رئیس‌جمهور کمدین اوکراین از یک زیرزمین در بیرون کی‌یف، بعد از 19 سال یاد «محمد سعید الصحاف» را زنده کرد. وزیر اطلاع‌رسانی رژیم صدام همزمان با حمله آمریکایی‌ها به خاک عراق در فروردین 82، رجزخوانی‌هایی به یادماندنی درباره تار و مار کردن نیروهای اشغالگر می‌کرد. فکاهی الصحاف تا بدانجا پیش رفت که با وجود سقوط بغداد و فرار صدام، او هنوز داشت از یک پناهگاه دم از پیروزی ارتش بعث می‌زد. مایه اصلی رجزخوانی‌های او اما در واقع چیزی نبود جز حسرت عراقی‌ها نسبت به قدرت نظامی و موشکی رژیم بعث که طی بیش از یک دهه پس از حمله نخست آمریکا به عراق در جنگ اول خلیج‌فارس و به دنبال امحای پشتوانه تسلیحاتی این کشور دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود. دست آخر وزیر لاف‌زن صدام، خودش را تسلیم آمریکایی‌ها کرد. بعد هم آزاد شد و عمری براحتی در امارات بزیست. 
یک دلقک صهیونیست از جامعه یهودیان افراطی شرق اوکراین که حالا ۲ روزی می‌شود از کاخ مارینسکی کی‌یف متواری شده نیز بنا به حرفه اصلی‌اش که بازیگری بود نه سیاست، در روزهای اخیر لاف‌هایی زد که تاریخی شد. 
زلنسکی، هنرپیشه فیلم‌های کمدی، کمتر از ۳ سال پیش از ناکجا آباد قدرت در اوکراین، توسط مانورهای رسانه‌ای سازمان سیا به مقام ریاست‌جمهوری برکشیده شد. او به عنوان یک سیاستمدار بدون پشتوانه و هویت سیاسی، بهترین نماد بحران از درون تهی شدن کشوری به نام اوکراین - به معنای سرزمین کنار راه یا سر راهی- بود. 
اگر چه رجزخوانی‌های او برای روس‌ها از چند ماه قبل از آغاز تهاجم پوتین آغاز شد اما نقطه اوجش همین شنبه هفته پیش در کنفرانس امنیتی مونیخ بود. او که به خیال خود می‌خواست اوکراینی‌ها را جلوی تهدید قریب‌الوقوع خرس بزرگ همسایه شیر کند، علنا زیر گوش روسیه، این قدرت هسته‌ای جهان را تهدید هسته‌ای کرد. زلنسکی در مونیخ گفت شاید دیگر دلیلی بر وفاداری اوکراین به تفاهمنامه بوداپست نباشد. اشاره او به تفاهمنامه‌ای بود که سال 1994 کشور تازه موجودیت یافته اوکراین پس از فروپاشی شوروی، با دولت‌های روسیه، آمریکا و انگلیس برای امحای تسلیحات راهبردی و هسته‌ای‌اش امضا کرده بود. 
آقای رئیس‌جمهور - حالا سابق- در واقع می‌خواست از حسرت اوکراینی‌ها برای قدرت افسانه‌ای نظامی و هسته‌ای‌شان که از شوروی به ارث برده بودند، افسانه‌ای برای تحکیم جایگاه خود به عنوان فرمانده کل قوا در جنگ محتمل با روس‌ها بسازد. در عوض او با آن تهدید نسنجیده‌اش برای هسته‌ای‌سازی مجدد اوکراین که غربی‌ها هم با سکوت حاکی از رضای‌شان به آن دامن زدند، خشم پوتین را برانگیخت. خیلی زود همه فهمیدند او در بدترین زمان ممکن خالی بسته است. زلنسکی در معرکه دعوا با بزن‌بهادر قهاری مثل پوتین که به قول خودش از دعواهای خیابانی دوران نوجوانی در لنینگراد، آموخته بود مشت اول را بزند، نقطه ضعف خود را عیان کرده بود. ۲ شب بعد از لاف زلنسکی در کنفرانس امنیتی مونیخ، شاهد آن سخنرانی تاریخی توسط رهبر کرملین بودیم. پوتین به ۳ نکته مهم درباره اوکراین اشاره کرد: اول، اوکراین بخشی از تاریخ روسیه است. دوم، این کشور تبدیل به زمین جنگ‌افروزی دشمنان (غرب) علیه روسیه شده است. سوم، اوکراین قابلیت تهدید هسته‌ای را دارد. حال آنکه هیچ‌کس بهتر از رئیس‌جمهور روسیه نمی‌دانست نه تنها پس از تفاهمنامه بوداپست، صدها کلاهک هسته‌ای اوکراین توسط ناظران روس و غربی پاکسازی شد، بلکه حتی بمب‌افکن‌های راهبردی «سری تو» نیز معدوم شده‌اند. همچنین به گواه فرمانده پیشین ارتش اوکراین، کدهای فعال‌سازی سامانه‌های موشک‌های تهاجمی نیمه‌بالستیک توشکا که پوتین از آنها به عنوان حامل‌های بالقوه کلاهک‌های احتمالی هسته‌ای نام برد نیز بعد از شوروی هیچ‌گاه به کی‌یف تحویل نشده بود. حاکمان کی‌یف در این 30 سال به بقیه میراث نظامی‌‌شان از جمله جنگنده‌ها، هواپیماهای لجستیک آنتونف و حتی ناو هواپیمابر نیمه‌کاره‌شان در دریای سیاه چوب حراج زدند. 
 
* حسرت بازدارندگی نظامی
لاف هسته‌ای زلنسکی و دولتش، نه فقط بهانه لازم برای حمله به اوکراین را برای تزار جدید مسکو فراهم آورد، بلکه حفره بزرگ قدرت بازدارندگی این کشور را هم نشان داد.  سقوط اوکراین آخرین و بهترین مثال تهدید بقای کشوری مستقل در «روزگار پیچیده‌ امروز و فرداست»؛ روزگاری که رهبر حکیم انقلاب همین 5 سال پیش در پاسخ به زلنسکی‌های وطنی، حساسیت آن را چنین برشمردند: «روزگار، روزگار همه چیز است اگر نه براحتی و به صراحت حق ملت را خواهند خورد... دشمنان انقلاب از همه ابزارهای قدیمی و پیشرفته برای خصومت با ایران استفاده کردند. آنها از گفت‌وگو، مبادلات اقتصادی، تحریم، تهدید نظامی و هر وسیله دیگر برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند و ما نیز باید در همه این زمینه‌ها، توان مقابله و دفاع داشته باشیم». 
حقیقت این است که اوکراین طی 1000 سال اخیر، از زمان تشکیل نخستین حکومت روس در کی‌یف، اغلب دوران و بویژه طی 3 قرن اخیر - منهای 30 سال گذشته - هرگز جدا از قلمروی سرزمینی، زبانی و فرهنگی روس‌ها نبوده است. به قول پوتین این یک جمهوری ساخته و پرداخته و عزیز‌کرده بلشویک‌ها بود و فاقد هویتی چندان متمایز از همسایه بزرگش. به همین دلیل هیچ‌گاه حربه غربی‌ها برای ایجاد خصومت میان اکثریت جامعه بشدت چندپاره اوکراین علیه روسیه کارگر نیفتاد؛ نه انقلاب مخملی نارنجی (2004)، نه کودتای شبه‌نازی‌های «میدان» علیه دولت یانوکوویچ (2014) و نه وعده به عضویت پذیرفتن فقیرترین کشور اروپا در اتحادیه اروپایی و ناتو و حتی قول پنهان هسته‌ای ساختن مجدد آن. در جریان عملیات برق‌آسای روسیه در طول و عرض این استپ بزرگ شرق اروپا ثابت شد اکثریت ساکنان آن اگر دلبسته فدراسیون روسیه یا دلتنگ دوران رفاه و آرامش‌شان زیر سایه قدرت شوروی نباشند، خصومت خاصی هم با روس‌ها ندارند. 
در سرزمینی مبتلا به طاعون استعماری فساد و فقر و اختلاف طبقاتی که جز یک طبقه مرفه نزدیک به مزدوران غربی و الیگارش‌ها در کی‌یف و چند شهر بزرگ، همگی برای بقا در تقلا هستند، به قول آن شهروند ساده اوکراینی که حرف‌هایش حتی در شبکه سعودی- انگلیسی ایران اینترنشنال بازتاب یافت، مردم امنیت خود را حتی زیر چتر نیروهای روس به مبحث موهوم امنیت زیر بیرق ناتو ترجیح می‌دهند. 
با این حال اگر قرار بود حتی کشوری که نیست واقعا کشور شود شاید بهترین راه همان راهی بود که زلنسکی لاف‌زن، هر چند خیلی دیر، در واپسین روزهای حیات سیاسی دولت اوکراین به آن پی برد. حتی در اوکراینی که همه پشتوانه‌های موشکی و هسته‌ای‌اش را طی ۳ دهه با سراب لیبرالی زیستن در جهانی مملو از صلح بر کرانه‌های اروپای آزاد چوب حراج زد و بر باد داد، دست آخر یک دلقک دست‌نشانده در کاخ ریاست‌جمهوری به نام زلنسکی این چنین حسرت قدرت بازدارندگی برباد‌رفته را می‌خورد. 
این شاید بزرگ‌ترین عبرت سرنوشت اوکراین باشد. ملت ایران آنقدر اقبال داشته که رهبرش، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، عبرت‌های تاریخی را زودتر از وقوع فجایع اینچنینی به آنها گوشزد کرده‌اند؛ روزی که ایشان با انتقاد شدید از کسانی که روزگار و دنیای فردا را دنیای مذاکره می‌دانند و نه موشک، هشدار و انذار دادند: «اگر این حرف از روی ناآگاهی گفته شده باشد یک مساله است اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است... در این اوضاع جنگل‌وار جهانی، اگر جمهوری اسلامی صرفا به دنبال مذاکره و مبادله اقتصادی و حتی علم و فناوری برود اما توان دفاعی نداشته باشد آیا حتی دولت‌های کوچک نیز به خود اجازه تهدید ملت ایران را نخواهند داد؟ برخی اعضای دولت موقت هم اوایل انقلاب می‌گفتند جنگنده‌های «اف ۱۴» را که خریده‌ایم به آمریکا پس بدهیم، به دردمان نمی‌خورد!»
آن رهنمود یک جمله معروف دیگر هم داشت: «دشمنان مدام در حال تقویت توان نظامی و موشکی خود هستند، در این شرایط چطور می‌گوییم روزگار موشک گذشته است؟»
در عملیات تسخیر اوکراین شاهد بودیم روسیه از مزیت فوق‌العاده‌اش به عنوان بزرگ‌ترین قدرت موشکی جهان نهایت استفاده را در مقابل یک قدرت موشکی پیشین که سلاحش را با قول صلح معامله کرده بود به کار گرفت. روس‌ها ظرف کمتر از یک ساعت تمام زیر‌ساخت‌های پدافندی، هوایی، موشکی و راداری ارتش اوکراین را از کار انداختند تا بدون جنگی جدی با ماشین نظامی بلااستفاده آنها، با خیال راحت فقط به پیشروی و تثبیت نیروهای‌شان در جغرافیایی وسیع با مساحت 600 هزار کیلومتر مربع- بزرگ‌‌ترین کشور اروپای منهای اوراسیا- بپردازند. 
 
* وقتی رفیقت ناتو است
در بی‌هویتی سیاسی زلنسکی همین بس که متعاقب ورشکستگی سیاسی دولت پروشنکو در اوج نارضایتی‌ها از فساد گسترده دولتی و فقر اکثریت مردم، در انتخابات سال 2019 با شعار ایجاد روابط حسنه با مسکو برای حل بحران جدایی‌طلبان شرق کشور، مبارزه با قدرت فزاینده‌ ملی‌گرایان افراطی شبه‌نازی و اصلاح ساختار فاسد حکومت روی کار آمده بود اما ظرف کمتر از یک سال، در عمل به ائتلاف سیاسی با فاشیست‌های مورد حمایت غرب در حزب اسووبودا در رادا (مجلس ملی اوکراین) پرداخت و آنها را برای تجدید قوای ارتش به منظور پیوستن به ناتو (بزرگ‌ترین خط قرمز روسیه) و سرکوب استقلال‌طلبان روس‌تبار دونباس(خط قرمز بعدی خرس سیبری) به کار گرفت. بدین ترتیب زلنسکی بر اساس دستور‌العمل غرب، حقایق مسلم حاکم بر اوکراین را نادیده انگاشت: اینکه علاوه بر یک‌پنجم روس جامعه این کشور، بخش مهمی از مردم به دنبال نجات از حاکمیت فاسد طبقاتی هستند. 
لاف‌زنی‌های زلنسکی به اتکای جایگاهی که برای خود در جامعه صهیونیسم بین‌الملل قائل بود و البته قول رفقای ناتوی او برای حمایت قاطع از اوکراین صورت می‌گرفت. روز چهارشنبه حتی قبل از آغاز عملیات روسیه، مستشاران پنتاگون به رئیس‌جمهور دست‌نشانده‌شان در اوکراین هشدار داده بودند بهتر است برای در امان ماندن از ضربات روس‌ها به لفیف، غربی‌ترین شهر اصلی و مسقط‌الراس سنتی نیروهای شبه‌نازی تحت حمایت آمریکا و اتحادیه اروپایی، نقل مکان کند. 
با آنکه او طی ۲ روز گذشته مدام تاکید کرده خودش و خانواده‌اش در کی‌یف باقی می‌مانند اما بنا بر برخی گزارش‌های شبکه‌های روسی، هرچه به ساعت صفر عملیات تصرف اوکراین نزدیک می‌شدیم، ظاهرا او از کاخ مارینسکی، مقر ریاست‌جمهوری کی‌یف دورتر می‌شد. 
با آغاز حمله از بامداد پنجشنبه، اگرچه زلنسکی یک روز پرکار را با ادامه رجزخوانی‌هایش از جمله اینکه «روس‌ها را شکست می‌دهیم» و «مردم با گرفتن سلاح در مقابل نیروهای متجاوز مقاومت کنند» و فرمان‌هایی مثل «حکومت نظامی» و «وارد آوردن حداکثر تلفات به روس‌ها» گذراند اما در میدان شاهد آن بودیم که مقاومت چندانی در مقابل نیروهای اشغالگر بویژه از سوی مردم نشد و تازه در شهرهای مهمی چون خارکی‌یف در شرق و بندر اودسا در جنوب، روس‌تبارها به استقبال سربازان پوتین هم آمدند.  به نظر می‌رسد او حتی پیش از آغاز حمله، در زیرزمین یک مرکز امنیتی در غرب پایتخت در مسیر جاده منتهی به لفیف و اروپا پناه گرفته بود. از آنجا بود که رجزخوانی‌ها و توئیت‌های حماسی‌اش را خطاب به نیرو‌های روس و مردم بی‌پناه آن بالا روی زمین ادامه می‌داد. البته این کمدین در پایان روز اول سرانجام متوجه موقعیت تراژیکی شد که در آن قرار گرفته بود. آنجا بود که پس از چند ماه و چند ساعت التماس به غرب برای ارسال کمک و نیروی نظامی، ناگهان دست از التماس کردن کشید و صبح دیروز در یک سخنرانی زنده تلویزیونی با انتقاد از وعده‌های پوچ غرب، گفت: «آنها می‌ترسند اوکراین را بخشی از قلمرو ناتو اعلام کنند و به کمک ما بیایند». البته او طبق عادت همیشگی بازیگری‌اش نقش یک قربانی را هم ایفا کرد و گفت: «همراه خانواده‌ام و مردمم در پایتخت می‌مانیم؛ ما برای دفاع از کشور تنها مانده‌ایم». 
این در حالی است که طبق روایت‌های کارشناسان نظامی، دلیل جا ماندن زلنسکی و دولت دست‌نشانده غرب در کی‌یف، غافلگیر شدن آنها توسط شطرنج ماهرانه پوتین بود. 
مهم‌ترین حربه پوتین صدور دستور اعزام نیروهای روسیه تحت عنوان حافظ صلح بلافاصله پس از امضای قانون به رسمیت شناختن ۲ جمهوری خودخوانده منطقه دونباس بود. این موضوع باعث شد همه نگاه‌ها در اوکراین معطوف به تحرکات روسیه در مرزهای جنوب غربی‌اش در استان روستوف شود. 
این وضعیت بلاتکلیفی نیروهای نظامی اوکراین تقریبا ۲ شبانه‌روز طول کشید تا در نخستین ساعات بامداد پنجشنبه با آغاز حمله روس‌ها، از 245 هزار پرسنل رسمی ارتش فروپاشیده اوکراین، نیمی از آنها شامل واحد‌های رزمی ویژه تا دندان مسلح با تجهیزات آمریکایی و انگلیسی در دونباس در جنوب شرق کشور جا بمانند؛ جایی که گرد آمده بودند تا استقلال‌طلبان دونتسک و لوهانسک را در آن سوی رود دنیپرو محاصره کنند. 
 همین باعث شد وقتی ارتش روسیه از محورهای شمالی و جنوبی به سوی مرکز و غرب این کشور حمله کرد تا آن را در کرانه‌های غرب رود دنیپرو به ۲ نیم تقسیم کند، مهم‌ترین بخش نیروهای نظامی اوکراین اصطلاحا در منطقه دونباس در شرق دنیپرو قیچی شدند و ارتباط خود را با عقبه‌شان از دست دادند؛ عقبه‌ای که خودش هم به محوریت کی‌یف در کمتر از 48 ساعت بعد از آغاز عملیات اشغال فرو ریخت. 
 
* حرکت روسیه به سوی نظم جدید
عملیات تسخیر اوکراین حتی اگر به اشغال و ضمیمه‌سازی خاک آن به فدراسیون روسیه منتهی نشود و مسکو فقط به تغییر نظام سیاسی کی‌یف بسنده کند و نیروهایش را عقب بکشد هم، زمینه‌ها و پیامدهایی غیرقابل اجتناب داشته و دارد. 
 مطابق اسنادی که پوتین ۲ هفته پیش به آنها اشاره داشت و اخیرا توسط هفته‌نامه آلمانی اشپیگل منتشر شد، کشورهای عضو ناتو به رهبری آمریکا در واپسین روزهای موجودیت شوروی به رهبران وقت کرملین تضمین داده بودند در صورت برچیدن بلوک سیاسی و نظامی شرق و پایان دادن به سلطه کمونیسم بر شرق اروپا، هرگز به توسعه پیمان نظامی آتلانتیک شمالی بدان سو نخواهند پرداخت. این دروغ غرب به مسکو ۳ دهه تداوم یافت تا زمانی که با نامزد کردن اوکراین تبدیل به یک کابوس موجودیتی برای روس‌ها شد. حتی اگر پوتین پیوستن گرجستان کوچک و جمهوری آذربایجان را در حیاط خلوت‌هایش در دریای سیاه و دریای کاسپین تحمل می‌کرد، این موضوع را در مورد اوکراین تحمل نمی‌کرد. 
استپ‌های جلگه رودهای دون و دنیپرو، همواره بخشی از ژئوپلیتیک روسیه بوده‌اند. روس‌ها 8 سال پیش به دنبال براندازی دولت همسوی خود در کی‌یف با کودتای طراحی‌شده توسط ویکتوریا نولاند، معاون وقت وزارت خارجه دولت اوباما تحت حمایت نومحافظه‌کاران آمریکا و انگلیس، به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند نظم جهانی آمریکایی را به طور مطلق به رسمیت بشناسند، باید قید موجودیت خود را بزنند. یک اوکراین عضو ناتو و اتحادیه اروپایی، باعث می‌شد مسکو و بخش اروپایی روسیه از ۳ جهت مورد محاصره غرب قرار بگیرد. پیوستگی سنتی هژمونی روسیه بر شمال اوراسیا این گونه از دست رفته و بزودی تمام فدراسیون روسیه تجزیه می‌شد. به همین دلیل این انتخاب تاریخی ملت روسیه بود که با الحاق شبه‌جزیره کریمه و سپس حمایت از جمهوری‌های دونباس، نخستین جای پاها را در استپ اوکراین ایجاد کنند. پس از آن به دنبال توافق صلح مینسک بین اوکراین و استقلال‌طلبان روس با نظارت روسیه، آلمان و فرانسه، پوتین تلاش کرد از سال 2016 یک ائتلاف اروپایی برای مهار توسعه ناتو به شرق ایجاد کند. با گذشت زمان اما مشخص شد حتی کشورهای رهبر اتحادیه اروپایی در مقابل آمریکا اراده‌ای ندارند. اگر خصومت آشکار واشنگتن برای تحریک کی‌یف به ابراز تمایل برای عضویت در ناتو و سپس نقض توافق مینسک با لشکرکشی سنگین به روس‌تبارهای شرق اوکراین نبود، شاید پوتین با توجه به سابقه همکاری‌های گذشته‌اش با نظم جهانی آمریکایی و آنچه کرملین شرکای غربی می‌خواند همچنان به صبر راهبردی خود ادامه می‌داد. واقعیت این است که روسیه و چین برای ایجاد یک ائتلاف شرقی راهبردی و تجاری فراگیر و موثر مقابل هژمونی آمریکا به زمان بیشتری نیاز داشتند. 
در حقیقت این غرب بود که با هدف گرفتن زمان و تمرکز از محور اوراسیایی، با تحریک دولت دست‌نشانده خود در اوکراین برای نقض تمام خطوط قرمز و توافقات قبلی (توافق برلین، تفاهمنامه بوداپست و توافق مینسک) روسیه را وادار به واکنش و زمین گرفتن از اروپا کرد. غرب طبیعتا هیچ حرکت جدی در مقابل این اقدام انجام نداد. قطعا تحریم‌های گسترده ناشی از تسخیر اوکراین، روس‌ها را تا مدتی به خود مشغول خواهد کرد و آنها را از امتداد  بخشیدن به ائتلاف محور اوراسیایی به سمت اروپای غربی باز خواهد داشت اما در عین حال خرس سیبری از طریق مرزهای اوکراین بار دیگر وسعت شوروی سابق را خواهد یافت و با اعمال نفوذ بر کشورهای کوچک شرق اروپا، توافقی جدید برای یک نظم جدید را به غرب تحمیل خواهد کرد. 

Page Generated in 0/0075 sec