printlogo


کد خبر: 246454تاریخ: 1400/12/9 00:00
آیا جنگ اوکراین به معنای فروپاشی نظم بین‌الملل است؟

ثمانه اکوان: دنیا در حال تماشای بزرگ‌ترین جنگ در اروپا از زمان جنگ دوم جهانی است. در یک سوی میدان، اوکراین قرار دارد که با اعتماد به غرب و آمریکا، فکر عضویت در ناتو و استفاده از مزایای نظامی این اتحاد را در مقابل روسیه در سر داشت و آن سوی دیگر روسیه قرار دارد که می‌گوید آمریکا نباید با استفاده از کشورهای همسایه من، راه‌های تهدید و ایجاد پایگاه نظامی در اطراف کشورم را برای خود و متحدانش باز کند. 
نظم بین‌المللی اما در این باره چه می‌گوید؟ نظم بین‌المللی به معنای حاکم بودن قوانین بین‌المللی بر فعالیت‌ها و اقدامات بازیگران مختلف بین‌المللی بر این عقیده است قوانین بین‌المللی در این باره باید مد‌نظر قرار گیرد و در عین حال سازمان‌های بین‌المللی همچنان باید نقش کنترل‌ و مدیریت میدان بین‌المللی را بر عهده داشته باشند تا از بروز بحران‌های بین‌المللی در جهان جلوگیری کنند. 
در بررسی بحران اوکراین تنها به بخشی از قوانین بین‌المللی پرداخته شده است و آن حق نداشتن یک کشور برای حمله به همسایه خود و جدا کردن بخشی از سرزمینش در این حملات نظامی یا برنامه داشتن برای تصرف خاک یک کشور است. بر اساس قوانین بین‌المللی، روسیه نمی‌تواند به دنبال کشورگشایی باشد و مرزهای بین‌المللی فعلی را با تغییر مواجه کند. با این حال در قوانین و عرف بین‌الملل مساله دیگری نیز وجود دارد با عنوان اقدام پیش‌دستانه. این رویه تا پیش از این به کرات توسط آمریکا و متحدانش مورد استفاده قرار گرفته بود تا حملات خود به افغانستان، عراق یا حتی لیبی را توجیه کنند. بر اساس دیدگاه آنها، آمریکا اعتقاد داشت - البته بدون ارائه سندهای کافی- ایالات متحده برای رفع خطر از سوی افغانستان، عراق و لیبی می‌تواند به آنها حمله کند و نظام سیاسی‌شان را دچار فروپاشی کند. ایالات متحده با توجیه اینکه اعضای القاعده در افغانستان حضور دارند و آنها اتفاق ۱۱ سپتامبر را رقم زدند، به افغانستان حمله کرد و کل خاک این کشور را به تصرف خود در آورد تا بلکه بتواند اعضای القاعده را نیز شکار کند. آمریکا و متحدانش با این بهانه که عراق به دنبال سلاح کشتار جمعی است و قرار است از این سلاح علیه منافع آمریکا نیز استفاده کند، به این کشور حمله نظامی کردند. آمریکایی‌ها به همراه ناتو با این بهانه که باید جلوی قذافی گرفته شود، به لیبی حمله کردند. اینها اقدامات پیش‌دستانه‌ای بود که براساس عرف بین‌الملل در راستای زیاده‌خواهی غربی‌ها بویژه آمریکا مورد استفاده قرار گرفتند. 
روسیه نیز کمابیش از همین روش برای توجیه اقدام نظامی خود در اوکراین استفاده می‌کند. روس‌ها می‌گویند: «براساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، هر کشوری می‌تواند برای دفاع از خود، حمله نظامی ترتیب دهد». اوکراین به روسیه حمله نظامی نکرده بود که مسکو بتواند به بهانه حمله نظامی، از خود دفاع مشروع داشته باشد اما به اذعان مسکو، دفاع مشروع روسیه از مردم کشورش در مقابل زیاده‌خواهی‌های غرب بویژه ناتو بود؛ اتحادی نظامی که قرار بود کل همسایگان روسیه را نیز به عضویت خود درآورده و از آنها پایگاهی برای انجام اقدامات خرابکارانه و نظامی علیه این کشور استفاده کند. 
نظم جهانی بعد از جنگ سرد، از مدت‌ها پیش در حال فروپاشی بود. نکته جالب در تحلیل رفتار روسیه و آمریکا در بحران اوکراین همین نکته است. قوانین بین‌المللی به دلیل بی‌توجهی آمریکا، مدت‌ها بود دیگر کارآیی خود را از دست داده بود. جهان در مقابل جنگ نامشروع یمن و همکاری آمریکا با عربستان در کشتار مردم بی‌دفاع این کشور واکنشی از خود نشان نداد و پیش از آن برای مردم افغانستان، عراق و سوریه و حتی کشوری مانند میانمار که ارتش ‌این کشور دست به نسل‌کشی در بین مسلمانان ‌زده بود، سکوت اختیار کرد. نظم بین‌المللی و توجه به حقوق بین‌الملل از مدت‌ها پیش در حال از بین رفتن بود و اقدام روسیه در آغاز جنگی جدید در منطقه اروپا، تنها حجاب نازک روی حقیقت اصلی موجود در نظم جهانی پس از جنگ دوم جهانی را برداشت. 
نکته بعدی در از بین بردن نظم جهانی فعلی، نقش ساختارها و سازمان‌های بین‌المللی در این میان است. سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل یا سازمان‌های اقتصادی بین‌المللی برای این به وجود آمده بودند تا بتوانند همراهی و همیاری بین‌المللی را افزایش داده و دنیا را از اقدامات یکجانبه، به سمت چند‌جانبه‌گرایی پیش ببرند. با این حال در بحران‌های مهم جهانی، سازمان ملل و نهادهای زیرمجموعه آن عملا کارآیی و توان لازم را برای مقابله با بحران از خود نشان ندادند. در جنگ عربستان علیه یمن، این سازمان عملا یمن را از صحنه روزگار محو کرده و هیچ نظری راجع به این جنگ نداشت. سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان نتوانستند جلوی جنگ، خونریزی، کشتار و حتی قحطی و گرسنگی را در یمن بگیرند. در مساله مسلمانان میانمار همین رویه حاکم بود. درباره فلسطین و کرانه باختری نیز سال‌ها مشاهده شده است سازمان‌های بین‌المللی عملا توان رویارویی و مقابله با زیاده‌خواهی‌های غرب را ندارند زیرا خود زیر‌مجموعه‌ای از عملیات غرب در جهان بوده و هویت مستقلی از خود ندارند. سازمان ملل در بحث تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه کشورمان و همچنین خروج غیرقانونی ایالات متحده از برجام نیز هیچ واکنشی نداشت، این در حالی است که برجام به تایید شورای امنیت رسیده بود. تمام این ساختارهای معیوب، سیاست‌زده و در اختیار و فرمان غرب، در نهایت براساس همان قوانینی که از ابتدای تشکیل‌شان وجود داشت، درباره اوکراین نیز ناتوان هستند. ناتوانی شورای امنیت در محکومیت حمله روسیه به اوکراین را در همین مساله می‌توان جست‌وجو کرد. کشوری که از حق وتوی خود برای حمایت از جنگی که به راه انداخته استفاده می‌کند(!) یا حتی کشوری که برای حمایت از متحد خود در منطقه غرب آسیا، قطعنامه‌های محکومیت نسل‌کشی و آپارتاید بودن رژیم صهیونیستی را وتو می‌کند. همین ساختار معیوب است که نتوانسته برای دهه‌ها جلوی زیاده‌خواهی کشورهای قدرتمند از نظر سیاسی را بگیرد. 
نگاهی به گذشته اقدامات آمریکا در زیر سوال بردن قدرت و اختیارات سازمان‌های بین‌المللی و تبدیل آنها به ابزاری برای پیشبرد منافع ملی‌اش، حالا کار را به جایی رسانده که کشوری مانند روسیه نیز از همین حقوق بین‌المللی و همین ساختار برای توجیه جنگ خود در اوکراین استفاده می‌کند زیرا دنیا براساس آرزوهای آرمان‌‌گرایانی که بعد از جنگ اول جهانی تئوری‌های خود را روانه کلاس‌های روابط بین‌الملل می‌کردند، اداره نمی‌شود، بلکه براساس منافع ملی کشورهای قدرتمندی اداره می‌شود که ثابت کرده‌اند دنیای جدید، دنیای واقع‌گرایان یعنی دنیای قدرت بیشتر، اقتدار بیشتر و خودیاری بیشتر است.

Page Generated in 0/0167 sec