گروه فرهنگ و هنر: بیش از یک دهه است اسکار نزولی عجیب و غریب در انتخاب فیلمهای برگزیده خود دارد؛ نزولی که با سیاسی شدن افراطی اسکار توأمان شده و از سوی دیگر باعث دور شدن اسکار از سلیقههای کلاسیک سینمایی شده است. به گزارش «وطنامروز»، بعد از اینکه اسکار در هشتادوپنجمین دوره برگزاری، با اعلام میشل اوباما، «آرگو» را به عنوان بهترین فیلم معرفی کرد، در یکی از گزارشهای ناظر به اسکار در رسانهای آمریکایی، به این گزاره اذعان شد که دوران «پالیوود» آغاز شده است. منظور از این تعبیر، ترکیب «Political Hollywood» بود؛ هالیوود سیاسی که در انتخابهای بعدیاش هم با افراط در انتخابهایی شبیه جشنوارههای اروپایی عمل کرد تا از منظر توجه به دگرباشان از آنها عقب نماند. «Moonlight» در هشتادونهمین دوره اسکار به همین دلیل جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد. میل کردن اسکار به سمت سینمای اروپای شرقی در سالهای بعد با انتخابهایی مشابه تکرار شد. در نودمین دوره اسکار بهرغم حضور فیلمهای قابل اعتنایی مانند Three Billboards Outside Missouri و Ebbing فیلم The Shape of Water که پیشتر در جشنوارههای اروپایی تقدیر شده بود، جایزه اسکار را میبرد. در نودودومین دوره اسکار نیز در حضور فیلمهایی مانند، فورد در برابر فراری، مرد ایرلندی، جوکر، داستان ازدواج و 1917، فیلم سینمایی «انگل» که پیشتر در کن نخل طلا برده بود، به عنوان فیلم منتخب اسکار معرفی میشود. نزدیک شدن سلیقه اسکار به جشنوارههای اروپایی بیش از پیش ماهیت این جایزه سینمایی را تخطئه میکند. جشنوارههای اروپایی در واقع زمانی بنا شدند که اسکار به عنوان نماینده بخش مهمی از سینما با ترجیحاتی داستانمحور و قهرمانمحور دست به گزینش آثار میزد. در سالهای اخیر این رویکرد با تغییرات جدی مواجه بوده است.
مثالهای بالا موارد معدودی از این تغییر رویکرد است. تمایلی که در اروپا و بویژه فرانسه برای تقابل با سینمای ضدآمریکایی وجود داشت، موجب ایجاد گرایشاتی در سینما شد که متاسفانه در بخشی از سینمای ایران نیز رخنه کرد. توجه ویژه مدیران دهه 60 به سینمای اروپای شرقی و ضدقهرمان از این رویکرد نشأت میگیرد. جشنوارههای اروپایی نیز با همین رویکرد در تقابل با جشنوارههای آمریکایی شکل گرفتند. اروپا همیشه در تلاش بود در موضوعات فرهنگی از آمریکا عقب نیفتد تا عقبماندگیهای دیگر را جبران کند، آن هم با گرایش به یک نوع از سینما. اینکه کن تمایل پیدا میکند به جنس فیلمهای ضد داستانی آمریکایی، تمایلی است که اروپاییها دارند برای پیدا کردن یک جنس سینمایی که در تقابل با هالیوود است. نکته قابل تأمل اما اینکه فراگیری موج رسانهای جشنوارههای اروپایی موجب شده اسکار نیز این گرایش را تایید کند. انتخابهای اخیر اسکار در این راستا قابل تحلیل است. اسکار امسال نیز به فیلمهایی گرایش نشان داده است که عموما قصهمحور نیستند و در الگوی روایت و فرم بعضا ضدقصه عمل میکنند، به نحوی که بسیاری از فیلمهای نامزد اسکار 2022 اساسا از منظر سینمایی و داستانی قابل ارزشگذاری نیستند.
در سالهای گذشته فیلمهای اسکاری حداقل از منظر مخاطب ایرانی -که به فیلمهای قصهگو توجه دارد- مورد توجه قرار گرفته و دیده میشدند اما امسال کیفیت این فیلمها به گونهای است که مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتهاند و کمتر از همیشه درباره فیلمهای اسکار سخن به میان میآید.
در کنار کرونا که کموبیش بر کیفیت و کمیت و فروش آثار سینمایی در سراسر جهان تاثیرگذاشته است، در سالهای اخیر دلیل دیگری نیز برای ضعف تولید فیلمهای سینمایی وجود دارد و آن گسترش شبکههای خانگی در سطوح مختلف است؛ بحثی که مجزا از این نوشته نیاز به مطلبی دیگر دارد. اگرچه میتوان این گزاره را طرح کرد که علاقهمندیهای سریالی و تولید قصههای پرمخاطب و فیلمنامههای موثر در قالب سریال باعث شده است که انرژی عمده قصهگویی به این فضا روانه شود و عوامل آثار سینمایی در فضای سریال فعال شوند که خود این موضوع به طور کلی موجب شده است قصهگویی در سریال به قصهگویی در سینما ترجیح داده شود و سینما سمت و سویی اروپازده و ضدقصه به خود گیرد اما بیش از همه اینها همان تغییر رویکرد در اسکار است که باعث شده تا به موضوعاتی که فضای اجتماعی و رسانهای آنها را بیشتر ضریب میدهد، توجه شود. نامزدی «قدرت سگ» در 12 رشته بسان مواجهههای پیشین، یعنی سیاست قطعی مهمترین رویداد سینمایی جهان، تداوم حمایت از دگرباشی و همجنسبازی است. تبلیغ این گزاره از سینما بیش از یک دهه است که بسیار پررنگتر از گذشته اعمال میشود، به نحوی که کمتر فیلمی است که دستکم یک ارجاع به مساله همجنسبازی نداشته باشد. حتی در بازآفرینی مجدد داستانهای کلاسیک و فیلمهای مهم تاریخ سینما و در تولید نسخههای روز حداقل یک داستان فرعی با مختصات همجنسبازانه یا یک شخصیت با این گرایشها بدون توجه به قصه و داستان پیشین اضافه میشود تا سیاستها پررنگتر جلوه کند. به عنوان مثال در همین «قدرت سگ» بردن ماجرای همجنسخواهی در دل سینمای وسترن با اینکه ماجرای عجیبی است اما اتفاق میافتد؛ شبیه حضور یک سیاهپوست وسترن در فیلم مهم «نابخشوده» به کارگردانی و تهیهکنندگی کلینت ایستوود است، در حالی که میدانیم سیاهان در آمریکا تا نیم قرن پیش چه وضعیت تحقیرآمیزی داشتهاند. همه اینها یعنی «تحریف واقعیت به نفع سیاستهای روز با تسلط بر سینما» حالا بر فضای داستانگویی و کلیت سینما غلبه پیدا کرده است و موجب شده جریان سینمایی اسکار به سمت جشنوارههای ضدقصه اروپایی سوق پیدا کند.
***
شعر تازه افشین علا درباره ماجرای اوکراین
پرهیز کن از چر زاپاسی مغرب
این قاب جدیدی است ز عکاسی مغرب
فرجام توسل به دموکراسی مغرب
گیرند مگر عبرتی از غربت اوکراین
عشاق سرآسیمه و احساسی مغرب
یاری طلبد ملتی و مانده کمکها
در پیچ و خم ریل بروکراسی مغرب
بیدار شود موقع تهدید تلآویو
امروز ببین خفتن خرناسی مغرب
با کیف و کراوات به امداد کییف رفت
دلدار ندیدیم به حساسی مغرب!
از دور دهد دست به اوکراین، مبادا
آلوده شود ناخن وسواسی مغرب
در بستن پیمان همه دارند قواعد
اکنون بنگر قاعدهنشناسی مغرب
بگریخت به هنگام خطر، ناتوی ناتو
بشناس تو ابلیسی و نسناسی مغرب
گیرم جلساتی شده برپا، چه بخاری
خیزد ز بیانیه اجلاسی مغرب؟
پرخاش مکن! جانب پوتین نگرفتم
چون روسیه هم هست به سیاسی مغرب
اوکراین، ویتنام کرملین شده اما
افتاده در این چاه ز خناسی مغرب
دلخوش نه به روسیم نه چین، بلکه ملولیم
از مکر و فزونخواهی تگزاسی مغرب
بس لاله چو عباس علی چیده از ایران
هرز است گل لاله عباسی مغرب
باید نگران بود ز ماشین ترقی
وقتی که شود تعبیه بر شاسی مغرب
در جاده پی محکمی چکمه خود باش
پرهیز کن از چرخک زاپاسی مغرب
ای شرق! بزن شانه به گیسوی پریشان
مأیوس شو از روسری یاسی مغرب
انگشت به سنگ وطن خویش بیارای
باشد بدل، انگشتر الماسی مغرب
عفریته زشتی است ولی شد ز نظرها
از لطف کله گیس، نهان طاسی مغرب
این قصه دراز است ولی حوصلهام شد
چون قافیهام تنگ ز رقاصی مغرب