printlogo


کد خبر: 246773تاریخ: 1400/12/19 00:00
در مراسم رونمایی از کتاب «خون شریکی» مطرح شد
سفیر فرهنگی‌ای که جانشین ندارد

علی‌محمد مؤدب در رونمایی کتاب «خون شریکی» گفت: بدون اغراق می‌توان گفت مرحوم محمدسرور رجایی جانشین ندارد و تکیه‌گاه و پناه بچه‌های فرهنگی افغانستان بود. به گزارش «وطن‌امروز»، آیین رونمایی کتاب «خون شریکی» با حضور علی‌محمد مؤدب، نویسنده و شاعر؛ علی داوودی، شاعر؛ زهرا زاهدی، شاعر افغانستانی؛ مجید بذرافکن، معاون فرهنگی سپاه؛ پژمان عرب، محقق و تدوینگر کتاب؛ خانواده مرحوم محمدسرور رجایی و جواد آذری‌کارمزدی در «مؤسسه فرهنگی- هنری شهرستان ادب» برگزار شد. علی‌محمد مؤدب در ابتدای این برنامه گفت: سخن گفتن درباره محمدسرور رجایی برای ما که کتاب‌ها و شعرهایش را دنبال می‌کردیم، از جهتی افتخار است؛ به خاطر اینکه توفیق دوستی با این مجاهد خستگی‌ناپذیر و از جهتی هم فقدانش تلخ است. مرحوم رجایی واقعا دردانه بود. من در این 2 دهه توفیق دوستی با بسیاری از خوبان ادبیات مهاجرت را داشتم، در این میان، مرحوم رجایی از حیث دغدغه‌ها و نگاهش به ۲ مقوله افغانستان و انقلاب اسلامی ایران و هم از حیث جنبه‌های شخصیتی‌اش می‌توانست پلی برای پیوند بین فرهنگیان ما و فرهنگیان افغانستان باشد. مدیر مؤسسه فرهنگی- هنری شهرستان ادب گفت: این کتاب «خون شریکی» برای من خیلی پرخاطره است. روزنامه شهرآرا ستونی داشت که من هم مدت زیادی در آن می‌نوشتم و از جایی قرار شد یک روز درمیان آقای رجایی هم بنویسد، هر کدام از یادداشت‌های کتاب را که می‌خوانم وجود عزیز برادرم محمدسرور رجایی به چشمم می‌آید، دغدغه‌ها و نگرانی‌های همیشگی‌اش که واقعا لحظه‌ای آسودگی نداشت. مرحوم رجایی آدمی بود که از لحظه‌لحظه‌اش استفاده می‌کرد و دریغ می‌خورم که قدر چنین گوهری را در زمان حیاتش آنطور که باید ندانستیم. 
مؤدب افزود: مشکل معاصرت و هم‌عصر بودن با آدم‌ها باعث می‌شود خیلی متوجه ارزش کسانی مانند مرحوم رجایی نباشیم ولی وقتی او را از دست می‌دهیم متوجه می‌شویم این آدم چه تأثیراتی در حوزه تعاملات فرهنگی ادبیات هنر مهاجرت با جریان‌های ادبیات هنر ایران و به طور خاص ادبیات هنر انقلاب اسلامی داشت. او با تمام وجودش محو این هدف شده بود که نشان دهد ما یک وجود، یک ملت و یک پدیده هستیم. اگر حاشیه‌هایی، تفاوت ایجاد کرده ولی گوهر وجودی مشترک ما همان چیزی است که پیش از این شهدا، بزرگان و نویسندگان بزرگی برایش تلاش کردند و امروز نعمت انقلاب اسلامی به عنوان یک میراث، تنها مال ما ایرانی‌ها نیست و مرحوم رجایی، نسبت عزیزان افغانستانی را با این پدیده نشان می‌داد. 
 
* «خون شریکی»؛ روایت دیپلماسی انسانی از یک دیده‌بان
علی داوودی، از شاعران فعال کشور هم در سخنانی گفت: اگر به عنوان کسی که سرور رجایی را نمی‌شناسد، همین کتاب را ورق بزنیم، در آن چه می‌بینیم؟ خون، مجاهد، مردم، نوشته، زبان فارسی، کابل، انقلاب، افتخار، شهر، جشنواره. برآیند اینها یعنی انسانی که در یک اجتماعی قرار گرفته و همه را دارد می‌بیند و در واقع بخش‌های فعال اجتماع را می‌بیند، نه نوعا مثل همین نگاهی که به اصطلاح در خیلی از بخش‌های جامعه حاکم است که بر رکود و بر نبود و بر رخوت‌ها و بر تنگدلی‌ها متمرکز می‌شویم و هیچ کاری از پیش نمی‌بریم و متأسفانه، آن بخشی که به بدنه فعال فرهنگی، تولیدی و راهگشا مثل ادبیات که باید حرف از روشنایی، از انرژی و حرکت بزند، همان هم باز متمرکز بر همین رکود شده و از همین ارتزاق می‌کند. ببینید! در همین کتاب ورق می‌زنید، شهر، وطن و مرز، همه این کلمات هویت‌سازند که در گفتمان آقای رجایی حضور تعیین‌کننده دارد. 
همسر مرحوم محمدسرور رجایی افزود: آقای رجایی نه تنها بین برادران فرهنگی‌شان، بلکه در بین فامیل هم آرام نبود. جلسه‌های هفتگی و ماهانه قرآن داشتیم، به بچه‌ها بارها می‌گفت مطالعه زیاد داشته باشید. می‌گفت اگر آدمی ۵۰ سال عمر داشته باشد، ۲۵ سالش در خواب می‌گذرد. ۱۲ سالش به دوران کودکی و نادانی می‌گذرد، پس بقیه عمرمان را باید به نحو احسن استفاده کنیم. برای کار خیر، برای خدمت در جامعه، وقت خیلی کمی است. یعنی وقتی نداریم. برای نوجوانان، کلاس زبان تشکیل داده بود. کلاس تفسیر کتاب مفاتیح الحیاه هم داشت، جوانان را به کتابخوانی تشویق می‌کرد. برای نوجوانان، مسابقه کتابخوانی گذاشته بود، جایزه‌اش هم کتاب بود، نوجوانان مخالفت کرده بودند که جایزه چیز دیگری باشد. می‌گفت کتاب چیزی است که تا ابد کنارت هست.

Page Generated in 0/0088 sec