printlogo


کد خبر: 246819تاریخ: 1400/12/19 00:00
نئورئالیسم علیه آمریکا!

علیرضا حجتی: این روزها با حمله روسیه به اوکراین در فضای رسانه‌ای مقاله مشهوری از «استفن والت» استاد مشهور روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد مورد توجه قرار گرفته است که چند سال پیش به ریشه‌های بحران اوکراین پرداخته و آمریکا را مسؤول آن دانسته بود. 
در چنین فضایی «جان مرشایمر» استاد دانشگاه شیکاگو در گفت‌وگو با نشریه آمریکایی نیویورکر، ایالات متحده آمریکا را مسؤول تهاجم روسیه به همسایه‌اش دانسته است. مواضع اشخاصی چون استفن والت و جان مرشایمر در توضیح ریشه‌های منازعه در اوکراین از آنجایی قابل اهمیت است که این ۲ استاد روابط بین‌الملل خالق و مبدع نظریه‌های رئالیسم تهاجمی و تدافعی در روابط بین‌الملل هستند. نظریه‌های نوواقع‌گرایی که با وجود اشکالاتی که به آنها وارد است اما توانسته‌اند بخوبی تمام تحولات جهانی را پس از جنگ دوم جهانی توضیح دهند و در میان تعدد نظریات روابط بین‌الملل، این نئورئالیسم است که به گونه‌ای مسلط ظاهر شده است. نظریات واقع‌گرایی به عنوان نخستین الگو در تبیین رفتار قدرت‌های بزرگ بر آن است که کنش دولت‌ها یا بازیگران، وابسته به بعد ساختاری نظام بین‌الملل بوده و رفتار آنها نمایانگر جایگاه و موقعیتی است که در ساختار دارند. در این قالب منافع و استراتژی دولت‌ها بر پایه محاسبات هزینه- ‌فایده‌ای است که از جایگاه آنها در نظام بین‌الملل ناشی می‌شود، به همین دلیل دولت‌ها تلاش می‌کنند بتوانند حداقل موقعیت خود را در این نظام حفظ کنند. با این توضیح رئالیسم تهاجمی مرشایمر یک نظریه ساختاری و بخشی از مکتب نوواقع‌گرایی است که برای نخستین‌بار توسط او مطرح شد. این نظریه نیز با توجه به مبنای واقع‌گرایی عنوان می‌کند آشوب‌زده - آنارشیک - بودن نظام به معنای نبود نظم‌دهنده مرکزی- نظام جهانی - است که باعث رفتار تهاجمی دولت‌ها در سیاست بین‌الملل است. 
با این تفسیر مرشایمر در گفت‌وگو با نیویورکر در توضیح اینکه چگونه بحران اوکراین به اینجا رسید، می‌گوید: تمام این دردسر‌ها سال ۲۰۰۸ آغاز شد که پس از کنفرانس سران پیمان ناتو بیانیه‌ای صادر شد مبنی بر اینکه گرجستان و اوکراین به ناتو خواهند پیوست. روس‌ها این را کاملا روشن کردند که چنین کاری را به منزله تهدید حیاتی علیه خود می‌دانند و خط قرمز خود را رسم کردند. با این وجود با گذشت زمان شاهدیم غرب همچنان تلاش می‌کند اوکراین را به خود وصل کرده و از آن علیه روسیه استفاده کند. البته این فقط به گسترش ناتو محدود نمی‌شود. گسترش ناتو قلب یک استراتژی است که طبق آن اتحادیه اروپایی نیز به اوکراین گسترش پیدا کرده و با تبدیل آن به یک لیبرال- دموکراسی طرفدار آمریکا آن را به متحد خود تبدیل کند و این برای روسیه تهدیدی حیاتی است. 
استاد دانشگاه شیکاگو در پاسخ به سوال نیویورکر که جلوگیری روسیه از تبدیل اوکراین به یک لیبرال- دموکراسی غربی آیا نوعی امپریالیسم نیست؟ با استناد به دکترین مونروئه می‌گوید: این امپریالیسم نیست، بلکه بازی شطرنج قدرت‌های جهانی است. وقتی شما کشوری هستید مثل اوکراین که در همسایگی یک قدرت جهانی مانند روسیه زندگی می‌کنید، باید درباره اینکه آنها چه می‌گویند و می‌خواهند، دقت کنید چون اگر سوزنی در دست بگیرید و به چشم آنها بزنید، آنها تلافی خواهند کرد. کشور‌هایی که در نیمکره غربی هستند این را درباره آمریکا خیلی خوب درک می‌کنند، البته هیچ کشوری در آمریکای لاتین وجود ندارد که ما به آنها اجازه دهیم از یک قدرت جهانی در فاصله بسیار دور [چین و روسیه] دعوت کنند نیروی نظامی به آنجا بفرستد. 
در همین حال استفن والت هم در مقاله تازه خود در فارین‌پالیسی درباره حمله روسیه به اوکراین با انتقاد از آمریکا و غرب می‌نویسد: گفته می‌شود پوتین به تنهایی منشأ این مشکل است که به همراه دیکتاتورهایی همچون آدولف هیتلر، جوزف استالین، صدام، فیدل کاسترو، شی جین پینگ و هر کس دیگری که ما داریم، به طور منظم شیطان‌صفت شده است. غرب اصرار دارد این بحران را نه به عنوان یک تضاد منافع پیچیده بین کشورهای دارای سلاح هسته‌ای، بلکه به عنوان یک بازی اخلاقی بین خیر و شر تلقی کند. این گرایش خطرناک است، زیرا زمانی که یک درگیری با چنین عبارات شدید و اخلاقی‌ای شکل می‌گیرد، سازش کفرآمیز می‌شود و تنها نتیجه قابل قبول تسلیم کامل طرف مقابل است. در این محیط، دیپلماسی چیزی بیش از یک نمایش فرعی نخواهد بود. پاسخ‌های سیاسی غرب به همان اندازه آشناست: بیانیه‌های معمول تقبیح، اعزام نمادین نیروها برای اطمینان بخشیدن به متحدان و اعمال تحریم‌های اقتصادی، در مقابل، توجه ناچیز به مصالحه‌هایی که ممکن است خطر جنگ را خنثی کند. حتی بدتر از آن، دلیلی وجود دارد که گمان کنیم این گرایش در طرف مقابل نیز بخوبی پیشرفت کرده است. 

Page Generated in 0/0080 sec