نبود خلاقیت و ناتوانی نهادهای فرهنگی در همزبانی با اقشار مختلف، ضرورت میدانداری گروههای مردمی در جهاد تبیین را ایجاب میکند
محمد سلحشور: سخنان روز پنجشنبه رهبر حکیم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، همچون اکثریت قریب به اتفاق سخنرانیهای چندماهه اخیر معظمله، صورتمساله نامآشنای «جهاد تبیین» را با خود به همراه داشت؛ امری که با توجه به تاکیدات گسترده رهبر انقلاب و تشریح و توصیفهای متعددی که ایشان درباره کیفیت و ضرورت آن داشتهاند، نشان از جایگاه پراهمیت این جهاد در زمان و زمانه فعلی دارد و جریان انقلابی بیش از هر برهه دیگری باید خود را مخاطب این رسالت بداند.
با این حال نکتهای که در سخنرانی اخیر رهبر انقلاب به نسبت مجموعه مواضع ایشان در ماههای اخیر متفاوت به نظر میآمد، نخستین واکنش سلبی به برخی بدفهمیها و تکرار رویههای غلط در این باره بود. رهبر انقلاب در بخشی از سخنانشان تصویب بودجهای سنگین در مجلس شورای اسلامی برای جهاد تبیین را غلط و بینتیجه خواندند و گفتند: من با این شیوه برخورد با مسائل موافق نیستم و تجربه گذشته نیز نشان میدهد این بودجهها غالبا هدر میرود. ایشان افزودند: البته مسؤولانی که این بودجهها در وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات به دست آنها میرسد افراد مؤمن، سالم و قابل اعتمادی هستند ولی طبیعت این کار غلط است و امیدواریم مسؤولان به این موضوع توجه کنند. این موضع سلبی آن هم به فاصله کوتاهی بعد از طرح این رسالت دشوار بخوبی موید این واقعیت است که ذهنیت سازمانی با فهم وارونه مفاهیم چگونه میتواند یک صورت مساله حیاتی و رسالت مهم را به میدانی برای امتحان آزمونهای شکستخورده و تجربهشده تبدیل کند.
یک ماه پیش بود که «وطنامروز» در یادداشتی با عنوان «مفاهیم را قربانی سطحینگری نکنیم» نسبت به امکان فهم غلط و تکرار رویههای امتحان شده نسبت به رسالت «جهاد تبیین» هشدار داده و نوشته بود: «هر گونه مواجهه سطحی و «بدون محتوای لازم» با کلیدواژههای مهم، بیش از آنکه موجب ترویج و تبلیغ آنها شود، میتواند منجر به دستمالی شدن و تکراری شدن این مضامین شود... بتازگی تعبیری کلیدی از سوی رهبر انقلاب طرح شده است که از جهات متعدد دارای اهمیت است؛ «جهاد تبیین». کلیدواژهای که رهبر انقلاب خودشان نکات متعددی را در تشریح آن ایراد فرمودند و البته میتوان ساعتها پیرامون آن صحبت کرد و ابعاد آن را بررسی کرد. در کنار تبیین این مساله البته یکی از مهمترین دغدغهها همین گزارههایی است که در بالا طرح شد؛ اینکه مواجهه با این کلیدواژه مهم نیز مانند سایر موضوعات نباشد. لازمه این ماجرا داشتن عقبه اندیشهای، عقیدتی و نیز انقلابی برای طرح مفهوم «جهاد تبیین» است، چرا که در غیر این صورت این نگرانی وجود دارد که این مفهوم حتی در میان نخبگان نیز مورد بررسی عمیق قرار نگیرد». با این حال تذکر اخیر رهبر انقلاب نسبت به تکرار چنین رویهای میتواند روی دیگری نیز داشته باشد و آن هم عبارت از لزوم «مردمی بودن» فرآیند تبیین در کشورمان است؛ فرآیندی که مشخصا به معنای سلب اختیار از نهادها و ارگانهای فرهنگی و رسانهای نیست اما اصالت این امر را با وجه مردمی آن میشناسد.
* از مردم
تجربههای مختلفی در دهههای اخیر همواره این مهم را ثابت کرده است که هیچ اقدام کلان فرهنگی و اجتماعی بدون آنکه نسبت مستقیمی با مردم داشته باشد موفق نبوده است. در این میان «جهاد تبیین» به عنوان ماموریتی که کارویژه آن به طور ویژه بر ارتباطگیری با افکار عمومی و تثبیت روایت حق در میان انبوه روایتهای دیگر است، به طرق اولی باید برخاسته از مردم باشد و جریانات و گروههای مردمی پیشقراولان ادای این امر باشند. تجربه فرهنگ دستوری از جهات مختلفی تجربه شکستخورده است که به برخی از آنها در ذیل اشاره خواهد شد:
1- عمده فعالیتهای فرهنگی دستوری که با مکانیسمهای مشخصی همچون تاسیس ستاد و دبیرخانه و... و تخصیص بودجه و امکانات سختافزاری و... پی گرفته شدهاند همواره پس از مدتی با مشغول شدن نیروها به حفظ تشکیلات و ساختار ایجاد شده، از هدف اصلی و اولیه خود فاصله گرفتهاند و همین امر به کاهش افت محسوس کیفیت فعالیتها منتهی شده است. چنانکه در طول یک سال بارها اخباری از تاسیس نهادها و تخصیص بودجههایی در این باره به گوش میرسد و در نهایت بسیاری از این اقدامات اصلا به مرحله ارتباطگیری با افکار عمومی نیز نمیرسد.
2- فرهنگ دستوری عمدتا به دنبال همسطحسازی موضوعات و شکل استاندارد بخشیدن به موضوعاتی است که لزوما برای همه اقشار جامعه به یک شکل قابل تعریف نیست. تقلیل رسالت «جهاد تبیین» به فرآیندی ارگانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. روایتهایی که همگی از یک جنس باشند توانایی ارتباطگیری با یک جامعه متکثر و اقشار و طبقات مختلف را ندارد. بسط حوزه عمومی در سایه رشد تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی و افول ایدئولوژی و روایتهای فراگیر باعث شده جامعه بشری در قیاس با چند دهه قبل بافت متکثری به خود بگیرد. در چنین فضایی روایتها بدون جامعیتپذیری و امکان همراه کردن مجموعهای از گروههای متکثر نمیتوانند چندان منشأ اثر باشند.
3- تخصیص بودجه و شکل ساختاری بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی عمدتا به عاملی بازدارنده در برابر فعالیتهای مبتکرانه و خلاقیت کنشگران تبدیل شده است. وجود دهها ارگان فرهنگی عریض و طویل با کمترین توفیق بیرونی باعث شد رهبر انقلاب در نهایت سال96 به فعالیت «آتش به اختیار» فرهنگی نیروهای انقلابی اشاره کنند؛ دستوری که میتوان آن را گواه ناموفق بودن ارگانهای متعددی دانست که در این سالها نسبت به تولید آثار فرهنگی و تاثیرگذاری بر جامعه ناکام بودهاند.
در مقابل این 3 نکته، تاکید بر رکن مردمی جهاد تبیین میتواند به نتایج متفاوتی منتهی شود. پیگیری شروع رسالت تبیینی «از مردم» برخلاف فعالیتهای دستوری و سازمانی، به شکل هدفمند و نتیجهگرا پی گرفته میشود، چون برخاسته از مردم با تمام موقعیتهای متفاوتشان است به همسطحسازی منتهی نمیشود و در نهایت باب خلاقیت و ابتکار عمل نیز در آن باز میماند. تجربه فرهنگ مردمی در آیینهای مذهبی بخوبی این واقعیت را اثبات میکند که سپردن کار به مردم و جرقه خوردنش از سوی آنها، لاجرم بیشترین جامعیت محتوایی و فرمی را نیز با خود به همراه دارد.
* برای مردم
به موازات تاکید بر اینکه «جهاد تبیین» باید «از مردم» آغاز شود، یادآوری این مهم که در نهایت این جهاد باید «برای مردم» نیز به کار گرفته شود، حیاتی است.
باید به این واقعیت اقرار کرد که بسیاری از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی نیروهای انقلابی در سالهای گذشته هرچند با برچسب مردم همراه بوده اما در نهایت تنها بخش کوچکی از جامعه را پوشش داده است. رکن محوری در «جهاد تبیین» مساله «روایت» و چگونگی آن است. روایت به عنوان ابزاری برای ارتباطگیری با افکار عمومی باید بیشترین دایره شمول را با خود به همراه داشته باشد. رهبر انقلاب بارها بر این مساله تاکید داشتهاند که روایت جریان متخاصم به دنبال ایجاد تشکیک درباره اصل انقلاب اسلامی است. در چنین مختصاتی تا زمانی که روایت جریان انقلابی در پاسخ به سوالات مردم درباره چیستی و چرایی انقلاب و مسیر آینده آن الکن باشد، نمیتوان نسبت به تحقق «جهاد تبیین» چندان امیدوار بود.
روایتی که «برای مردم» باشد طبیعتا باید به دور از خطکشیهای سیاسی و جناحی پی گرفته شود. آنچنان که تجربه مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال57 نیز موید این واقعیت بود که حضرت امام(ره) به عنوان ناخدای این انقلاب همواره سعی میکردند روایت سیاسی خود از شرایط و مسیر انقلاب را به شکلی بیان کنند تا بیشترین مخاطب مردمی را با خود همراه کنند.
نیروهای انقلابی و گروههای مرجعی که جلودار «جهاد تبیین» هستند باید نسبت به این واقعیت آگاهی داشته باشند که برای این جهاد باید با فرم و ادبیات مناسبی جلو رفت. در همین مورد میتوان یکبار دیگر به سخنرانی رهبر انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرنگان رهبری توجه کرد که ایشان «وضعیت کشور در بخش سختافزاری جنگ نرم و فضای مجازی را نسبتا خوب» دانسته و بیشترین تاکید را بر وجه نرمافزاری معطوف کرده و فرمودند: اما بخش نرمافزاری یعنی بیان سخن نو با شیوههای جذاب نیازمند تقویت و نوآوری است.
در همین مورد پیش از این در مهرماه سال جاری نیز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با مراسم عزاداری اربعین حسینی در دانشگاه تهران با مغتنم شمردن امکانات ناشی از فضای مجازی و رسانهای برای روشنگری و پاسخ به ابهامات، «تبیین و بازگویی حقایق»، «استفاده از شیوههای اخلاقی»، «بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیت کامل و استفاده از عواطف انسانی» و «پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی» را اصول قطعی این جهاد خوانده بودند.
با مجموعه این اوصاف شرط لازم و ضروری برای توفیق در «جهاد تبیین» را باید قرار گرفتن تمامی مردم در مرکز توجهات و هدفگذاریهای جریان تبیین دانست. سخن گفتن به زبان مردم و روایت شرایط به گونهای که بیشترین ارتباط را با دغدغههای عمومی مردم داشته باشد پیششرطهایی است که جنبه مردمی «جهاد تبیین» را تقویت خواهد کرد.