در بازیگری و اکتینگ و این داستانها چیزی با عنوان مِتداکتینگ وجود دارد. بازیگر برای درک صحیحتری از نقش، جوگیر شده، بدون استعمال زهرماریات و دخانیات، از حالت معمول خود خارج میشود و نقش را زندگی میکند مثلا. لیکن بهتازگی مشاهده شده است که ماجرا از جوگیری و فاز و اینها گذشته است و بازیگر بعد دریافت دستمزد و جوایز و خاموششدن چراغهای سالن نهتنها «هیچگاه» از آن نقش بیرون نمیآید، بلکه جامعه جهانی نیز نقش او را هویت اصلی او میپندارد. از تبعات چنین مسخرهبازیای میتوان به نمونههای زیر اشاره نمود:
۱) بعد از اینکه زلنسکی نامی در بارهای خاکبرسری نزد چند فقره از انسانهای «هنوز ما را نگرفته» کمدی اجرا میکند، به سریالی دعوت میشود که نقش رئیسجمهور را ایفا کند. در انتهای سکانس پایانی سریال شاهد یک کات کوتاه هستیم و بعد یهو اخبار بیستوسی اوکراین را میبینیم که زلنسکی روی صندلی جلسه هیأت دولت نشسته است و همه دارند برایش کوکا باز میکنند. دست آخر هم که، میبینیم وقتی مملکت را به شوخی و مسخرهبازی جلو ببرید چه میشود. هعیی، روزگار!
۲) کوین اسپیسی مدتی بعد از آن ماجرای اتهام یا سوءرفتار یا «چشچرونی» جنسی، با کت و شلوار و کَتهایی گشوده همچون زندانی شمارۀ ۱۶ سلول انفرادی آلکاتراز، بهسمت دفتر بایدن میرود. وحح! او زینپس رئیسجمهور ایالات متحده است. اینکه یک خبرنگار و سیاستمدار را کشته است هم بخورد به کاسۀ سر اعضای کنگره. و او میرود که دوباره قفلی بزند روی طرح اشتغالزایی آمریکاییها.