printlogo


کد خبر: 247248تاریخ: 1401/1/17 00:00
تأملی بر لطایف قرآنی در اسرار روزه‌داری(1)
پله پله تا ملاقات خدا

مصطفی نیک‌اقبال*: وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. (بقره: 186)
وقتی بندگانم درباره من از تو می‌پرسند، از قول من بگو: من نزدیکم! همیشه هم، دعای دعاکننده را جواب می‌دهم. پس در مقابل، آنان هم دعوتم را بپذیرند و مرا باور داشته باشند تا در مسیر رشد قرار بگیرند. 
آمدن این آیه در میانه آیات روزه نشان می‌دهد مغز ماه رمضان و از غایات مهم روزه، حصول حالت دعا در بنده است. یعنی خود این ماه و نیز عبادت ویژه این‌ ماه یعنی روزه، از دواعی استجابت دعا هستند و دعای روزه‌دار و دعا در ماه رمضان مستجاب است. البته مطلبی که این آیه می‌خواهد بیان کند عام است و روزه و رمضان بهانه‌ای برای عنوان آن بوده‌اند. یعنی این آیه جمله معترضه‌ای است که استطراداً در وسط آیات رمضان عنوان شده. 
این آیه از زیباترین آیات و الحق عاشقانه‌ترین آیه قرآن است. ضمن این آیه، خدا خود را «قریب» به بندگانش معرفی کرده است. یعنی نزدیک آنهاست، کنار آنها، پیش آنها، همراه آنها، با آنها. این قرب، قرب شهودی و وجودی است و گفته که دعاهای آنها را می‌شنود و اجابت می‌کند. اجابت به معنای دادن هر چه خواسته‌اند نیست، اجابت یعنی پاسخ دادن به درخواست. پاسخ برخی درخواست‌ها عطاست، پاسخ برخی صبر، پاسخ بعضی دادن چیزی بهتر. مثلا ممکن است دعای عبد وصلت با فلان زن باشد اما خدا به شکل نزول سکینه و فزونی نور ایمان و توفیق عبادت، عبدش را اجابت کند. خدا مثل پدری است که همیشه بهتر از آنچه را که طفل خواسته می‌دهد و عجله طفل در حاجات بچگانه موجب عدول او‌ از حکمت و حلم نمی‌شود. 
متأخر آمدن «إِذَا دَعَانِ» تداعی‌کننده انحصار نیز هست. یعنی خدا به دعای کسی ترتیب اثر می‌دهد که فقط از او‌ بخواهد. البته این حرف نمی‌تواند به این قاطعیت درست باشد. چون دعا و اجابت باب واسع رحمت حق است و چنین دعایی کمال دعاست و چنین اجابتی، اوج اجابت است که نایاب است. یعنی خدا دعای هر کس را که به او رو می‌کند، گرچه دل در گرو اسباب هم داشته باشد، می‌شنود و به مصلحت اجابت می‌کند. آری! این خدای قریب، خدای رفیق و شفیق همه بندگان است نه فقط خدای اولیا و انبیا. البته هر چه بنده از جز خدا دل بکند و خالص‌تر رو به خدا کند و بیشتر مصداق «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» بشود، اجابت خدا هم نسبت به او کامل‌تر و کریمانه‌تر است. یعنی اجابت هم مثل دعا درجات دارد و درجات کاملش مخصوص اهل خلوص و خواص است. برای همین دعای ما با دعای انبیا و استغفار ما با استغفار آنها - هم دواعی‌اش، هم معرفت همراهش، و هم عمق و خلوصش- فرق می‌کند. منتها همه دعاها پیش حضرت حق مسموع است و داعی، به قدر ظرفیت و استحقاق، از برکات دعا و اجابت خدا بهره‌مند می‌شود. 
در مقابل این کرم بی‌منتها و این رحمت بی‌انتها، خدا هم چیزی از ما بندگان خواسته است؛ اینکه دعوت او به لسان پیامبرانش را قبول کنیم و به او ایمان آوریم. این را هم برای خودش نمی‌خواهد، برای رشد خود ما می‌خواهد: فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. 
سوال جالبی اینجا قابل طرح است: چرا خدا خودش را مُجیب ولی بندگان را مُستجیب معرفی کرده است؟ فرق بین اجابت و استجابت چیست؟
باب استفعال چند کاربرد دارد:
غالبا برای ‌طلب به کار می‌رود، مثل: وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ (انفال:72) اگر از شما در راه دین نصرت خواستند. یا أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى [سوره عبس: 5] کسی که از دین ‌طلب بی‌نیازی می‌کند. یا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا [سوره الکهف: 77] وارد شهری شدند و از اهلش غذا خواستند. کلمه استغفار هم همین کاربرد را دارد. 
کاربرد دیگر این باب لصوق صفت به کسی است، مثل: الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الْأَرْضِ (قصص:۵) آنها که در زمین ضعیف شده بودند. 
معنای دیگر که شبیه به قبلی است، مطاوعه (اثرپذیری) است: احکمتُهُ فاستحکَمَ: آن را محکم کردم پس محکم شد. شاید مثالش در قرآن این باشد: سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ [سوره اﻷعراف: 116] چشمان مردم را جادو کردند و همه را ترساندند. 
کاربرد بعدی قرار دادن ماده فعل برای مفعول است: وَیَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ (هود:۵۷) پروردگارم قومی غیر شما را جانشین شما می‌کند. یا إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی [سوره اﻷعراف: 150] مردم مرا ضعیف کردند. 
کاربرد بعدی تحول فاعل است: فَـاسْتَغْلَظَ فَـاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ (فتح:۲۹) آن جوانه‏ کلفت و ستبر می‏شود و مستقیم بر پای خود می‏ایستد. 
کاربرد دیگر استفعال، تکلف است، مثل: اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ [سوره فاطر: 43] به زور گردن کشیدن و مکر زدن. 
کاربرد دیگرش اتخاذ یعنی تهیه مقدمه فعل است: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا [سوره البقره: 17] مثال‌شان مثال کسی است که آتش افروخت. 
کاربرد دیگرش مبالغه ثُلاثی مجرد است: فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی [سوره اﻷعراف: 143] اگر درست برجایش آرام گیرد، می‌توانی مرا ببینی. یا ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا [سوره النحل: 107] چون آنها دنیا را خیلی دوست دارند. 
حالا سوال اینجاست که «استجابت» به کدام یک از معانی فوق دلالت دارد؟
خداوند در این آیه و آیه «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ [سوره النمل: 62]» خودش را مجیب دانسته اما در آیاتی نیز خودش را مستجیب دانسته، مثلاً: وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم [سوره غافر: 60]. یا: فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ [سوره آل‌عمران: 195]. بنابراین اجابت و استجابت هر دو به خدا نسبت داده شده اما برای بندگان فقط استجابت به کار رفته است. در اینجا امر به استجابت خدا کرده و در آیه «لِلَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى [سوره الرعد: 18]» به استجاب‌کنندگان، وعده حسنه داده است. 
با نظر در معانی باب استفعال و بررسی واژه استجابت، می‌شود نتیجه گرفت که در استجابت، معنای اتخاذ و تمهید مقدمات نهفته است. یعنی استجابت مثل اجابت قطعی و تام و تمام نیست و تنها ترتیب اثر و حرکت به سمت مطلوب یعنی خواسته بنده در راستای خواست خدا است. ولی در اجابت کار تمام است و خواسته عبد یا بهترش به او عطا می‌شود. پس استجابت فقط بی‌پاسخ نماندن درخواست و جواب خداست که شنیده و به وقتش ترتیب اثر می‌دهد، استجابت مثل ثبت درخواست در دبیرخانه اداره است اما در اجابت آن درخواست یا بهترش تصویب و به بنده عطا می‌شود. برای همین استجابت بنده مر خدای را، شرط کافی سعادت نیست و تازه اول راه است. لذا فرموده: فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. و استجابت خدا به معنای روای حاجت نیست و به معنی وصول حاجت و ترتیب اثر است. برای همین استجابت در آیه فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ [سوره آل‌عمران: 195] برای دلداری و در آیه إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ [سوره اﻷنفال: 9] در جواب استغاثه و درخواست غیر مشخصی آمده است. حتی در آیه فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ [سوره یوسف: 34] هم که اجابت شده دردسرساز شده است. 
پس اجابت فوق استجابت است و استجابت وقتی به ثمر بنشیند و خوب میوه دهد، به اجابت بدل می‌شود. دعاها اول استجابت می‌شوند، یعنی مقبول حق و پذیرفته می‌شوند، بعد در صورت استحقاق فضل، به احسن وجه، طبق مصلحت اجابت می‌شوند. پیش خدا هم مثل پیش یک پدر، بین قبول درخواست فرزندش و روا کردن چیزی که خواسته، فرق و زمان بسیار است. 
کافی از امام سجاد‌(ع) روایت می‌کند دعای مؤمن یکی از ۳ فایده را دارد: 1- یا برای او ذخیره می‌شود. 2- یا در دنیا برآورده می‌شود. 3- یا بلایی را که می‌خواست به او برسد،‌ از وی می‌گرداند. 
تیسیرالمطالب در صفحه 235 از رسول اکرم‌(ص) روایت می‌کند که هر گاه یکى از شما خواست آنچه را از پروردگارش درخواست مى‌کند، به او بدهد، باید از همه مردم چشم امید برکَند و به غیر خدا هرگز امیدى نداشته باشد. پس هر گاه این از قلب او بر خدا عیان شد، هر چه را از وى بخواهد، به او مى‌دهد.
* مفسر قرآن

Page Generated in 0/0065 sec