گروه سیاسی: غروب روز دوشنبه سفارت ایران در کابل و کنسولگری کشورمان در هرات از سوی برخی جریانهای ضدایرانی و غربگرای افغانستانی مورد تعرض قرار گرفت؛ حادثهای که میتوان نشانههایی از یک سناریوی تفرقهافکنانه میان تهران و کابل را در آن مشاهده کرد.
به گزارش «وطنامروز»، اگرچه تجمعی که در مقابل سفارت ایران برپا شد، محدود بود اما تجمع هرات رنگ و بوی خشونت به خود گرفت و با سنگپرانی به سمت ساختمان کنسولگری ایران همراه شد. تعرضکنندگان با آتش زدن در ورودی کنسولگری سعی در ورود به داخل ساختمان داشتند که با حضور والی هرات و نیروهای نظامی در صحنه، موفق به این اقدام نشدند.
تجمعکنندگان هدف از تعرض به ساختمان کنسولگری ایران در هرات را واکنش به رفتار مردم ایران با مهاجران افغانستانی دانستند(!) این ادعا در حالی است که در 8 ماه گذشته و همزمان با سقوط دولت اشرف غنی، میلیونها نفر از شهروندان افغانستانی به سمت ایران فرار کرده و تعداد مهاجران این کشور در ایران افزایش بیسابقهای یافته است.
ساعاتی پس از تعرض به کنسولگری ایران در هرات، سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه با یادآوری مسؤولیت قطعی هیات حاکمه سرپرستی افغانستان در حفظ و صیانت از امنیت اماکن دیپلماتیک، اعلام کرد: امنیت کامل سفارت و نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در هرات و دیگر شهرهای افغانستان باید به صورت کامل تامین و تضمینهای لازم برای فعالیت امن این نمایندگیها ارائه شود.
خطیبزاده با اشاره به پیوندهای عمیق تاریخی و چندلایه ۲ ملت ایران و افغانستان و چند دهه میزبانی محترمانه دولت و ملت ایران از مردم افغانستان، نسبت به طراحیهای توطئهگران و بدخواهان ۲ کشور ایران و افغانستان هشدار داد و گفت: متاسفانه برخی کلیپها و اظهار نظرها با هدف ایران یا افغانستانهراسی در حال انتشار است که تحریک عواطف مردم ۲ کشور را هدف قرار داده و هوشیاری بیش از پیش مردم و مسؤولان ۲ کشور را میطلبد.
بهادر امینیان، سفیر کشورمان در افغانستان نیز در مصاحبهای گفت: میخواهم هشدار بدهم که فتنه و توطئهای در راه است.
* پای غرب در میان است
برخی منابع محلی میگویند پشت صحنه برپایی این تجمع و تعرض به ساختمان کنسولگری ایران در هرات، گروههای «جنبش عدالت و آزادی» و «تیم بانوان عدالتجو» که منش غربگرایانه دارند و پیش از این نیز توسط غربیهای حاضر در افغانستان تأمین مالی میشدند قرار دارند و اتفاقات روز دوشنبه آخرین مورد نخواهد بود و این گروهها برای روزهای آینده نیز فراخوان تظاهرات دادهاند.
نماینده ویژه رئیسجمهور در امور افغانستان نیز در ارتباط با اتفاقی که در هرات افتاد با اشاره به تلاش دشمن برای ایجاد فتنه میان ۲ ملت ایران و افغانستان، گفت: از چند ماه قبل همزمان با بروز تحولات در افغانستان، دشمنان ۲ ملت ایران و افغانستان تمام تلاش خود را به کار بستند که ۲ کشور همسایه را وارد درگیری و نزاع کرده و همدلی میان ۲ ملت را به کدورت تبدیل کنند.
حسن کاظمیقمی ادامه داد: اکنون نیز پس از چند ماه، فتنه جدید چندلایه دشمنان دو ملت با چهرهای جدید آغاز شده است. از چند هفته پیش با تصاویر و ویدئوهای ساختگی و سخیف و انتشار گسترده آنها در فضای مجازی، احساسات مردم ۲ کشور را جریحهدار کرده و باعث برخی تحرکات شدند.
دستیار ویژه رئیسی در امور افغانستان ضمن اشاره به جنایت تروریستیای که در حرم مطهر رضوی انجام شد، اظهار داشت: شک نداریم که این اتفاق نیز در همین پازل تکمیل شد و دشمن تلاش کرد علاوه بر فضای مجازی، در فضای حقیقی و بین مردم نیز اقدامات تخریبی خود را پی بگیرد.
وی در پایان تصریح کرد: اتفاقاتی که مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در هرات و سفارت کشورمان در کابل افتاد نیز دارای پشتصحنه بیرون از افغانستان است و تحرکاتی از بیرون وجود دارد. از حکومت سرپرست در افغانستان میخواهیم علاوه بر برخورد جدی با عوامل این تظاهرات، تلاش رسمی خود برای آرام کردن فضا را به کار بندد.
در همین رابطه احمد وحیدی، وزیر کشور در جلسهای که روز گذشته در قرارگاه ستاد ملی مبارزه با کرونا داشت، در پاسخ به سوالی درباره فیلمهای منتشر شده از مرزهای ایران و افغانستان، اظهار داشت: جریاناتی به دنبال این هستند که بین ایران و افغانستان و بین ملت ما و افغانستان اختلاف بیندازند. اینها برنامهریزی دشمن است. ۲ ملت سابقه روابط دیرینه دارند و ما میزبان مهاجران افغان هستیم. روابط تجاری خوبی با افغانستان داریم. عدهای در هرات و کابل کارهایی کردند که مورد تایید نیست و معلوم است که هدایتشده است.
وحیدی گفت: اینها سعی میکنند تشنج ایجاد کنند و ما و مسؤولان افغانستان باید نسبت به این امر مراقبت کنیم. بر اساس گزارشهایی که به ما دادهاند، مسؤولان افغانستان نیز تذکر دادهاند و مردم باید توجه داشته باشند که این تلاشهای دشمن برای ایجاد حساسیتهای غیرواقعی را قبول نکنند تا بتوانیم انشاءالله روابط فرهنگی و اقتصادی خوبی بین ۲ کشور داشته باشیم.
* کاردار افغانستان به وزارت امور خارجه احضار شد
روز گذشته در پی حوادث اخیر، کاردار افغانستان به وزارت امور خارجه احضار و ضمن اعتراض شدید، به وی اعلام شد بخشهای کنسولی نمایندگیهای ایران در افغانستان، تا اطلاع ثانوی فعالیتهای خود را متوقف کردهاند.
مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه با یادآوری مسؤولیت دولتها در برقراری امنیت نمایندگیهای دیپلماتیک، خواستار برخورد قانونی دولت افغانستان با حملهکنندگان به نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران شد.
در راستای توقف فعالیت بخشهای کنسولی نمایندگیهای ایران، کنسولگری کشورمان در مزارشریف نیز طی اطلاعیهای اعلام کرد خدمات کنسولی و صدور روادید تا اطلاع ثانوی متوقف شده است.
بهرغم اعتراضی که مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه به کاردار افغانستان داشت و اطلاعیهای که کنسولگری ایران در مزارشریف صادر کرد، سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در پاسخ به سوالات خبرنگاران گفت: تمام نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در افغانستان باز بوده و به فعالیت خود ادامه میدهند.
وی در ادامه تأکید کرد: از هیات حاکمه سرپرستی افغانستان انتظار میرود مسؤولانه امنیت کامل دیپلماتها و اماکن دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در افغانستان را تأمین و حفاظت کند.
در همین زمینه بعدازظهر روز گذشته وزیر امور خارجه کشورمان هم در تماس تلفنی با سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل و همچنین سرکنسول کشورمان در هرات از سلامتی همه همکاران شاغل در این نمایندگیها اطمینان حاصل کرد.
حسین امیرعبداللهیان در این تماس تلفنی مراتب ناخرسندی خود را از عدم فراهم آوردن تمهیدات لازم برای تامین امنیت نمایندگیهای دیپلماتیک که وظیفه کشور میزبان است ابراز داشت.
امیرعبداللهیان با اشاره به مذاکرات اخیر خود با سرپرست وزارت خارجه هیات حاکمه موقت افغانستان در چین، تاکید کرد حفظ کامل امنیت اماکن دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران بر عهده هیات حاکمه کنونی افغانستان است و باید نسبت به تعرض به سفارت ایران در کابل و سرکنسولگری کشورمان در هرات توضیح دهند.
وزیر امور خارجه کشورمان افزود: باید مراقب توطئه دشمنان مشترک در این باره بود.
* زنگ خطر جنگ قومی- مذهبی
تبدیل کردن آسیای مرکزی به کانون گروههای تکفیری و تروریستی و در نهایت نشانه گرفتن امنیت دیگر کشورها از جمله ایران یکی از سناریوهایی بود که از سال گذشته پس از آنکه آمریکا با چراغ سبز خود قدرت را به طالبان تحویل داد، مطرح شد. بر این اساس افغانستان ناامن و پرتلاطم عملا تبدیل به یکی از بحرانهای امنیتی جمهوری اسلامی میشد که 900 کیلومتر با این کشور مرز مشترک داشت. در این میان نفرتافکنی و تفرقهآفرینی در پوشش فعال کردن گسلهای قومی و مذهبی از جمله مقدماتی بود که برای عملیاتی شدن این توطئه لازم بود.
با چنین نگاهی میتوان بسیاری از حوادث اخیر را به مثابه دانههای یک تسبیح در کنار یکدیگر قرار داد. حمله تروریستی یک تبعه افغان به 3 طلبه جهادی در حرم امامرضا(ع) در روزهای آغازین ماه مبارک رمضان زنگ خطر را نسبت به توطئه جنگ مذهبی به صدا درآورد؛ اقدامی که از سوی یک فرد تکفیری انجام شد و میتوانست خشم مذهبی مردم ایران را به عنوان کشوری با اکثریت جمعیت شیعه با خود به همراه داشته باشد. در کنار این اقدام تروریستی در خاک ایران، پی گرفتن موج ایرانستیزی با انتشار تصاویر عمدتا مجعول از اذیت و آزار مهاجران افغانستانی و در نهایت حمله به کنسولگری و دفاتر دیپلماتیک ایران در افغانستان نشان از یک استراتژی بحرانآفرین در پوشش ایرانستیزی و افغانستیزی داشت.
عملی شدن این توطئه با گرفتن بخش زیادی از توان کشور و درگیر شدن در سلسله بحرانهای امنیتی اصطکاکآفرین، مرزهای شرقی کشورمان را آبستن مجموعهای از تنشهای پرهزینه میکند.
در چنین فضایی مدیریت فضای روانی در جامعه ایران و افغانستان به مثابه عاملی بازدارنده برای مهار فتنه جنگ قومی - مذهبی امری ضروری به حساب میآید.
سرمایهگذاری گسترده کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی در عرصه فعالیتهای رسانهای در افغانستان در سالهای گذشته همواره با خط ثابت ایرانستیزی با بهانههای مختلف همراه بوده است. قوامبخشی به یک جریان غربگرای افغان که نفرتپراکنی علیه ایران را کارویژه اصلی خود میداند، در سالهای اخیر باعث شده مواضع ضدایرانی زیادی از تریبونهای رسانهای و سیاسی این کشور به گوش برسد. مقصر امور جلوه دادن تهران در بحرانهای افغانستان، آن هم در شرایطی که این کشور به مدت 2 دهه تحت اشغال آمریکا بوده و متقابلا ایران نیز میزبان میلیونها مهاجر و آواره افغانستانی بوده، بخوبی مؤید این واقعیت است که جریانات وابسته به غرب در افغانستان، نفرتپراکنی علیه ایران را رسالت اصلی خود میپندارند.
مهار بحران بالقوه جنگ قومی -مذهبی علاوه بر مدیریت فضای روانی در ایران و افغانستان، نیازمند برخورد قاطع با جریاناتی است که برای فعال شدن گسلهای قومی - مذهبی رو به نفرتآفرینی به بهانههای مختلف میآورند. آنچه هفته گذشته در مشهد اتفاق افتاد و تعرض روز دوشنبه به کنسولگری ایران در هرات، نمود نهایی مجموعه فعالیتهایی بود که در سالهای گذشته شده بود. رویکرد صحیح و توازنبخش در مواجهه با مخاطرات افغانستان میتواند ضمن مهار بسیاری از تهدیدها امکان فرصتآفرینی را نیز برای کشورمان به وجود آورد. افغانستان به عنوان جامعهای مسلمان که بسیاری از مردمانش به زبان فارسی تکلم میکنند، بخشی جداییناپذیر از حوزه تمدنی ایران است که یقینا عوامل و سرمایههای اشتراکآفرینش با ایران بسیار بیشتر از متغیرهای افتراقآفرین است.
«سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» هر چند که بدیهی و ساده به نظر میرسد و در دورههای استعماری و پسا استعماری نیز با انگلیس شناخته شده اما در دورههای متفاوت در قالب فرمهای مختلف خود را به بشریت نشان داده است. اختلاف انداختن در یک خانواده، در یک محل، در یک ملت و در یک نظام جهانی هر کدام فرمهای خاص خودش را دارد که بیان همه آنها از استعداد نویسنده خارج است. تنها چیزی که میتوان در مقابل این سیاست کثیف در پیش گرفت، دانایی و آگاهی است. به زبان دیگر ملتی که مردم آگاه و بینا داشته باشد در دام این سیاست کثیف نخواهد افتاد. این نوع سیاست، بیشترین ضربهای که به افراد میزند این است که زمان آنها را برای توسعه از بین میبرد. یعنی اختلاف چه در سطح خانوادگی و محلی تا سطح ملی و جهانی میتواند ابزاری برای عقب نگه داشتن دیگران باشد تا تمرکز آنها روی توسعه فردی و ساختاری از بین برود و خود را در مغاکی از کینه، نفرت و دشمنی بیندازند. این سیاست کلاسیک که پیشینهای انگلیسی دارد، بتازگی با رنگ و بویی دیگر توسط جریانهای صهیونیستی دنبال میشود. این جریانها با سازمانهای جاسوسی خود و به صورت کاملا برنامهریزی شده در حال دامن زدن به اختلافات میان اقوام ایرانی و در چندین روز اخیر بین ملت شریف و نجیب افغانستان و ایران هستند. نکته اساسی این است که ابزار اصلی دشمن استفاده از شبکههای اجتماعی برای این اختلافافکنیهاست. آنها با استفاده از شبکههای اجتماعی به اتفاقات ریز و درشتی که به وقوع میپیوندد دامن زده یا فیلمهای جعلی و حرفهای جعلی که میسازند و دست به بازنمایی گسترده آن میزنند. از سوی دیگر شبکههای اجتماعی که در جریان جنگ روسیه و اوکراین، ذات سوگیرانه و نقاب دروغین آزادی و برابری را از چهره خود برداشتند، آماده نشر این اختلافات هستند. شبکههای اجتماعی در همگرایی رسانهای این توانایی تکنولوژیکی را به وجود آوردهاند که انسانها سطحی دیگر از تعاملات را با ابزارهای هنری تجربه کنند. در واقع این شبکهها به ابزاری تبدیل شدهاند تا استعمارگریای را که در دورانهای گذشته وجود داشته است در قالب و فرمی دیگر در دورانی پسااستعماری ادامه دهند و این بار، ایران فرهنگی مورد حمله قرار گرفته شده است؛ ایران فرهنگی که فارغ از مرزها عمل کرده و در چندین کشور خود را به نمایش گذاشته است. ایران فرهنگی جغرافیایی است که فراتر از مرزها و حکومتها جریانی ریشهدار است و با وجود دخالتهای ریز و درشت استعماری باز هم زبان، سنت و آیین در آن حفظ شده است و این بار «تفرقه بینداز و حکومت کن» در میان این ایران فرهنگی به صورت سازماندهی شده بالا گرفته است. اینجاست که سواد رسانهای اهمیت پیدا میکند تا بتوانیم در مقابل این امواج، آگاهی کاذب را کنار بزنیم و متفکرانهتر و به دور از تعصب برخورد کنیم. سواد رسانهای به ما میگوید این موج تعصب به راه انداختن برای رضای خدا نیست. اگر به یک اختلاف کوچک در یک خانواده دقت کنید تا سالهای سال آن اختلاف کوچک آن خانواده را از مسیر پیشرفت و ترقی دور نگه میدارد و دامن زدن دیگران به آن تنها برای آن است که آن خانواده بیش از پیش پیشرفت و توسعه نداشته باشد. هوشیاری و نگاه درست و بینش درست در شبکههای اجتماعی که از سوی کشورهای استعمارگر غربی ساماندهی میشود و آگاهی نسبت به واقعیتهای کلان موجود در عالم، می تواند محور وحدت منطقهای علیه نظم رسانهای ناجوانمردانهای باشد که این روزها مانند بلا به جان مردم کشورهای منطقه افتاده است. افرادی که آگاهتر هستند و این آتش تفرقه را حس میکنند، وظیفه دارند سکوت نکنند و با سکوت بر آتش اختلافات ندمند و با استفاده از تریبونهایی که دارند و نظراتی که میتوانند منتقل کنند، صریح و با اقتدار موضعگیری کنند، چرا که حفظ ایران فرهنگی، حفظ دوستی و آرامش تنها وظیفه دولت نیست، بلکه وظیفه عموم مردم است. وظیفه نخبگان ملتهای ایران و افغانستان است، وظیفه بزرگان و ریشسفیدان ۲ کشور است که انسجام و وحدت بین خود را حفظ کنند.
در همین راستا علیمحمد مودب از شاعران کشور یادداشت کوتاهی را در اختیار «وطنامروز» قرار داد که در ادامه از نظرتان میگذرد: راجع به پیوند بین نخبگان و فعالان هنری در ایران و افغانستان باید گفت فعالان و نخبگان هنر ۲ کشور سالهاست که پیوند وسیعی با هم دارند و شاید بهترین جایی که مهاجران افغانستانی توانستهاند در آن حوزه خوب کار کنند، در حوزههای فرهنگی بویژه در حوزه ادبیات بوده است. در این زمینه ما شاهد جدیترین همراهیها و همکاریهای ایران و افغانستان هستیم. چهرههای برجستهای که در ایران و افغانستان کار کردهاند شاخص هستند. جریان جاندار و ریشهداری در حوزه ایران فرهنگی شکل گرفته است. همچنین ادبیات فارسی که جزو اشتراکات ما با افغانستانیهای عزیز است. در همین حوزه شعر، ما شاهد آن هستیم که یک شاعر افغانستانی (مرحوم محمدکاظم کاظمی) دبیر جشنواره شعر ایران شده است و این نشانه آن است که افغانستانیها را غریبه نمیدانیم. سخن گفتن درباره محمدسرور رجایی برای ما که کتابها و شعرهایش را دنبال میکردیم، از جهتی افتخار است؛ به خاطر اینکه توفیق دوستی با این مجاهد خستگیناپذیر را داشتیم و از جهتی هم فقدانش تلخ است. مرحوم رجایی واقعا دردانه بود. من در این 2 دهه توفیق دوستی با بسیاری از خوبان ادبیات مهاجرت را داشتم، در این میان، مرحوم رجایی از حیث دغدغهها و نگاهش به ۲ مقوله افغانستان و انقلاب اسلامی ایران و هم از حیث جنبههای شخصیتیاش میتوانست پلی برای پیوند بین فرهنگیان ما و فرهنگیان افغانستان باشد. مشکل معاصرت و همعصر بودن با آدمها باعث میشود خیلی متوجه ارزش کسانی مانند مرحوم رجایی نباشیم ولی وقتی او را از دست میدهیم متوجه میشویم این آدم چه تأثیراتی در حوزه تعاملات فرهنگی ادبیات هنر مهاجرت با جریانهای ادبیات هنر ایران و به طور خاص ادبیات هنر انقلاب اسلامی داشت. او با تمام وجود محو این هدف شده بود که نشان دهد ما یک وجود، یک ملت و یک پدیده هستیم. اگر حاشیههایی، تفاوت ایجاد کرده ولی گوهر وجودی مشترک ما همان چیزی است که پیش از این شهدا، بزرگان و نویسندگان بزرگی برایش تلاش کردند و امروز نعمت انقلاب اسلامی به عنوان یک میراث، تنها مال ما ایرانیها نیست و مرحوم رجایی، نسبت عزیزان افغانستانی را با این پدیده نشان میداد.