قبول کن دگر این زندگی به سر نشود
اگر که قسمت ما چنجه و جگر نشود
چو روز روزه بلند است و قوه میخواهد
نخواه شام عزای دلم سحر نشود
کمی ز قیمت این گوشتها بکش پایین
اگر نشد کمکی کن که بیشتر نشود
وجود توست غنیمت برای مسؤولی
که وعده داد به ارزانی و اگر نشود...
به یک مصاحبه سازد تو را مقصر و بعد
دو ماه شایدم از او دگر خبر نشود
به صنعتی که همه مافیاست مافیها
ز گاو و میش چرا سود سیم و زر نشود؟
بخور به میل خودت هر چه شد ز بیتالمال
ولی مراقب این باش قصه شر نشود
دلار دولتیات را بگیر و وارد کن
کنار گوشت دگر هر چه دردسر نشود
خودت تمام فرآیند را نظارت کن
که گاو و میش در این سوی مرز خر نشود