دکتر مصطفی نیکاقبال:
وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَه إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا (۳۱)؛ بچههایتان را از ترس فقر و خواری نکشید، زیرا روزی آنها و شما را ما میدهیم. کشتن آنان بد گناهی است.
بچهکشهای آن زمان، بچههای خود را از ترس فقر و بیم ناتوانی تغذیه، بویژه اگر دختر میبود، پس از تولد زنده به گور میکردند و بچهکشهای زمان ما بچه را در حالی که هنوز در شکم مادر است سقط میکنند و میکشند. در ادامه تصریح شده این کار، خطایی بزرگ است.
سقط جنین از گناهان زشتی است که در دوران ما شیوع بسیار یافته و قبحش مستور شده. کسانی که فرزند خویش را بیندازند و سقط کنند، قطعا روی خوش در زندگی نخواهند دید.
«إملاق» فقر معنا نمیدهد، بلکه خواری و تباهی معنا میدهد، فقر از چیزهایی است که موجب خواری میشود. امروز دلیل سقط جنین بیشتر ناتوانی روحی و روانی از بزرگ کردن بچه است نه فقط فقر. این آیه إملاق و ترسیدن از آن را امری موهوم میداند که با تذکر به روزیرسانی و کارسازی خدا باید از آن فاصله گرفت.
از عبارت «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ» معنای لطیفی میتوان استخراج کرد، اینکه رزق و روزی انسان در سایه رزق و روزی فرزند او است. یعنی انسان سر سفره فرزندانش نشسته. برای همین است که اولاددار شدن معمولا روزی را زیاد میکند. البته این آیه، مشابهی هم در سوره انعام (آیه 151) دارد: وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ؛ اولادتان را به خاطر فقر و ذلت نکشید که ما آنها و شما را روزی میدهیم. در این آیه برعکس، فرزند را سر سفره والدینش نشانده که این هم مطلب حقی است. اصولا رابطه والد با ولد، در سببیت رزق، دو طرفه است و در بعضی ارزاق، فرزند به خاطر والدین روزی میخورد، مثل آیه «وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا [الکهف: 82]» و در بعضی ارزاق به عکس است، شاهدش این آیه است: قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا [مریم: 47] که پدر ابراهیم ناخواسته پای سفره استغفار فرزندش روزی میخورد و مهلت مییافت.
تفاوت دیگری در این ۲ آیه هست: در یکی صحبت از املاق شده و در دیگری از خشیهالاملاق.
«املاق» فقر و خواریِ بالفعل است و «خشیهالاملاق» بیم و ترس از املاق آینده. جمع این ۲ آیه این میشود که نه به خاطر فقر و ذلتی که اکنون دست به گریبان آنید، کار نادرستی بکنید؛ نه از ترس فقر و ذلت در آینده، بلکه به خدا توکل کنید و والد خوبی برای بچههای خود باشید.
جلد نود و ششم بحارالأنوار از امام صادق(ع) روایت میکند حاجی هرگز دچار «املاق» نمیشود. پرسیدند املاق دیگر چیست؟ فرمودند: مگر قرآن را نمیخوانید؟! إملاق، إفلاس است، یعنی بیچارگی محض.
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَه وَسَاءَ سَبِیلًا (۳۲)
به سمت زنا نروید؛ چون زنا، هم کار زشتی است و هم زندگی شما را به بیراهه میبرد!
جالب است که نگفته زنا نکنید، گفته به سمت زنا نروید. چون زنا فرآیندی است که محتاج زمینهچینی است. پس گفته مراقب باشید که مقدمات زنا فراهم نشود، چون وقتی شهوت جوشید و شرایط مهیا بود، مراقبت تقریبا ناممکن است. پس، از تدارک شرایط زنا مثل هرزگی چشم و معاشرت بیقید و پا دادن به نامحرم باید حذر کرد. پناه بر خدا از زنا و تقریب زنا!
زنا هم خودش بسیار زشت و به تعبیر آیه شریفه، فاحشه است، هم انسان را وارد مسیر بسیار بدی میکند و مشکلات زنجیرهوار به وجود میآورد. عبارت «سَاءَ سَبِیلًا» نشان میدهد مدمنالزنا یعنی کسی که زنا عادتش شده، عاقبت به خیر نمیشود.
زنا در سوره فرقان و ممتحنه در ردیف قتل و سرقت آمده و این نشان از بزرگی بسیار این گناه دارد.
جلد هفتادوششم بحارالأنوار از امام رضا(ع) روایت میکند زنا حرام شده، چون فساد بسیار به بار میآورد، از جمله سقط جنین، انتساب نادرست بچه به دیگری، ترک تربیت ولدالزنا، تباهی میراث و... .
أمالی از امیرمؤمنان(ع) روایت میکند 4 چیز است که اگر هر یک وارد خانهای شود، نابود میشود: خیانت و دزدی و شرب خمر و زنا.
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا (۳۳)
آدم بیگناهی که خدا جانش را محترم میداند، نکشید؛ مگر اینکه شرعا حقش باشد. به خانواده هر که ناحق کشته شود، اجازه قصاص دادهایم. البته آنها نباید در اجرای قصاص زیادهروی کنند، چون آنقدر که باید، حقشان رعایت شده است.
قتل به غیر حق حتی یک نفر، در سوره مائده معادل کشتن تمام انسانها دانسته شده: مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا [المائده: 32]. چرا؟ چون کسی که توانسته یک نفر را عمدا بکشد، بقیه را هم میتواند بکشد.
حق قصاص هم پیشگیرنده از قتل است و هم اگر قتلی رخ داد، جلوی اسراف در قتل را میگیرد.
اسراف در قتل، چنین است که به جای یک نفر، چند نفر از طایفه قاتل را به خونخواهی مقتول میکشتند یا به نزدیکان قاتل آسیب میرساندند، تنها به صرف انتساب با وی یا قاتل را مثله میکردند.
با توجه به عبارت «فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا» و گذاشتنش پیش عبارت «اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» [البقره: 257] میتوان فهمید قاتل مؤمن مستقیما با خدا و رسول خدا(ص) طرف است و باید منتظر انتقام سختی باشد.
در نهجالبلاغه، امیرمؤمنان(ع) به مالک مینویسد: خون ناحق، پایههای حکومت را سست میکند و بنیاد آن را ریشهکن کرده و به دیگری منتقل میکند، لذا اگر خونی ریخته شد، لااقل سریعا دیه آن را به خانواده مقتول پرداخت کن.
وقعهالصفین روایت میکند علی(ع) در شب دوازدهم رجب وارد کوفه شد و حکومت آنجا را به دست گرفت. برخی شیوخ خدمتش رسیدند، مالک اشتر خیرخواهی کرد و گفت: یا علی! اندکی ستم برای استحکام پایههای حکومت لازم است. امیرمؤمنان(ع) فرمودند: هیهات ای مالک! علی طبق کتاب خدا حکومت میکند که فرموده یک نفر را برای قتل یک نفر بکشید نه بیشتر. سپس آیه شریفه بالا را تلاوت فرمودند.
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ ... (۳۴)
به اموال یتیم نزدیک نشوید، مگر برای حفظ و افزایش آن، تا اینکه او به رشد کافی برسد.
چون حرمت مال یتیم بسیار است و احتمال اتلاف آن بسیار، و آدم در این زمینه ید طولایی در توجیه دارد، لذا فرموده حتی نزدیک این قضیه نشوید و احتیاط کنید که وزر و وبال دارد و خیلیها نابود شدهاند. آیه ۱۰ سوره نساء میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا؛ یعنی خوردن مال یتیم، آتش خوردن است.
از این آیه دانسته میشود که به بعضی چیزها تا میشود نباید نزدیک شد و باید نسبت به آنها محتاط بود. قضاوت و حقالناس از جمله این امورند.
سوال: اگر صلاح یتیم در گردش مالش بود، نه نزدیک نشدن به آن مال، آن وقت چه باید کرد؟ باید مالش را در دست گرفت و به کار انداخت؟ از این آیه بر خلاف ادعای برخی مفسران، وجوب یا استحباب چنین امری نتیجه گرفته نمیشود و در صورت اتلاف مال بعید است بشود ید را ید امانی دانست. یعنی متلف ضامن است.
جلد نوزدهم وسائل روایت میکند از امام صادق(ع) پرسیدند: حد رشد در این آیه چیست؟ فرمودند: بلوغ.
وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا (۳۴)
به عهدهای خود وفا کنید که درباره عمل به عهدهایتان باید جوابگو باشید.
مقصود از عهد، هم قراردادهای کتبی است، هم قول و قرار شفاهی که دیگران رویش حساب کردهاند. حتی وعده، میتواند نوعی عهد محسوب شود، بویژه اگر طرف بر مبنایش متحمل زحمتی شده باشد و امیدی بسته باشد. آیه ۲ سوره صف میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ چرا چیزی میگویید که به آن عمل نمیکنید؟! کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [الصف: 3] این پیش خدا خیلی بزرگ است و خشم خدا را به جوش میآورد.
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۳۵)
وقتی میخواهید چیزی به مردم بفروشید، درست بکشید و با ترازوی دقیق وزن کنید؛ این کار به سود شماست و بهترین برگشت را به شما دارد.
اجناس یا بر مبنای کیل(حجم) خرید و فروش میشوند، یا بر مبنای وزن(جرم)، یا بر مبنای تعداد. کمفروشی آن است که به جای یک لیتر شیر، یا یک کیلو گوشت، یا صد عدد گردو، کمتر از آن را به مشتری بدهیم ولی چنین وانمود کنیم که یک لیتر یا یک کیلو یا صد عدد تحویلش دادهایم. چطور چنین چیزی ممکن است؟ با دستکاری در کیل یا ترازو یا شمارش یا درج اشتباه وزن و حجم بر روی بستهبندی محصول. البته امروز تقلبهای دیگر هم ممکن است؛ مثل تغییر تاریخ انقضای محصول یا کمکردن کیفیت محصول یا جایگزینی محتویات درجه یک با درجه ۲ مثلا چربی شیر را گرفتن و چربی نباتی اضافه کردن و ... البته کمفروشی فقط منحصر به اجناس نبوده و در خدمات هم صادق است، مثلا طبیبی که به بیمارش درست رسیدگی نکند یا مهندسی که برای نظارتش کم بگذارد هم از مطففین یا کمفروشانند.
عبارت «ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا» نشان میدهد این کار، کار درست است و سرانجام، برکاتش به انسان بازمیگردد. تأویل بازگشت معنا میدهد.
الیقین از امام صادق(ع) روایت میکند همانطور که هر چیزی را ترازویی است، امام هم ترازوی دین است. پس نه از امام پیش بیفتید نه پس بمانید!
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (۳۶)
دنبال آنچه نمیدانی، راه نیفت، زیرا درباره گوش و چشم و دل که راههای دانستنند، انسان باید جوابگو باشد.
یعنی هرچه را که بهدرستیاش یقین نداری، وا نه! و پیاش مرو و از آن تبعیت مکن. فقط، راهی را که یقین داری درست است برو و کاری را که صد در صد خدایی میدانی بکن و روی چیزی وقت و ذهن بگذار که میدانی قطعا مرضی خداست، چون فردای قیامت، بلکه فردای دنیا، باید نسبت به هرچه دیدهای یا شنیدهای یا دل دادهای و وقت گذاشتهای، جوابگو باشی.
از نکات جالب و خوفناک این آیه، مسؤول دانستن دل است. یعنی اینطور نیست که ما به هرچه دلمان میخواهد، مجاز باشیم فکر کنیم.
این آیه، به زعم حقیر، از حکیمانهترین آیات قرآن است و عمل به مقتضایش، مسیر زندگی انسان را عوض میکند.
کافی روایت میکند که کسی به امام صادق(ع) عرض کرد: در مستراح طول میدهم تا صدای کنیزکان آوازهخوان همسایه را بشنوم. امام فرمودند: کار بدی میکنی. پرسید: طبق کجای قرآن؟ امام(ع) فرمودند: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا.
تفسیر قمی از امام باقر(ع) روایت میکند یک معنای «لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» این است که هرگز کسی را به چیزی که یقین نداری متهم مکن.
مکارمالاخلاق از رسول خدا(ص) روایت میکند که ای پسر مسعود! هرگز مگو جز آنچه را که خودت شنیده و دیدهای. مگر نخواندهای: لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ.
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا (۳۷)
با سرمستی روی زمین راه نرو. هر چقدر قوی باشی، زمین را که نمیتوانی با قدمهایت بشکافی! هر چقدر هم بزرگ باشی، قدت به کوهها که نمیرسد!
راجع به «مَرَح» آیه زیر کارگشاست:
ذَلِکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ [غافر: ۷۵] یعنی آنها را در آب داغ و سپس آتش دراندازید، چون در زمین به ناحق فرح میکردند و فرح، ایشان را به مرح کشاند. «مرح» مستی و فساد ناشی از فرح است. فرح که امتداد پیدا کند و تعمیق شود، انسان را به مرح میکشاند. در حال فرح، انسان خودخواه است و در حال مرح این خودخواهی به خودپرستی و انکار عملی خدا میرسد.
حالت مقابل مرح، تواضع همراه با ذکر مدام و خود را دائم در حضور خدا دیدن است. کسی که ذاکر و حاضر نباشد، مست خویش است و سرمست دنیا.
در روایات است که امام حسن مجتبی(ع) با آنکه ثروت بسیار داشته و از بهترین مرکبها بهرهمند بودهاند، سفر حج را با پای پیاده میرفته و میفرمودهاند: تا در برابر پروردگارم تواضع کنم.
فقیه از امیرمؤمنان(ع) روایت میکند که «مرح» در این آیه یعنی هر راهی که رضای خدا نیست.
کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا (۳۸) ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَه وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا (۳۹)
همه این کارها، گناهش، در نظر خدا ناپسند است. این سفارشها از جمله حکمتهایی است که خدا به تو وحی کرده. پس در کنار خدا، معبود دیگری را نپرست؛ اگرنه با خفتوخواری به جهنم انداخته میشوی.