حسین آجرلو، سیدروحالله حاجزرگرباشی و سیداحسان رفیعیعلوی: یکی از مسائل حقوق بینالملل اسلامی، مساله روابط با نهادهای جامعه بینالمللی است. فلسطین یکی از بخشهای سرزمین اسلامی بوده که تا نیمقرن پیش اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدادند. اسرائیل نیز بر اساس اندیشه صهیونیسم در یک برنامه درازمدت که شروع آن بیش از یک قرن پیش بوده است، به تدریج اکثر سرزمینهای فلسطین را به اشغال خود درآورد و موجب قتل و آوارگی مردم آن سرزمین شد.
در تقسیم کشورها و مرزبندیهای جغرافیایی از نظر حقوق بینالمللی، قلمروی تحت حاکمیت هر جامعه انسانی (دولت ـ کشور)، داراى احکام و ضوابط حقوقى خاصی است و آن سرزمین به وسیله ممیزهها و بر اساس مرزهایی از سرزمین دیگر جدا میشود اما اسلام ملاکی را به غیر از مرزهای جغرافیایی براى تقسیمبندى سرزمینها مطرح کرده است و آن مرزهاى عقیدتى و ایمانى جوامع بشری است. (ر.ک: سفیانی، 2000) این مرزبندی فارغ از نژاد، رنگ، زبان، خاک و... بر مبنای ایمان به اسلام سرزمینهای تحت سیطره هر قدرت را به 2 گروه دارالاسلام به عنوان سرزمین مسلمانان و دارالکفر یعنی قلمروی جامعه غیرمسلمانان تقسیم میکند. (آخوندی، 1381: ص 138) این ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨـﺎست ﮐـﻪ کل عالم اسلام در ﯾﮏ واﺣﺪ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ و کل عالم ﺧﺎرج از اﺳﻼم با هر عقیدهای در واﺣﺪ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ دﯾﮕﺮی قرار میگیرد. ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻧﯽ دیگر نظام بینالملل از نظر حقوق بینالملل اسلامی ﺑﻪ ۲ بلوک اﻣـﺖ واحد اﺳﻼﻣﯽ و اﻣﺖ واحد ﮐﻔﺮ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽﺷﻮد (ﻗﺎﺳﻤﯽ، 1389: ص132) که در بلوک یا قلمروی دارالاسلام شعائر، قوانین و مقررات اسلامی نافذ وجاری است. (آخوندی، 1381: ص 139)
درباره حدود و مرزهای دارالاسلام، از امام موسى کاظم(ع) در حدیثی به این مضمون نقل شده است که دارالاسلام آنجایی است که غلبه با مسلمانان باشد. از این تعبیر میتوان نتیجه گرفت دارالکفر، جایى است که غلبه در آن با مسلمانان نباشد. (لطیفی پاکده، 1388: ص 78) در اینجا این سوال پیش میآید که از نظر اسلام کافر کیست؟ اکثر مراجع تقلید در جواب این سوال، کافر را کسی میدانند که منکر خدا یا مشرک به وحدانیت او باشد و رسالت حضرت محمد(ص) را قبول نداشته باشد (امام خمینی، بیتا: ص 8، مسأله 106) یا در حقانیت آنان تشکیک کند و نیز کسی که قرآن و دستورات آن را مانند نماز و روزه منکر شود.
کفار از نظر اعتقادی و ایمانی در حقوق اسلامی به بتپرست، مشرک و اهل کتاب تقسیم میشوند. (احمدی و صالحی، 1383: ص 61) سرزمینهای دارالکفر به لحاظ نوع تعاملی که با دارالاسلام دارند تقسیمبندی میشوند و عبارت است از: دارالعهد، دارالاعتزال یا دارالحیاد، دارالصلح، دارالامان، دارالهدنه، دارالاستضعاف و دارالحرب. (لطیفی پاکده، 1388: صص 78-79) جز مورد دارالحرب، مسلمان میتوانند با کفار تعامل و با ایشان زندگی مسالمتآمیز داشته باشند (ر.ک: جبر، 2004) مشروط به اینکه زیر سلطه ایشان قرار نگیرند.
البته باید خاطرنشان کرد استفاده از این تقسیمبندی به معنای پذیرش یک کشور به نام اسرائیل نیست، بلکه در حقوق بینالملل اسلامی نهادهایی وجود دارند که به نهادهای نامشروع شناخته میشوند و نظام حقوق بینالملل اسلامی به لحاظ شناسایی از آن سر باز میزند که در ذیل بدان خواهیم پرداخت. تنها از آن جهت که این نهاد از برخی عناصر شکلی دارالحرب است، آن را به دارالحرب تشبیه کردهایم.
در یک تعریف اجمالی دارالحرب به کشورها و سرزمینهایی گفته مىشود که خارج از حوزه و قلمروی دارالاسلام هستند و احکام کفر و غیر اسلامی در آن جارى و ساری باشد، به حدود و مرزهای دارالاسلام تعدی میکنند و مسلمانان از آزار ایشان در امان نیستند. وظیفه دارالاسلام در برابر دارالحرب، جهاد دفاعی است. (الشهید الأول، 1414: ص 78)
از دلایل دارالاسلام بودن فلسطین از نظر حقوق اسلامی میتوان به چند مورد اشاره کرد. بیشترین جمعیت این سرزمین را تا قبل از اشغال آن توسط صهیونیستها، مسلمانان تشکیل میدادند. این سرزمین بخشی از فتوحات اسلامی بوده که از طریق جهاد ابتدایی فتح شده و از آن در حقوق اسلامی به«مفتوحه عنوه» یاد میشود که بیتردید بخشی از دارالاسلام تلقی میشود. (مقدس الاردبیلی، 1409: ص 470)
در حقوق اسلامی، عموما جهاد (ر.ک: بسیونی رسلان، 2005) به ۲ نوع ابتدایی و دفاعی تقسیم میشود که نوع اول آن یعنی جهاد ابتدایی با هدف دعوت کفار و مشرکان به اسلام توسط مسلمین توانمند و مجاهد انجام شود و بنا بر نظر اکثر فقها، این نوع جهاد بیاذن معصوم مشروعیت ندارد. (سلطان محمدی، 1385: ص 80)
در نوع دوم آن یعنی جهاد دفاعی که امروز در حقوق بینالملل از آن به دفاع مشروع یاد میشود، تعرض و تجاوز به هر کشور، به عنوان مجوزى براى دفاع و عاملی براى جنگ محسوب مىشود. (آخوندی، 1381: ص 138)
آیات زیادی در قرآن کریم بر دفاع از دین و سرزمین اسلامی تأکید دارند. برای نمونه میتوان به آیاتی همچون «وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِالله الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» (سوره بقره، آیه 190)، «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ» (سوره بقره، آیه 194)، «وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ» (سوره شوری، آیه 39) و «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ» (سوره شوری، آیه41) اشاره کرد که این آیات دلالت بر مشروعیت اصل دفاع و مقابله به مثل در هرگونه تجاوز از سوى متجاوزان دارد و شامل جهاد دفاعى مىشود و شکى نیست همه انواع دفاع بویژه دفاع سرزمینى از مصادیق روشن مقابله به مثل است. (برجی، 1386:ص 54)
غیر از قرآن کریم، احادیث فراوانی نیز از معصومین(ع) بر وظیفه مسلمانان برای دفاع از خود و دارالاسلام تأکید دارند. برای نمونه میتوان به حدیثی از حضرت رسول(ص) اشاره کرد که میفرمایند:«إنَّا للّه عَز وجل یُبغِضُ رَجُلاً یُدخَلُ عَلَیهِ فی بَیتِهِ ولا یُقاتِلُ» (عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 2/24/28) و حضرت علی علیهالسلام نیز میفرمایند:«وَالله إِنَّ اِمْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نَفسِه یَعرُقُ لَحمَهُ، ویَهشِمُ عَظمَهُ، ویَفری جِلدَهُ، لَعظیمٌ عَجزُهُ» (نهجالبلاغه: الخطبه 34) یا «اُغْزوهُم مِن قَبلِ أنْ یَغزوکُم، فَوَالّذی نَفْسی بِیَدِه، ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقْرِ دِیارِهِم إلاّ ذَلُّوا» (معانی الأخبار: جلداول، ص 310).
فقهای مشهوری همچون ابوالصلاح حلبى (برجی، 1386: ص47) و صاحب جواهر (فیرحی، 1383: ص 115) نیز در باب وجوب جهاد دفاعی بیان میدارند که اگر دارالاسلام مورد تهاجم کفار قرار گیرد و اساس اسلام تهدید شود یا کفار خواهان استیلا بر دارالاسلام باشند و این امر موجب اسارت، آوارگی، اخذ اموال مسلمانان شود؛ در چنین شرایطی، بر همه مسلمانان دارالاسلام، اعم از زن و مرد، سالم و بیمار، حتی کور و ناقصالعضو واجب میشود به هر نحو ممکن و با هر شرایطی اقدام به جهاد کنند و نیازی به اذن امام معصوم(ع) ندارد. این دیدگاه را با اندکی تفاوت در تمام رسائل فقهی قدیم و جدید مراجع شیعی میتوان یافت. کاشف الغطاء جهاد را به 5 قسم تقسیم کرده که 4 قسم آن درباره دفاع است. این 4 نوع عبارتند از: جهاد براى حفظ دارالاسلام از تجاوز کفار، جهاد براى دفع متجاوزان از تسلط بر جان و ناموس مسلمانان، جهاد براى دفاع از مسلمانان ساکن در بخشهای دیگر دارالاسلام که با کفار در حال جهادند و ترس تسلط کفار بر آنان است و جهاد براى اخراج متجاوزان از دارالاسلام پس از تسلط آنان و نوع پنجم که جهاد ابتدایی است و براى گسترش اسلام و دعوت کفار به اسلام است. (برجی، 1386: ص 49)
در ماده ۵١ منشور ملل متحد نیز بر این اصل اساسی تأکید شده است: «در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد، تا زمانی که شورای امنیت اقدامات لازم را برای حفظ صلح و امنیت بینالمللى به عمل آورد، هیچیک از مقررات منشور به حق طبیعى دفاع مشروع، خواه فردى یا دسته جمعى لطمهاى وارد نخواهد کرد. اعضا باید اقداماتى را که در اعمال این طرح به عمل مىآورند، فورا به شوراى امنیت گزارش دهند. این اقدامات به هیچوجه در اختیارات و مسؤولیتی که شوراى امنیت طبق این منشور دارد و به موجب آن براى حفظ و اعاده صلح و امنیت بینالمللى در هر موقع که ضرورت تشخیص دهد اقدام لازم به عمل خواهد آورد، تأثیرى نخواهد داشت». (برجی، 1386: ص91)
لازم به ذکر است در رفتار دارالاسلام با دارالکفر، باید بر اساس دستورات صریح و محکمی که در آیات قرآن و روایات آمده است برخورد کرد و مسلمانان باید ابتدا نظر اسلام را ـ هر چند برخلاف اصول حاکم بر دیپلماسی جهانی باشد که دیگران آن را پذیرفتهاند ـ جویا شوند تا در تعاملات با کفار آن را به کار ببرند. باید این نکته را در نظر داشت که برخلاف برخی قواعد بینالمللی که چگونگی رابطه با سایر کشورها را مشخص میکند و سرچشمه گرفته شده از ذات و اخلاق انسانی است، اصول و قواعدی نیز وجود دارد که نشات گرفته از نظریات کفرآلود بوده و با حقوق اسلامی در تعارض است. (احمدی و صالحی، 1383: ص 61-62) خداوند در قرآن کریم میفرماید: «ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَالله فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ» (سوره حج، آیه 32)
با توجه به تقسیمبندی فوق از نظر حقوق اسلامی، هر کشوری که دشمن حربی مسلمانان باشد، جهاد با آن واجب است و اگر امکان جهاد به دلیل شرایط و مصلحت اسلامی مقدور نباشد، حداقل از تعامل با آن باید پرهیز کرد. دلیل این امر نیز قاعده میسور یا قدر مقدور است (ر.ک: بجنوردی، ۱۴۱۹ و خوانساری، ۱۴۱۸) بدین معنا که هرگاه جزئی از حکم شارع ممنوع عملی شود، قسمتهای دیگر ممکن بر مکلف دایر است (سجادی، 1381: ص 169)، البته بر اساس این قاعده، اگر بخشی از یک تکلیف از قدر مقدور خارج باشد، نمیتوان بخش مقدور را ترک کرد.
* تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر قرآن کریم
یکی دیگر از مبادی اجتهاد در حقوق بینالملل اسلامی قرآن کریم است. قرآن کریم به عنوان اصلیترین منبع حقوق اسلامی محسوب میشود که دستورات الهی برای مسلمانان در آن منعکس شده است. این کتاب علاوه بر رهنمودهای عبادی و اعتقادی، احکامی را برای سعادت بیشتر بشر بیان کرده است که تبعیت از آنها واجب است.
در کلام فقها، قرآن اصیلترین و متقنترین منبع شناخت معارف دینی، احکام فقهی و حقوق فردی و اجتماعی است. فقه و حقوق اسلامی، دربرگیرنده احکام عبادی- سیاسی، مسائل اقتصادی، اجتماعی، حقوق مدنی و... است که قرآن کریم، بارزترین و تردیدناپذیرترین منبع آن است. حقوق اسلامی بدون قرآن، هویت و پشتوانه ندارد، چرا که بایدها و نبایدهای دینی تا وقتی که بر اصول بنیادین و متقن استوار نباشد، الزامآور نبوده و ضمانت اجرایی ندارد. (ترابی، 1374: ص 3)
قرآن کریم درباره حقوق بینالملل اسلامی نیز مواردی را بیان میکند که اغلب فلسفه روابط بینالملل را مورد نظر دارد. در اینجا بر آنیم تا حکم مذبور را از نگاه قرآن مورد بررسی قرار داده و به غور در آن بپردازیم.
1- «إِنَّمَا یَنْهَاکُمُالله عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (سوره ممتحنه، آیه ۹): فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مىدارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانههایتان بیرون رانده و در بیرون راندنتان با یکدیگر همکاری کردهاند و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگرانند.
خداوند در این آیه شریفه به صراحت نحوه تعامل با غاصبان دارالاسلام و سرزمینهای مسلمانان را بیان میدارد. تفسیر نمونه این آیه را اینگونه تشریح میکند: «گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند و شمشیر به روی آنها کشیدند و آنها را از خانه و کاشانهشان به اجبار بیرون کردند و خلاصه عداوت و دشمنی خود را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل آشکارا نشان دادند؛ تکلیف مسلمانان این است که هرگونه مراوده با این گروه را قطع کنند و از هرگونه پیوند محبت و دوستی خودداری کنند. (مکارم شیرازی و همکاران، ج 24، 1386: ص 31)
خداوند در این آیه شریفه ۲ شرط را برای قطع تعامل با این گروه بیان کرده است: نخست اینکه بر سر دین با مسلمانان جنگ داشته باشند و دوم آنکه مسلمین را از خانه و دیارشان بیرون کرده باشند. میتوان مصادیق متعددی از این ۲ شرط را در رژیم صهیونیستی یافت. اول، این رژیم بعد از اشغال سرزمین فلسطین ساکنان مسلمان را از خانه و کاشانه خود آواره کرد ولی با یهودیان مقیم چنین برخوردی نکرده است. این خود نشان میدهد اقدامات رژیم صهیونیستی بر اساس دشمنی با مسلمانان بوده و ریشه در دشمنی با اسلام دارد. دوم، رژیم صهیونیستی بعد از اعلام استقلال خود موجبات آوارگی اجباری صدها هزار فلسطینی را از شهر و دیار خود فراهم و خانهها و زمینهای ایشان را تصرف کرد.
2- «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِالله مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» (سوره هود، آیه ۱۱۳): و به کسانى که ستم کردهاند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما مىرسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد.
این آیه شریفه مبنای قاعده نفی گرایش به ظالم است که در بین اندیشمندان حقوق اسلامی مشهور است. در این مورد باید گفت اساساً اسلام بیتفاوتی و رضایت در برابر ظلم و اعمال ظالمانه را نمیپذیرد؛ چه رسد به اعتماد و گرایش به ظالم. ظلم موجب از بینرفتن حق مظلوم و اعتماد و گرایش به ظالم موجب گسترش ظلم میشود (ضابطیپور، 1389: ص 83) و این ۲ موضوع با یکدیگر ارتباط مستقیم دارد. یکی از انواع گرایش به ظلم، تعامل با ظالم است. ظلم بزرگ رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین در بیش از نیم قرن برای هیچ مسلمانی حتی غیرمسلمین آزاده جهان جای تردید نگذاشته است که این رژیم نماد ظالم است و بر اساس قاعده نفی گرایش به ظالم، تعامل با آن نه تنها برای دارالاسلام مجاز نبوده، بلکه برای تک تک مسلمانان نیز امری نهی شده است.
3- «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْالله إِنَّالله شَدِیدُ الْعِقَابِ» (سوره المائده، آیه ۲): در نیکوکارى و پرهیزکارى با یکدیگر همکارى کنید و در گناه و دشمنی دستیار هم نشوید و از خدا بترسید که خدا سخت کیفر است.
در این آیه شریفه خداوند ضمن توصیه به همکاری در امور نیک ما را از همکاری در گناه و تجاوز منع کرده است. با بسط این آیه در حقوق اسلامی، تکالیفی برای دارالاسلام و حکومتهای اسلامی تعریف میشود که یکی از آنها عدم همکاری با دشمنان متجاوز است. همکاری در دشمنی و تجاوز، عقلا و منطقا محدود به نفسِ شرکت در آن نیست، بلکه تعامل با متجاوز که به نوعی به تجاوز وی مشروعیت میبخشد نیز نهی شده است.
یکی از مبانی منع تعامل دارالاسلام با رژیم متجاوز صهیونیستی این است که اگر با آنان هرگونه همکاری را جایز بدانیم یا آن را به رسمیت بشناسیم، از آن رضایت و پذیرش سیاستهای تجاوزکارانه این رژیم استنباط میشود. لازمه تعامل با این رژیم، قبول بخشی از اندیشههای آن است، در واقع این امر در عرصه روابط بینالملل نیز چنین معنایی را به همراه دارد که میتوان از آن به عنوان مصداق همکاری در گناه و دشمنی یاد کرد. (کعبی و غرویان، 1381: ص 8)
4- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّه»: اى کسانى که ایمان آوردهاید دشمن من و دشمن خودتان را به پیروی برمگیرید [به طورى] که با آنها اظهار دوستى کنید. (سوره الممتحنه، آیه یک)
در این آیه شریفه خداوند مسلمانان را از پیروی از دشمن خدا و دشمن مؤمنان که منجر به دوستی با ایشان خواهد شد، منع کرده است، حتی اگر ایشان اظهار دوستی با مسلمانان کنند. در اینجا بحث دشمنشناسی و این سوال مطرح میشود که دشمن خداوند و مؤمنان که با هم برابر معرفی شدهاند، چه کسانی هستند؟ با تاملی در آیات قرآن، میتوان مصادیق این دشمنان را شناخت. خداوند در برخی آیات میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ» (سوره المائده، آیه 82): یعنی، به طور مسلم یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت. همچنین «إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُواْ لَکُمْ عَدُوًّا مُّبِینًا» (سوره نساء، آیه 101): کافران برای شما دشمن آشکاری هستند. (قرائتی، جلد نهم، 1391: صص 572-573) بر اساس این آیات که به روشنی انواعی از دشمنان را بازگو میکند، میتوان مصادیق آن را در رژیم صهیونیستی به وضوح مشاهده کرد. این رژیم با غصب سرزمینهای اسلامی، آواره کردن ساکنان آن و تهدید جان و مال ایشان، هم دشمنی خود را ثابت کرده و هم از افراطیترین فرقه قوم یهود به شمار میرود که این آیه به صراحت آنان را به عنوان دشمنترین افراد نسبت به مسلمانان معرفی کرده است.
5- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَه مِن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ»(سوره آلعمران، آیه 118): اى کسانى که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان [دوست و] همراز مگیرید [آنان] از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمىورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه در سینههایشان نهان مىدارند بزرگتر است. در حقیقت ما نشانهها[ى دشمنى آنان] را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.
خداوند بر اساس این آیه شریفه مسلمانان را از همراهی با دشمنان اسلام نهی میکند. در این آیه همچنین خداوند صفات این گونه دشمنان را بیان میکند، نخست اینکه از هیچ اقدام خصمانهای علیه مسلمانان دریغ نمىکنند، دوم اینکه آرزو دارند مسلمانان به مشکلات بیفتند و در آخر، نقشهها و اهداف شومی علیه مسلمین دارند و مترصد فرصت ضربه زدن هستند. این موارد را میتوان در رفتار و اندیشه رژیم صهیونیستی به وضوح مشاهده کرد. نمونههایی از غصب اموال و کشتار مسلمانان مورد اشاره قرار گرفت. ترور، شکنجه، زندانی کردن و تهدیدات گسترده نیز از دیگر اقدامات این رژیم است. فتنهانگیزی، تبلیغات ضد اسلامی و تفرقهاندازی ایشان در کشورهای اسلامی از دیگر مصادیق آیه شریفه است. سوم، ایده نیل تا فرات، اسرائیل بزرگ و تخریب مسجدالاقصی و دیگر راهبردهای خصمانه این رژیم علیه اسلام و مسلمین است.
6- «لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ» (سوره آلعمران، آیه 196): رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها تو را نفریبد!
این سوره در مقطع زمانی مابین جنگ بدر و احد که یکی از سختترین شرایط مسلمان (مکارم شیرازی و همکاران، جلد دوم، 1386: ص 408) بود، نازل شده است. در این دوره، توطئههای یهودیان مدینه علیه قریشیان مکه و جنگهای میان ایشان، شرایط سخت اقتصادی مسلمانان و قدرت اقتصادی یهودیان، شرایط دشواری را برای مؤمنان ایجاد کرده بود. اگر چه در این آیه، مخاطب پیامبر اسلام(ص) است ولی منظور آن عموم مسلمین است که دچار تردید نشده و مقهور قدرت و ثروت ایشان نشوند. (مکارم شیرازی و همکاران، جلد سوم، 1386: صص 291-292)
در زمان کنونی نیز توان اقتصادی و نظامی رژیم صهیونیستی، همپیمانی آن با آمریکا و غرب و شاید ترس از آن یا طمع منافع ناشی از تعامل با این رژیم، برخی سران و تصمیمگیران کشورهای اسلامی را مرعوب و منفعل کرده است و موجب برقراری روابط سیاسی، امنیتی- نظامی و بعضا اقتصادی ایشان با آن شده است. بر اساس آیه مذکور، این شیوه مردود شمرده و در آیات بعدی: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْالله لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (سوره آلعمران، آیه 200)، مسلمانان به ایستادگی و استقامت در این راه توصیه شدهاند. (کعبی و غرویان، 1381: ص 11)
7- «وَلَن یَجْعَلالله لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» (سوره نساء، آیه 141): خداوند هرگز برای کافران نسبت به مومنان راه تسلطی قرار نداده است.
این آیه شریفه که اساس قاعده نفی سبیل است، ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ تسلط ﮐﻔﺎر ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎنان را مطلقا رد میکند و ﻫﺮ امری را ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن شود مردود میداند. همچنین بر اساس این آیه و آیات دیگری که عزت را از آن خدا و رسول و مؤمنان میداند (سوره منافقون، آیه ۸)، سلطه غیرمسلمین بر ایشان و هر آنچه عزت مؤمنان و اسلام را خدشهدار کند نیز نفی شده است. (افتخاری، 1389: ص 215) شمول این قاعده، کلی بوده و همه زمانها را در بر میگیرد. همچنین با توجه به تشریعی بودن حکم آیه، قاعده نفی سبیل، شرایط هرگونه سلطه تکوینی و تدریجی را نیز شامل میشود. (نوریان و همکاران، ١٣٨٩: صص 151-152)
پذیرش این قاعده به عنوان یک اصل لازمالاطاعه، مجموعهای از محدودیتها و الزامات را برای کشورهای اسلامی و حاکمان آنها در رد یا پذیرش هنجارهای بینالمللی و نیز روابط آنها با کشورهای غیر اسلامی ایجاد میکند. (حیدری و انعامی علمداری، 1388: ص 182) رفتار سیاسی و عملکرد ایشان باید به گونهای باشد که منجر به سلطه دفعی یا تدریجی و خدشهدار شدن عزت مسلمانان نشود. (خانی، 1389: صص 160-161) لذا هرگونه تعامل با دشمنان از جمله رژیم اسرائیل، به معنی پذیرش و قبول سلطه این رژیم بر مسلمانان فلسطینی، تأیید اقدامات آنان و از بینرفتن عزت مسلمین بوده و حرام است (نوریان و همکاران، ١٣٨٩: صص 151-152) یعنی لازمه آن، پذیرش حداقل کوچکترین خواسته رژیم صهیونیستی یعنی به رسمیت شناختن آن در بخشی از دارالاسلام (مثلا مرزهای 1967) است و از آنجا که نتیجه آن تسلط غیرمسلمان بر مسلمان است، لذا حتی اگر تمام معاهدات بینالمللی و سازمان ملل نیز آن را به رسمیت شناخته باشند، چون برخلاف قاعده نفی سبیل است، برای مسلمانان حرام است.
8- «فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبین* وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (سوره قلم، آیات 8 و 9): پس از منکران اطاعت مکن، خوش دارند که با آنان سازگاری کنى تا با تو سازگاری کنند.
خداوند در این آیه شریفه، مسلمانان را از سازش در امور حیاتی که به جان، مال و دین مسلمین مرتبط باشد نهی میکند. مداهنه از ریشه «دَهَنَ» به معنای روغن و از مصدر«اِدهان» به معنای روغن مالی کردن است. در زبان عربی، این واژه، کنایه از نادیده گرفتن، نرمی کردن و روی خوش نشان دادن در موضوعی خاص است اما در حقوق اسلامی به معنای مصالحه، سازشکاری و سکوت در برابر حق است و زمانی به کار میرود که حقیقت، وجهالمصالحه قرار میگیرد. (مروتی، 1385: صص 68-67)
اسلام در مقابل دارالکفری که سر جنگ با مسلمانان را نداشته باشد، همچون دارالعهد، دارالاعتزال، دارالحیاد، دارالصلح، دارالامان و دارالهدنه؛ با مدارا برخورد میکند ولی با دارالحرب که دین، جان، مال و سرزمین مسلمین را مورد تعرض قرار میدهد، حتی اگر آنان بخواهند به مسلمانان امتیازاتی هم بدهند، هیچگونه سازشی ندارد. لذا تعامل با دارالحرب، مصداق مداهنه است و نه تنها حرام است، بلکه خداوند در قرآن بر لزوم برخورد شدید با کفار حربی تأکید کرده است: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُالله وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (سوره فتح، آیه 29)
* تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر سنت و احادیث
یکی دیگر از منابع حقوق اسلامی، سنت پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) است. قرآن نیز بر این موضوع صراحتاً تأکید کرده است. برای مثال میتوان به آیاتی همچون: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (سوره حشر، آیه ۷)، «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِالله اُسْوَةٌ حَسَنَهٌ» (سوره احزاب، آیه 21) و «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى» (سوره نجم، آیات 3 و 4) اشاره کرد. از نظر فقها نیز سنت عبارت است از گفتار و کردار و تقریرات پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) (جناتی، 1367: ص 3) که بر اساس آن نیز میتوان قواعد، الزامات و محدودیتهای کشورهای اسلامی در روابط خارجی خود را استخراج کرد.
1- برخورد پیامبر اسلام(ص) با یهودیان مدینه: پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه با یهودیان این شهر از در صلح وارد شدند و با رؤسای قبایل ایشان معاهده بستند که با یکدیگر در صلح زندگی کنند و طرفین به یکدیگر آسیبی نرسانده، با دشمنان یکدیگر متحد نشوند اما یهودیان بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع به عناوین مختلفی همچون تعرض به نوامیس مسلمین، اقدام به ترور پیامبر(ص)، قتل مسلمانان، فعالیتهای تبلیغاتی علیه اسلام و بالاخره همکاری و جاسوسی با کفار، عهدشکنی کردند. لذا مورد خشم پیامبر واقع شدند و ایشان دستور دادند بدون هر گونه مقاومتی از مدینه خارج شوند و در غیر این صورت با ایشان وارد جنگ خواهند شد. پیامبر(ص) جایی که دین، جان، مال و ناموس مسلمانان در خطر باشد، هیچ تعامل و سازشی را جایز نمیدانند. (رزاقیموسوی، 1383:ص 19).
بر اساس شرایط یاد شده از رژیم صهیونیستی و رفتار و اقدامات آن رژیم علیه مسلمانان و سرزمینهای اسلامی، میتوان سنت نبوی در این مورد را اجتناب از هر گونه مصالحه و تعامل با آنها معرفی کرد.
2- حدیث قاعده اعتلا: پیامبر(ص) فرمودند «اَلإسـلامُ یَـعلوُ وَ لاَ یُـعلی عَلَیـهِ» (دﻫﻘﺎﻧﯽ ﻓﯿﺮوزآﺑﺎدی، 1388:ص 131) (اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از آن نیست). در این روایت مراد از اسلام، مسلمانان و متدینان به آن است و روایت در صدد وضع یک حکم شرعی و نه خبر دادن از امری تکوینی است. لذا مفاد این حدیث دال بر آن است که در اموری که کفار با مسلمانان ارتباط پیدا میکنند، حکم و برتری از آن مسلمانان است. (فاضل موحدیلنکرانی، 1383: ص 244) یعنی این قاعده بر برتری دارالاسلام بر دارالکفر تأکید میکند و بیان میدارد غیرمسلمانان نباید در هیچ موردی بر مسلمانان برتری یابند و اسلام نباید زیر سلطه قرار گیرد. (خانی، 1389: ص 161) سلطه رژیم صهیونیستی بر سرزمینهای اسلامی و استعلای آنان بر مسلمین، هر گونه تعامل یا پذیرش آن را بر اساس این قاعده رد میکند.
3- پیامبر(ص) میفرماید: «إنَّهُم[الیَهودَ] أغَشُّ الخَلقِ لِلمُسلِمینَ» (میزان الحکمه، ح 14962) یعنی بدرستی آنها [یهودیان] فریبکارترین مردم نسبت به مسلمانان هستند. در این حدیث نبوی به مسلمانان گوشزد میشود نسبت به یهودیانی که پیشتر درباره پیمانشکنی و فریبکاری ایشان توضیح داده شد، باید بسیار با احتیاط عمل کنند. به نظر میرسد رژیم صهیونیستی به عنوان نماد یهود افراطی امروزی نیز شرایط حدیث نبوی را داراست، لذا مسلمین و دارالاسلام باید از آن بر حذر باشند.
4- حضرت علی علیهالسلام در دوران حیاتشان در برابر برخی وقایع، حکیمانه سکوت و مدارا میفرمودند ولی در برابر برخی دیگر از وقایع با قاطعیت و شدت رفتار میکردند (سلیمانی، 1382: ص 85) که شهید مطهری از آن با عنوان جاذبه و دافعه حضرت یاد کرده است. برای مثال ایشان در برخورد با معاویه، ابتدا مدارا کردند، لیکن وقتی مطلع شدند سربازان معاویه با حمله به مسلمانان، جان، مال و ناموس آنان را مورد تعرض قرار دادهاند، سکوت نکردند. ایشان میفرمایند: «مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَکایِدُ» (غررالحکم: 8672) (هر کس از دشمنش غافل شود، دسیسهها او را به خود میآورند). مضمون این روایت حاکی از آن است که هر گونه سکوت و تعامل با دشمن، شرعاً و عقلاً امری مضموم به شمار میرود.
5- امام علی(ع) در حدیثی میفرمایند: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلومِ عَوْناً» (نهجالبلاغه، نامه 47) (پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید). لازمه قرار گرفتن در صف یاریدهندگان مظلومان، اعلام و اعمال برائت و مخالفت با دشمنان و ظالمان است، لذا هر گونه اقدامی در راستای پذیرش یا رضایت از رفتار ظالم، در هر سطح و مرحلهای، به معنای همسو شدن و همراهی با آن است. این دستور امام علیهالسلام، محدود به حمایت لفظی و تبلیغاتی از مظلومان و اعلام برائت صرف نیست، بلکه بسته به میزان توانمندی و شرایط دارالاسلام و مسلمانان، شامل اقدامات همهجانبه و عملی نیز است. حضرت علی(ع) در جایی دیگر میفرمایند: «صُحبَهٌ الأَشرارِ تَکسِبُ الشَّرَّکَالرِیحِإذَا مَرَّت بِالنِّتَنِ حَمَلَت نِتَناً» (غررالحکم: ح 5839) (دوستی با بدکاران، همچون قرار گرفتن در معرض سوز پاییزی که خشککننده و نابودکننده است، بدی را به همراه میآورد و موجب گرایش به آن است). در غررالحکم نیز حضرت (حکمت 5868) دوستی با اشرار را موجب بدبین شدن به نیکوکاران میدانند. امام سجاد(ع) نیز در حدیث «إیّاکُم وَصُحبَهِ العاصیِن و َمَعوُنَهِ الظالِمیِنَ» (الطریحی، 1416: ص 184) مهر تأییدی بر این امر میزنند. امام صادق(ع) هم در این باره میفرمایند: «لا تعنهم علی بناء مسجد» (ربانی، 1389:ص 97)(به آنان [ظالمین] حتی در ساخت مسجد نیز کمک نکنید). شروع تعامل با دشمن، حتی اگر در امر خیر یا مباحی باشد، بتدریج موجب همراهی با ایشان میشود. احادیث دیگری نیز در تأیید این امر وجود دارد که به مواردی از آنها میپردازیم: «مَن مشى إلى ظالِمٍ لِیُعیِنُهُ وَهُوَ یَعلَمُ أَنّهُ ظالمٌ فَقَد خَرَجَ مِن الاِسلام» (فرج الله، 1998: ص 187) یا «العامِلُ بِالظلم، والمُعین لَهُ، والرّاضی بِهِ شُرَکاء ثلاثتهم» (الطریحی، 1416: ص 184). این روایات تبیینکننده حرمت تعامل با رژیم صهیونیستی در هر سطحی ولو در موضوعات ظاهرا مفید یا بیضرر است.
* تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر اجماع
واژه اجماع از نظر لغوی به معنای جمع شدن، اتفاق نظر، همرأیی و همدلی در موضوعی است. این اصطلاح در بین علمای علم اصول، از نظر شرایط حُجیَّت، دارای معانی مختلفی است ولی عموماً در این معنی که «به اتفاق نظر و همرأیی در حکمی از احکام شرعی» گفته میشود، مشترک است. لازم به ذکر است که اجماع، روشی برای کشف سنت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) است و به دلیل همین کشفی بودن، به لحاظ حقوق اسلامی نیز معتبر بوده و اگر مبنای این کشف، سنت نباشد، معتبر نخواهد بود، اگر چه اجماعکننده بر آن موضوع زیاد باشد. (ر. ک. : جناتی، 1367)
هر چند اجماع در اعداد دلایل حجیت فتوا در حقوق اسلامی است اما برخی از انواع اجماع از اهمیت بیشتری برخوردار است. اجماع بر نهی هر گونه تعامل با رژیم صهیونیستی از نوع اجماع بسیط، محصل و مدرکی است که در تقویت یقین حکم موثر است.
درباره دارالحرب بودن رژیم صهیونیستی و حرمت تعامل با آن، اجماعی بین علما وجود دارد و اگر از برخی ایشان در مواردی حکمی وجود ندارد، بدان معنا نیست که ایشان با این نظر مخالفند، بلکه حاکی از آن است که از نظر ایشان موضوع به قدری روشن است که نیازی به حکم ندارد یا سکوت در برابر حکم دیگران را میتوان تأییدی بر آن دانست. در اینجا چند نمونه از فتاوی علمای بزرگ را که در برخی مباحث دیگر، اختلاف نظر علمی دارند ولی در این موضوع نظر واحدی دارند، ذکر میکنیم.
آیتالله شیخ محمدحسین کاشفالغطا(ره) (1876-1954) که در سالهای اولیه تأسیس رژیم صهیونیستی مرجعیت شیعیان را در نجف بر عهده داشت، در حکمی معروف اینگونه بیان میدارد: «هر کس میتواند شخصا به مجاهدان فلسطین ملحق شود، باید به آنان بپیوندد و من اطمینان میدهم او در ردیف مجاهدان بدر در کنار پیامبر(ص) است و هر کس نیز نمیتواند ملحق شود، باید آنان را با مال خویش کمک کند و هر کس که نسبت به هیچیک از اینها توانایی ندارد، بر او واجب است با زبان و قلم و تلاش تا سر حد امکان، کوشش و مساعدت کند و این کمترین مرتبه این تکلیف الهی است». (ورعی، 1382: ص 68)
آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی(ره) (1861-1975) مرجع بزرگ شیعیان که عموما در مسائل سیاسی ورود نمیکرد، به دلیل اهمیت موضوع بیانیهای را با این مضمون صادر کرد: «خدایا از تو یاری مسلمانان را میخواهیم، دشمنان آنان را ذلیل و خوار برادر و از برادران مسلمان ایران و سایر ممالک، انتظار داریم مجتمع شوند و در حق یهود نفرین کنند و در حق برادران مسلمان ما دعا کنند تا در این میدان جنگ، فاتح و پیروز شوند». (امینی، 1385: ص 71).
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی(ره) (1881-1996) یکی از علمای بزرگ ایران نیز در حکمی دیگر بیان میدارد: «بر همه مسلمانان جهان واجب است از هرگونه مساعدت مادی و معنوی نسبت به اعراب مسلمان دریغ ندارند و هر نوع معامله و ارتباطی که منشأ تقویت رژیم صهیونیستی شود یا در آمادگی آنها برای مبارزه و پیکار با کشورهای عربی دخالت داشته باشد، حرام و در حکم مبارزه با اسلام است». (ورعی، 1382: ص 69)
آیتالله سیدمحسن حکیم(ره) (1870–1989) که از مراجع بزرگ شیعه در نجف بود نیز حکمی را با این عنوان صادر کرد: «اکنون که جهاد مسلمانان با یهودیان صهیونیست شروع شده است، همدستی کافی و کامل باید بکنند و به دشمن اسلام مهلت ندهند که برادران آنان را مورد قتل و غارت قرار دهند. خدای متعال با ماست و باید جهاد را تعمیم دهیم». (ر.ک.: رجبی، پایگاه اطلاعرسانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
آیتاللهالعظمی امام خمینی(ره) نیز بر این امر بسیار تأکید داشتند و از نخستین روزهای آغاز قیام خود تا آخر دوران حیاتشان، هیچگاه از قضیه فلسطین چشمپوشی نکردند. در جایی ایشان میفرمایند: «هیچ امری را بر مسلمانان واجبتر از این نمیدانم که با جان و مال خویش، هنگامی که میبینید خونهای برادران و خواهران بیگناه شما در سرزمینها مقدس فلسطین جاری است و هنگامی که مشاهده میکنید سرزمینهای ما (اسلام) به دست صهیونیستهای تبهکار، ویران شده، در این شرایط هیچ راهی جز ادامه جهاد نمیماند، بر همه مسلمانان واجب است کمکهای مادی و معنوی خود را در این جهاد مقدس صرف کنند و خداوند پشتیبان این اراده است». (نظرپور، 1385: ص 109)
نظر آیتاللهالعظمی خامنهای، در جایگاه ولایت فقیه و رهبری انقلاب اسلامی و به عنوان تعیینکننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز بر همگان مشخص است. ایشان در یکی از سخنرانیهای خود میفرمایند: «براى مواجهه با ظلم فجیعى که این روزها نسبت به مردم فلسطین اعمال مىشود، ۲ راه علاج وجود دارد. این ۲ راه علاج اجتنابناپذیر است و باید همه آن را قبول کنند و از این ۲ راه بروند: راه اول، ادامه انتفاضه و ایستادگى مردم فلسطین است... و راه دوم، حمایتهاست، همه دنیا باید از اینها حمایت کنند». (پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)، یازدهم اردیبهشت 1381)
آیتالله مکارمشیرازی از مراجع تقلید نیز در این مورد میفرماید: «رژیم اسرائیل شرورترین و جنایتکارترین رژیم در تاریخ است... علمای اسلام بلکه علمای همه مذاهب جهان در اینجا وظیفه سنگینی بر عهده دارند. باید دست به دست یکدیگر دهند و پیروان خود را در برابر این جانیان روزگار بسیج کنند و تشویق به ادامه این راه کنند». (پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی، دوازدهم خرداد 1389)
آیات عظام سیدعلی سیستانی، محمدتقی بهجت(ره)، سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)، سیدابوالقاسم خویی(ره)، سیدهادی میلانی(ره)، سید ابوالقاسم کاشانی(ره)، سیدعلی موسوی بهبهانی(ره)، سیدعبدالله شیرازی(ره)، سیدمحمد شیرازی(ره)، سیدمحمدحسین فضل الله(ره) و بسیاری دیگر از مراجع تقلید(ر. ک. : عبدالجلیل،2002؛ ورعی، 1382: ص 69)، با صدور حکم، بیانیه، تدوین کتاب و سخنرانی با محکوم کردن تجاوزات رژیم صهیونیستی به کشورهای اسلامی از عموم مسلمانان خواستهاند به یاری مسلمانان مظلوم فلسطین بشتابند و بر عدم تعامل با ایشان اهتمام داشته باشند. برای مثال، در اکثر رسائل توضیحالمسائل علمای شیعه در باب معاملات، بر عدم جواز خرید و فروش کالاها و تجارت با دشمنان مسلمانان تأکید شده و از اسرائیل به عنوان شاهد مثال موضوع یاد شده است.
پروفسور ایساک حسون اسلامشناس اسرائیلی دانشگاه عبری اورشلیم، در سخنرانی خود در کنفرانس سالانه بررسی استراتژیک هرتزلیا در قدس شریف در سال 2011، با تقسیمبندی مراجع تقلید شیعیان به میانهرو و تندرو، به طور صریح نتیجه میگیرد که «برای اسرائیل توجه به این امر مهم است و با بررسی نظر هر 2 جریان میانهرو و تندرو مراجع شیعی درباره موجودیت اسرائیل نتیجه میگیرد که از نظر ایشان، اسرائیل دشمن دین اسلام و مسلمین محسوب میشود و رأی همه مراجع شیعه بر لزوم نابودی آن است». (Report of the Eleventh Herzliya Conference).
* تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر عقل
یکی از بزرگترین ویژگیهای انسان و موهبتهای الهی به بشر، عقل و خرد است و همین ویژگی، وجه تمایز انسان و حیوان است. دین مبین اسلام به عنوان کاملترین دین آسمانی، بیش از هر مکتبی بر تعقل تأکید دارد به طوری که اگر ادعا کنیم دین اسلام دین تعقل و شریعت اسلام شریعت عقلاست، ادعای بیجایی نیست. (علیدوست، 1379:ص 31) خداوند در قرآن کریم همواره به استفاده صحیح از عقل و تفکر تأکید دارد و در آیات زیادی مردم را به تعقل و تفکر تشویق میکند. برای مثال میفرماید: «قُلْهاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (سوره بقره، آیه 111).
معصومین(ع) برای رسیدگی در امور دینی و معیشتی، عقلانیت و تفکر را لازمه یک مسلمان دانسته و همواره بر آن تأکید فرمودهاند. امام موسیبن جعفر(ع) از عقل به عنوان حجت باطنی یاد کردهاند و میفرمایند: «إِنَّلِلَّهِ عَلَی النّاسِ حجّتینِ، حُجَةً ظَاهِرَهً وَحُجَهً بَاطِنهً فَاَمَّا الظَاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَالاَنبِیاءُ وَالاَئِمَّهُ(ع) وَاَمَّا البَاطِنَهُ فَالعُقُولُ» (علیدوست، 1379: ص 30)
همانطور که اشاره شد، یکی از منابع چهارگانه حقوق اسلامی، عقل است. آیتالله مصباحیزدی(ره) در تعریفی جامع عقل را اینگونه تبیین میکند: «بخشی از قواعد حقوقی اسلام از وحی گرفته شود و بخشی دیگر از عقل به طوری که عقل به عنوان منبع مستقلی برای حقوق اسلامی تلقی شود. معنای دیگر این است که عقل به عنوان کاشف از احکام شرعی الهی شناخته شود و اعتبار آنها تنها از جهت کاشفیت از اراده تشریعی الهی باشد و نه به عنوان منبع مستقلی برای تشریع و قانونگذاری. بدیهی است که اسلامی بودن یک نظام حقوقی به این معناست که منسوب به خدای متعال و شارع مقدس اسلام است و در چنین نظامی هیچ چیز دیگر به عنوان منبع مستقل، قابل قبول نخواهد بود. پس معنای صحیح منبعیت عقل برای حقوق اسلام همین معنای دوم است، یعنی اعتبار و ارزش حکم عقل از جهت کاشفیت آن از حکم شرعی است». (مصباحیزدی، 1363: ص 27) البته فیلسوفان خردگرا و علمگرایان تجربی نیز بر نسبی بودن عقل بشری معترفند، زیرا امری که تا دیروز غیرعقلانی به نظر میرسیده، ممکن است امروز به دلیل رشد دانش و کشف حقایق بیشتر، جزو مفروضات قرار داشته باشد (مانند کُرَوی بودن کُره زمین).
1- لذا برای یافتن شیوه برخورد با رژیم صهیونیستی، میتوان از یکی از قواعد علم اصول، یعنی «دفع الضرر المحتمل» استفاده کرد. قاعده «دفع ضرر محتمَل» یکى از قواعد عقلی مورد قبول است. یعنی عقل انسان عاقل همواره حکم مىکند که باید از هر گونه ضرر احتمالى دورى کرد. (ملکی اصفهانی، 1382: ص 26) ضرر محتمل عموما به ضررى که احتمال وقوع آن براى عاقل ضعیف ولی ممکن است اطلاق میشود. فلاسفه نیز دفع ضرر احتمالى را از بدیهیات عقلى میدانند و تأکید میکنند عاقل همواره در اندیشه جلوگیرى از ضرر محتمل است. (انصاریان، 1388: ص193) اندیشه صهیونیسم در قالب رژیم صهیونیستی به دلیل سیاست توسعهطلبانه خود، همواره برای کشورهای اسلامی یک ضرر محتمل است. اگر چه برخی کارشناسان عقیده دارند که این ضرر مظنون و احتمالی است، لیکن اگر همان ضرر محتمل را نیز بپذیریم، دفع آن عقلا واجب است. علاوه بر آنکه سابقه این نهاد نامشروع نشاندهنده این موضوع است که میزان خطر لازم برای دفع آن حتمی است.
در جایی که توسعهطلبی رژیم صهیونیستی فی نفسه ضرر محتمل است، هر امر دیگری که به این توسعهطلبی محتمل کمک کند نیز باید دفع شود. در این نوشتار بیان شد هر تعامل اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به موجدیت و اشغالگری رژیم صهیونیستی مشروعیت میبخشد و این مشروعیت موجب قدرت بیشتر آن میشود. حال اگر یک ایدئولوژی در ذات خود توسعهطلب باشد و تعامل با آن موجب مشروعیت بخشیدن به آن میشود، یعنی فرصت بقا و تقویت به آن میدهد، آیا از نظر عقلی این احتمال وجود ندارد که این ایدئولوژی بر اساس ذات خود اقدام به توسعهطلبی کند؟ چه تضمینی وجود دارد که هدف بعدی تجاوز آن دشمنان، دین، سرزمین، جان، مال و ناموس دیگر کشورهای اسلامی و کشور ما نباشد.
2- پس از نظر عقلی نه تنها دفع ضرر رژیم صهیونیستی واجب است بلکه هر عملی نیز که موجب تقویت آن رژیم شود باید از طرف دارالاسلام با همکاری تکتک مسلمانان دفع شود. یکی از مصادیق تقویت رژیم صهیونیستی تعامل با این رژیم در هر بعد و موضوعی است.
* نتیجهگیری
میتوان جمعبندی مباحث مطروحه را اینگونه مطرح کرد که از مهمترین ویژگیهای حقوق بینالملل اسلامی، ظلمستیزی و دفاع از دین، جان، مال، سرزمین و عزت مسلمانان است. با اعلام فلسطین به عنوان سرزمین موعود و آغاز مهاجرت یهودیان به این منطقه که نتیجه آن تشکیل رژیم صهیونیستی بود، قضیه فلسطین به مهمترین مساله و مشکل جهان اسلام تبدیل شد. اصلیترین هدف این رژیم در سالهای اخیر، همواره خارج کردن قضیه فلسطین از اولویتهای سیاسی- امنیتی جهان اسلام و فراموشی نسبی آن است که این امر با افرایش تعامل جهان اسلام با ایشان محقق میشود.
تعامل در هر بعدی بتدریج به موجودیت نامشروع این رژیم، بر اساس عرف که از قواعد حقوق بینالملل است مشروعیت میبخشد. اکثر عرفهای بینالمللی که امروز در روابط بینالمللی جاری است نیز بر قاعده هزینه- فایده استوار است که منشأ آن در منفعتطلبی تفکر مدرن است اما اسلام به عنوان یک دین آسمانی با قواعد عقلانی و در نظر گرفتن هزینه و فایده واقعی انسانها به سعادت بشر میاندیشد. لذا اگر چه از دید عقلانیت مادی مدرن، این اعمال غیرعقلانی به نظر برسد، لکن جهان اسلام باید با هوشیاری به قضیه فلسطین بنگرد و با بازگشت به قوانین جهانشمول اسلام که تنها راه سعادت مسلمانان در آن است، فلسطین را به بدنه دارالاسلام بازگرداند و مردم آن را از آوارگی نجات دهد. از این رو هر گونه تعامل با رژیم صهیونیستی بر اساس حقوق بینالملل اسلامی یا همان اصل عدم شناسایی نهادهای نامشروع ممنوع است. در حقیقت چنانچه ماهیتی شر اخلاقی مطلق بوده و نامشروع عقلی و شرعی باشد، در حقیقت هر گونه تعامل حداقلی و حداکثری با این نهادهای نامشروع در اسلام نهی شده است.