یونس مولایی: «حالا جنگهای صلیبی خاتمه یافتند!»، این عبارتی بود که ژنرال آلنبی، فرمانده نیروهای انگلیسی به تاریخ نهم دسامبر 1917 و پس از ورود نیروهایش به قدس بر زبان آورد. آلنبی 7 سده پس از پایان جنگهای صلیبی با پیروزی مسلمانان نه دنبال لفاظی دینی بود و نه قصد گفتاردرمانی برای تاریخی ثبتشده را داشت. چنانکه چندی پیشتر از این سخنان، دولت کشورش در اعلامیه بالفور به سازمان جهانی صهیونیستها برای برپایی وطنی برای ملت یهود در فلسطین متعهد شده بود.
از چنین منظری احتمالا کمترین سرزمینی را میتوان پیدا کرد که در کشاکش جنگها و اشغالهای نظامی، پیش از هر چیز با عینکی تمدنی به آن نگاه شده باشد. فلسطین از زمانی که پس از پایان هزاره نخست و ناامیدی و چشمانتظاری مسیحیان برای بازگشت مسیح(ع) مقصد جنگهای مذهبی شد تا اکنون که 7 دهه پس از ریشه دواندن نکبت ننگین صهیونیستم، کماکان مقصد و مقصود نهایی مبارزه آزادیخواهان جهان است، هماره جوهرهای از معنا و معنویت به حساب آمده است. شاید به همین خاطر در میان تمام موضوعاتی که بشر معاصر با آنها روبهرو شده است، فلسطین بیش از هر موضوع دیگری طیفهای مختلف فکری را با خود همراه کرده است. اکنون رد آرمان قدس اگر در آمریکای لاتین و اروپا پررنگتر از پایتختهای اسلامی و عربی نباشد کمتر نیست؛ واقعیتی که باعث شده تا در روزگاری که برخی دولتهای خودفروخته سیاست عادیسازی روابط با اشغالگران قدس را پی گرفتهاند، صدای حمایت از فلسطین در جغرافیای گستردهتری به گوش رسد.
با چنین نگاهی بیراه نخواهد بود اگر سرزمین فلسطین را «جغرافیای تاریخ» به حساب آوریم؛ ارضی که از یکسو تمام جنگهای تاریخ را نمایندگی میکند و از سوی دیگر مانع از آن شده که جغرافیای وسیع جهان از این نبرد تاریخی و تمدنی غافل بماند. «جغرافیای تاریخ» در فلسطین همانند نقطهای کانونی در شناخت دیگر جنبشهای انقلابی و سیاسی در جهان شناخته میشود، به گونهای که در عین کثرت معرفتشناسانه حامیان فلسطین میتوان شاهد وحدتی مثالزدنی بود که در کمتر جنبش و جریانی قابل رویت است. با این حال در نقطه زمانی کنونی، مساله فلسطین و آرمان قدس چقدر به عنوان «جغرافیای تاریخ» در کشورمان دیده میشود؟ تامل در این پرسش و در نهایت تجدیدنظر نسبت به برخی رویههای موجود در بازشناسی صورت مساله فلسطین، میتواند برای جریانات داخلی سازنده باشد.
1- مهمترین ممیزه فلسطین در قیاس با دیگر مسائلی که بشر معاصر با آن مواجه شده است راکد نشدن جریان مقاومت بهرغم اجماع قدرتهای جهانی در تحمیل و مشروعیتبخشی به اشغالگران بوده است. تغییر چند نسل و شهادت دهها هزار فلسطینی در جریان مبارزه نابرابر با صهیونیستها موجب توقف و دلسردی جریانات مقاومت نشد. این مبارزه حتی با با شمایل انتفاضه نیز امتداد پیدا کرده است و هیچ نقطه زمانی در 7 دهه گذشته را نمیتوان پیدا کرد که در آن میان فلسطین و مبارزه تباینی به وجود آمده باشد. زنده ماندن امید و پایداری مقاومت، فلسطین را تبدیل به مهمترین نماد «نه» گویی به شرایط تحمیلشده بیرونی کرده است. از همین رو فلسطین به عنوان شاهدمثالی از مبارزه با نظم تحمیلی بخشی از موضوع جنبشهای رهاییبخش معاصر بوده است. در این تعریف فلسطین به عنوان «جغرافیای تاریخ» سوخت معنوی هر حرکت جمعی به سمت ساخت دنیایی بهتر بوده است. موج گسترده حامیان فلسطین در بسیاری از کشورهای غربی که از قضا دولتهایشان عامل موجودیتبخشی به غده صهیونیسم بودهاند، نشانی از این ظرفیت نمادین و معنوی آرمان قدس در همراه ساختن مردم جهان با خود است. فلسطین ابزار همصدایی کثرتی از نظامهای معنایی است که در سوژهای مشخص به وحدت رسیدهاند. بر همین مبنا باید پذیرفت مواجهه سازمانی و مناسبتی با موضوع فلسطین در کشورمان، ما را از بسیاری از ظرفیتهای جهانی فلسطین غافل کرده است. زبان مشترکی که این «جغرافیا تاریخ» در جهان پیرامونی ما به وجود آورده است، میتواند جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مهمترین حامی مقاومت و منادی آرمان آزادی قدس با طیف گستردهای از جریانات آزادیخواه در سراسر جهان نزدیک کند. با افسوس باید پذیرفت که دیگر دول منطقه از جمله قطر و ترکیه (که این روزها مقابل دیدگان جهانی، اشغالگران قدس را به آغوش میکشد) از چنین ظرفیتی بیشترین بهره را بردهاند.
2- چنانکه گفتیم فلسطین را باید به عنوان سوژه وحدتبخش جریانهای متکثری شناخت. واقعیت نیز چنین است که جریانهای مقاومت نیز در طول تاریخ بافت یکدستی نداشتهاند و آنها را میتوان در یک دستهبندی کلی در 3 دسته گروههای اسلامگرا، طرفداران ناسیونالیسم عرب و جریانات چپگرا تقسیمبندی کرد که هر کدام از این 3 دسته نیز طیفهای متعدد و بعضا رقیبی را در دل خود جا دادهاند. فهم مقاومت فلسطین بدون داشتن درکی تاریخی از کثرت حامیان فلسطین باعث کژاندیشی درباره این آرمان میشود. فلسطین به عنوان مظهری از «جغرافیای تاریخ» باعث شده تا بسیاری از شهدای مقاومت نیز از کشورهای دیگر یا پیروان ادیانی غیر از اسلام باشند. با این حال بسیاری از تفسیرهای تقلیلگرایانه از موضوع فلسطین که دنبال استانداردسازی روایات بودهاند با چشمپوشی از این تکثر، مقدمات شناختی ناقص را فراهم آوردهاند که به بیگانگی بخش بزرگی از جامعه ایران با آرمان رهایی قدس منتهی شده است. رسانهها در ترمیم روایات تثبیتشده از موضوع فلسطین نقشی بیبدیل دارند که این امر جز با تجدیدنظر در رویههای تقلیلگرایانه موجود امکانپذیر نیست.
3- آرمان فلسطین و آزادی قدس بهرغم تمام وجوه تعمیمپذیری که طیفهای مختلفی را در سراسر جهان در کنار خود جمع کرده است، مولفه پررنگ دینی دارد. موضوعیت فلسطین در جهان اسلام بهرغم انفعال دولتهای عربی پس از شکست جمال عبدالناصر و در نهایت حرکت به سمت سیاست عادیسازی روابط با میدانداری دولت آمریکا، کماکان از بین نرفته است و رد آن را میتوان در برهههای زمانی مختلف از جمله آخرین جمعه ماه مبارک رمضان مشاهده کرد. تلاش برای تحریف اصل موضوع و پسزمینه دینی نزاع فلسطین و اسرائیل از مهمترین رسالتهای کنونی حامیان آرمان آزادی قدس شریف به حساب میآید. نگاه تمدنی به موضوع فلسطین و عدم توقف در سطح یک درگیری سرزمینی، حجاب از واقعیت این ماجرا برمیدارد. بیگمان آنچه مبارزان فلسطینی را نیز در گذر دههها و تلاش تبلیغاتی رسانههای جریان مسلط بر جهان در مسیر خود ثابتقدم داشته است نگاه تمدنی به این نزاع است. بر همین مبنا «جغرافیای تاریخ» در فلسطین منظرهای از یک جهاد ابدی را خلق کرده است. چنانکه در روایات تاریخی نیز آمده، طمع یهود برای دلسرد کردن مسلمین باعث تغییر قبله به سمت کعبه شد. فلسطین به عنوان رکن مرکزی ادیان ابراهیمی جایگاه تمدنی بیبدیلی در تاریخ داشته است. تصرف این جغرافیا (چنانکه در نقل قول ابتدای مطلب به آن پرداختیم) خط و نشانی فاتحانه برای تضعیف دیگر تمدنهاست. ابتکار بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس را باید تلاشی در جهت بهرهگیری از مناسبتهای مشترک مسلمانان در توجه به موضوعی واحد با عنوان فلسطین دانست. چنانکه از منظر زمانی، در برهه مورد نظر، مساله فلسطین بیشتر در قالب موضوعی عربی شناخته میشد و این تاکید بر برجسته کردن فلسطین با عنوان قدس و قرار دادن زمانی با پیشزمینه مذهبی برای پاسداشت آن باعث شد تا فلسطین بیشتر از جنبه تمدنی و دینی آن برجسته شود.