printlogo


کد خبر: 248146تاریخ: 1401/2/8 00:00
گزارش اندیشکده امنیت و استراتژی اورشلیم در خصوص استراتژی این رژیم در برابر ایران تا سال 2040
توفان در راه است!
2040 موعدی است که رهبر انقلاب اعلام کرده‌اند اسرائیل آن را نخواهد دید

امنیت دائمی برای اسرائیل گویا خیالی خام و توهمی ساده‌اندیشانه بوده است. اتفاقات سال گذشته در محله شیخ جراح که در نهایت باعث سقوط کابینه نتانیاهو شد و همچنین عملیات‌های موفقیت‌آمیز اخیر در سرزمین‌های اشغالی به این گزاره دامن‌ زده است.  بنی گانتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در گفت‌وگوی اخیر خود اذعان کرده این تل‌آویو است که باید در برابر تهران موازنه‌سازی کند. او با بیان اینکه اسرائیل باید توان دفاعی خود را در برابر ایران افزایش دهد، می‌گوید: «باید بر توان دفاعی خود در نواحی و مناطق گوناگون بیفزاییم». این جمله رهبر انقلاب در سال 94 که اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید، همچنان محور تمرکز اندیشکده‌ها و محافل صهیونیستی قرار دارد.  اندیشکده امنیت و استراتژی اورشلیم در سرزمین‌های اشغالی طی مقاله‌ای مفصل با عنوان «کمپین خنثی کردن استراتژی ایران» به قلم ۲ نظامی صهیونیستی به نام سرتیپ «یوال بازاک» رئیس لشکر در جلیله و سرهنگ «گابی سیمونی» مشاور ارشد ارتش، استراتژی این رژیم تا سال 2040 (پایان وعده 25 ساله) را برای رهایی از محاصره ایران و محور مقاومت ارائه داده‌اند. 

***

ارتش اسرائیل مدت‌هاست با معضلات مربوط به جنگ‌های نامتقارن روبه‌رو است. حدود ۳۰ سال قبل بحثی در ستاد کل ارتش درباره آینده جنگ - پس از جنگ اول خلیج‌فارس- پیش آمد. در این جلسه یک نظر کارشناسی با این ادعا که دورانی که در آن دولت، سازمان جنگ بود به سر آمده است، باعث ناراحتی اعضای ستاد کل شد. نتیجه اینکه جهان آینده جهانی بدون جنگ نخواهد بود، بلکه جهانی با درگیری‌های نامتقارن خواهد بود. این ایده می‌گفت آینده شامل جنگ علیه سازمان‌های غیردولتی خواهد بود و افزود که گذشته - از جمله گذشته نزدیک- ثابت کرده است ارتش‌های متعارف برای مقابله با چنین جنگ‌هایی بخوبی سازماندهی نشده‌اند. 
این پیش‌بینی در واقع محقق شده است. حداقل در حال حاضر جنگ‌های متعارف در منطقه ما رو به زوال است و تهدید وجودی که آنها را نمایندگی می‌کنند رفع شده است اما جنگ‌های متعارف جای خود را به جنگ‌ها و لشکرکشی‌هایی داده‌اند که بدون تصمیم‌گیری مشخص به پایان می‌رسند. این انتظار که تسلط بی‌چون و چرای جوامع غربی به ثبات جهانی منجر شود و غرب بتواند مراکز مخالف را به سرعت و به طور کارآمد سرکوب کند، توهمی ثابت شده است. ۳ دهه‌ای که از زمان بحث «پایان تاریخ» می‌گذرد نشان داده است که نه‌تنها سلطه غرب به چالش کشیده می‌شود، بلکه حتی تردیدهای زیادی وجود دارد که دموکراسی‌های غربی که بیش از حد اعتماد به نفس دارند، توانایی و مهم‌تر از همه، قدرت سیاسی لازم را داشته باشند. 
در چارچوب این تهدید، آخرین لشکرکشی‌ها علیه حزب‌الله، نیروی نیابتی ایران در لبنان و حماس و دیگر سازمان‌های تروریستی در نوار غزه که در استراتژی منطقه‌ای ایران نیز نقش دارند، خلأهای جدی را آشکار کرده است. در دکترین اسرائیل پس از 4 دور نبرد در نوار غزه (و چندین دور کوتاه‌تر)، اسرائیل خود را در میدان اول می‌بیند و با تهدیداتی مواجه می‌شود که پیچیده‌تر و تهدیدکننده‌تر می‌شوند. از یک سو، ایرانی‌ها به توسعه تهدیدات چریکی و تروریستی خود با استفاده از نیروهای نیابتی خود ادامه می‌دهند و از سوی دیگر، پروژه هسته‌ای در حال اجراست که هر دو با سرعتی سرسام‌آور دنبال می‌شود. 
در همین حال، اسرائیل به اجرای «کمپین بین جنگ‌ها» یا مبارزه در «منطقه خاکستری» ادامه می‌دهد. این کمپین با هدف بیرون راندن ایرانی‌ها از سوریه و آسیب رساندن به تلاش‌های حز‌‌ب‌الله برای تسلیح مجدد با سلاح‌های پیشرفته‌تر، به طور سیستماتیک، پیوسته و با قدرت کامل اجرا می‌شود. اگر چه این کمپین موفقیت‌آمیز تلقی می‌شود اما آنچه برای تغییر واقعیت استراتژیک مبارزات کلی علیه ایران لازم است را ندارد. 
آنچه که به طور فزاینده‌ای آشکار می‌شود این واقعیت است که استراتژی اسرائیل - یا به عبارت دقیق‌تر مسیر اقدام اسرائیل - خودش را به نمایش گذاشته است. آنچه لازم است نگاهی جدید و همه‌جانبه به تهدید راهبردی ناشی از ایران و نیروهای وابسته به آن است. اهداف بلندمدت باید بیان شود و ایده‌های جدیدی درباره چگونگی دستیابی به آنها باید تدوین شود. اینها در آینده برای تطبیق «ابزار دکترین» و برنامه‌های عملیاتی، با توجه به چالش‌هایی که در سطوح امنیتی و نظامی پدیدار می‌شوند، مورد نیاز خواهند بود. 
این مقاله استدلال می‌کند که اسرائیل خود را در یک دوراهی تصمیم‌گیری حیاتی می‌بیند. اگر اسرائیل به روندهای فعلی خود ادامه دهد و به استراتژی دفاعی موجود و افزایش نیرو پایبند بماند، ممکن است در درازمدت با کاهش کارایی مواجه شود. این مقاله به تحلیل چالش امنیتی ایران می‌پردازد. متعاقبا، این مقاله رهنمودهایی را برای استراتژی بلندمدت اسرائیل پیشنهاد می‌کند که هدف آن تضعیف نقشه ایران و خنثی کردن تهدید جدی آن است. 
 
* ریشه‌کن کردن رشد سرطان: استراتژی ایران
ما باید ماهیت درگیری بین ایران و اسرائیل را درک کنیم. بررسی برای این منظور ما را ملزم به بررسی پرسش‌های اساسی می‌کند، مانند: چه چیزی زیربنای جاه‌طلبی‌های ایران است؟ چرا ایران به اسرائیل به عنوان یک دشمن مرکزی نگاه می‌کند؟ اهداف استراتژیک ایران چیست؟ ایران چگونه قصد تحقق آنها را دارد؟ منطق پشت راهبردی که در حال پیشبرد آن است چیست؟ و... .
اخیرا نشانه‌های نگران‌کننده مربوط به مبانی امنیت ملی اسرائیل افزایش یافته است. ایران در حال نزدیک شدن به توانایی‌های هسته‌ای و افزایش اعتماد به نفس است و کارآمدی هر مکانیسم بین‌المللی برای مهار آن را زیر سوال می‌برد. از آنجا که سازمان‌های نیابتی ایران -که از بسیاری جهات، قدرتمندتر از ارتش‌های دولتی شده‌اند- قدرت می‌گیرند، تهدیدها در مرزهای اسرائیل در حال گسترش است. به نظر می‌رسد ارتباط بین نیروهای نیابتی و عناصر رادیکال در میان اعراب اسرائیل، همان‌طور که در عملیات نگهبان دیوارها (مه 2021) به میزان محدودی نشان داده شد در حال افزایش است. در سال‌های اخیر، اقدامات تشکیلات دفاعی اسرائیل تمایل به خرید زمان بوده است. طرز تفکر غالب این است که یا وضعیت ما بهتر می‌شود یا مشکلات خود به خود حل می‌شوند. با این حال، روندهایی که ما شاهد آن هستیم، شک و تردیدهایی را درباره اعتبار این مفروضات ایجاد می‌کند. 
ایران در حال تحقق یک استراتژی بلندمدت با هدف لغو مزیت نظامی اسرائیل و تسریع شرایط برای نابودی دولت یهود از طریق حفظ اصطکاک کم‌شدت با اسرائیل در کوتاه‌مدت است و در عین حال توانمندی‌های خود را برای جنگ متعارف آینده تقویت می‌کند. رهبری ایران سال 2040 را به عنوان سالی نامگذاری کرده است که در آن اسرائیل به عنوان یک کشور وجود نخواهد داشت. برای ایران واضح است که اسرائیل به عنوان یک نهاد سیاسی و قدرت نظامی، مانع اصلی در راه تحقق چشم‌انداز آن است و اساس مناقشه ایران- اسرائیل را تشکیل می‌دهد. هیچ سازشی امکان‌پذیر نیست، زیرا دستیابی به اهداف ایران از دیدگاه اسرائیل غیرقابل تحمل است. این فرااستراتژی ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور یک تهدید اساسی یا حتی وجودی برای اسرائیل ایجاد کند. در حالی که اظهارات رهبران رادیکال در خاورمیانه غیرعادی نیست، آنچه در پس ایدئولوژی و اعلامیه‌های ایران نهفته است، ایجاد نیرو و اقدام واقعی است. اینها، همراه با تمایل به فداکاری و پرداخت هزینه، نشان‌دهنده عزم ایران برای تحقق چشم‌انداز خود است. 
برنامه هسته‌ای ایران برای ایجاد تعادل استراتژیک با اسرائیل و اجازه دادن به ایران برای پیشبرد طرح خود برای دستیابی به هژمونی منطقه‌ای طراحی شده است. هدف از بمب هسته‌ای این است که نه تنها دفاع لازم در برابر حملات غرب را برای ایران فراهم کند، بلکه اسرائیل را از استفاده از بمب‌های هسته‌ای باز دارد. ایران از نظر تهاجمی می‌خواهد با استفاده از قابلیت‌های متعارفی که در اطراف مرزهای اسرائیل ایجاد می‌کند، اهداف استراتژیک خود را پیش ببرد. ترکیبی از حملات آتش متعارف عمدتا با موشک به خاک اسرائیل و بازدارندگی اسرائیل از پاسخ دادن به ابزارهای غیرمتعارف، پایه و اساس کل منطق استراتژیک ایران است. 
در حال حاضر، استراتژی ایران همچنان تدافعی است. در این مرحله، هدف اصلی حفاظت از سنگرهایی که ساخته است، حفاظت از منافع منطقه‌ای خود و تهدید اسرائیل از طریق نیروهای نیابتی خود در مرزهای اسرائیل است. این دلیل اصلی آرامش نسبی اسرائیل در چند سال گذشته است. زمانی که ایران احساس کند شرایط مساعد است، با تمرکز حملات بر آنچه که ضعف مرکزی اسرائیل- یعنی جامعه‌اش- می‌داند، به حمله می‌پردازد. 
طرح جنگی ایران در جهت ایجاد فشار عظیم بر جامعه اسرائیل و تضعیف اعتماد آن و در نهایت فروپاشی تدریجی آن طراحی شده است. حملات گسترده موشکی به جبهه داخلی اسرائیل همراه با فتح مناطق کلیدی در جلیل و جولان و قیام داخلی در اسرائیل و یهودیه و سامره، به نظر آنها می‌تواند خسارات عظیمی به بار آورد و تلاش‌های جنگی اسرائیل را مختل کند. یک جنگ فرسایشی طولانی منجر به تلفات زیادی می‌شود، روحیه را تضعیف می‌کند و به یک بحران اجتماعی عمیق در اسرائیل منجر می‌شود. باور ایران مبنی بر اینکه صهیونیست‌ها به اینجا تعلق ندارند، ارزیابی آنها را تقویت می‌کند که یک جنگ شدید و سخت باعث می‌شود عناصر کلیدی جمعیت اسرائیل به کشورهای مبدأ خود در اروپا و ایالات متحده بازگردند و جامعه ضعیف را پشت سر بگذارند که سرانجام منفجر شود.
این مسیر ایران برای رسیدن به اهداف و تحقق چشم‌انداز خود است. با این حال کاملا واضح است که استراتژی اسرائیل، چه از نظر مفهومی و چه از نظر عملیاتی، پاسخ مؤثری به تهدید ارائه نکرده است. مفاهیم و ابزارهای سنتی که برای پاسخگویی به چالش‌های گذشته - در درجه اول جنگ علیه ارتش‌های متعارف- طراحی شده بودند، با دنیایی از عملیات‌ها و مبارزات محدود سازگار نشده‌اند. 
بدون استراتژی نظامی مناسب، اسرائیل کوچک که در شرایط سخت ارتش‌های منظم کشورهای عرب را شکست داد، پیروزی در برابر سازمان‌های بسیار ضعیف‌تر از خود را دشوار می‌یابد. در حالی که در دهه‌های گذشته اسرائیل بهای نسبتا قابل تحملی را برای عدم تمایل فکری به رویارویی با چنین درگیری‌ها پرداخت، روشن می‌شود که ادامه این روندها منجر به افزایش تهدیدات علیه امنیت ملی اسرائیل در آینده نزدیک می‌شود. 
دفاع فعال: رهنمودهایی برای استراتژی امنیتی اسرائیل استراتژی دفاعی اسرائیل مستلزم اقداماتی است که روندهای خطرناکی را که ممکن است امنیت ملی را تهدید کند خنثی کند. این واقعیت که استراتژی اسرائیل تدافعی است به این معنی نیست که لزوما منفعل است؛ برعکس زمانی که دشمن شیعه مصمم به از بین بردن امنیت اسرائیل است، اسرائیل باید رویکردی پیشگیرانه برای خنثی کردن نقشه‌های ایران اتخاذ کند. در عوض، به نظر می‌رسد که وسوسه رهبری برای صلح و آرامش کوتاه‌مدت، در حالی که امیدوار است «مشکلات در بلندمدت درست شوند»، اغلب منجر به رویکردی منفعلانه در سطح عملیاتی نیز می‌شود. 
بررسی رفتار اسرائیل در 15 سال گذشته نشان می‌دهد که به‌رغم چندین عملیات و لشکرکشی، نیروهای محور ایران در لبنان، نوار غزه و سوریه همچنان به قدرت می‌رسند. با افزایش قدرت نظامی آنها نفوذشان نیز افزایش می‌یابد؛ حزب‌الله در لبنان و حماس در سرزمین‌های فلسطینی و حتی در میان اعراب اسرائیل؛ این توسعه کاملا با استراتژی کلی ایران همسو است. در واقع احتمال نگران‌کننده‌ای از مذاکرات بر سر توافق هسته‌ای در حال ظهور است. از یک سو، به نظر غیرممکن است که بتوان ایران را چه از طریق ابزارهای اقتصادی و چه دیپلماتیک، از ادامه توسعه توانمندی‌های هسته‌ای خود باز داشت، از سوی دیگر، تمایلی در هیچ طرفی که قادر به پذیرش چالش دشوار حمله نظامی باشد که می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را به عقب بیندازد، وجود ندارد. 
سال‌های اخیر نشان داده است که استفاده از نیروی اسرائیل حتی اگر پیشرفت پروژه ایران را کند کرده باشد، نتوانسته است نیروهای محور ایران را از مسیر خارج کند و این مستلزم پرداختن به چند سؤال اساسی است که در حال حاضر در گفتمان اسرائیل وجود ندارد. درباره امنیت ملی عمده‌ترین آنها این است: اسرائیل چگونه می‌خواهد مشکلات ناشی از محور شیعه را حل کند؟ اهداف استراتژی اسرائیل چیست و اسرائیل چگونه برای تحقق آنها تلاش می‌کند؟ پاسخ به این پرسش‌ها ضروری و حیاتی هستند؛ برخلاف تصور رایج، ساعت راهبردی به نفع اسرائیل نمی‌گذرد. 
عزم ایران به اسرائیل این امکان را می‌دهد که بین یک ابتکار راهبردی علیه دشمنانی که هنوز ضعیف‌تر از دولت هستند و یک استراتژی منفعلانه که می‌تواند در آینده‌ای نسبتا نزدیک به جنگ با ایران، حزب‌الله، سوریه و حماس -که با هم دارای نیروی متعارفی هستند- منجر شود، انتخاب کند، بنابراین انتخاب استراتژیک بین پذیرش توسعه یک تهدید فزاینده و تلاش برای تغییر جهت آن با استفاده از یک استراتژی امنیتی فعال است. 
برای تبدیل این موضوع به عمل، اسرائیل باید از رویکرد «مدیریت درگیری» که مشخصه حوزه امنیت در سال‌های اخیر بوده، به رویکردی که هدف آن تضعیف استراتژی ایران است یعنی مبادله رویکرد تدافعی ارائه شده توسط ایران، گذار کند؛ تبدیل سیستم «گنبد آهنین» به ابتکاری که «دیوار آهنین» را در برابر جاه‌طلبی‌های ایران قرار می‌دهد. 
هدف این استراتژی، خنثی کردن ایران است؛ در کوتاه‌مدت، جلوگیری از رشد و گسترش نفوذ آنها و در درازمدت، منصرف کردن ایرانیان از تعقیب جاه‌طلبی‌های سلطه‌جویانه خود. دستیابی به این هدف مستلزم توسعه و استفاده از تمام ابزارهای امنیت ملی اسرائیل است؛ تقویت اتحادهای منطقه‌ای اسرائیل با کشورهای میانه‌رو سنی، تقویت حاکمیت در میان شهروندان عرب اسرائیل و حفظ هماهنگی راهبردی نزدیک با کشورهای غربی بویژه ایالات متحده. این هدف مستلزم توسعه و استفاده از تمام ابزارهای نظامی از جمله مانورهای زمینی است. 
 
* استراتژی غیرمستقیم نظامی
استراتژی متعارف اسرائیل مبتنی بر رویکرد مستقیم است و معتقد است که لازم است و باید «سر مار را برید». برای انجام این کار، اسرائیل منابع عظیمی را برای نیروی هوایی و قابلیت‌های اطلاعاتی خود هدایت می‌کند که برای مقابله با دشمنان «دایره سوم» (مثلا ایران) ضروری است. با این حال، انجام این کار، اسرائیل را در مقابل حلقه اول (دشمنان واقع در مرزهای اسرائیل) که مبتنی بر توانایی عملیاتی نیروهای زمینی است، تضعیف می‌کند و با توسعه این روندها، توانایی ایران برای بازدارندگی اسرائیل از اقدام، هم درباره موضوع هسته‌ای و هم با توجه به پایگاه‌های عملیاتی ایران که در حلقه اول قرار دارند، موثرتر می‌شود. این وضعیت باید کاملا تغییر کند. 
استراتژی ایران متکی بر نیروهای محور شیعی مستقر در مرزهای اسرائیل در لبنان و سوریه و استفاده از متحدان و نیروهای نیابتی‌ خود در غزه است. آینده به عنوان ابزاری برای حمله ایران به اسرائیل عمل می‌کند. هر چه قدرت آنها بیشتر شود، استراتژی ایران موثرتر می‌شود. 
روی دیگر سکه این واقعیت است که پایگاه‌های پیشروی ایران در مرزهای اسرائیل کاملا به استراتژی ایران وابسته است؛ این دقیقا پاشنه آشیل اصلی ایران است. تضعیف استراتژی ایران مستلزم آن است که اسرائیل به پایگاه‌های پیشروی ایران در دایره اول با قدرت و فرکانس کافی حمله کند تا از توانایی پایگاه‌ها برای سازماندهی مجدد و بازسازی پیشی گیرد تا برای همیشه تضعیف شوند («کمپین بین جنگ‌ها» در «منطقه خاکستری» یک مثال است، اگرچه تا به امروز کافی نبوده است). اینها باید به اهداف اصلی استراتژی اسرائیل تبدیل شوند. اسرائیل نمی‌تواند به خود اجازه دهد که برای دستیابی به هدف بازدارندگی تنها بر حملات هوایی تکیه کند و به سیستم‌های دفاعی برای رد هرگونه موفقیت دشمن تکیه کند. برای دستیابی به اهداف جنگی که به کاهش درازمدت شدت تهدیدی که محور ایران برای اسرائیل ایجاد می‌کند، منجر شود، لازم است از تمام ابزارهای نیروی نظامی، از جمله مانورهای زمینی استفاده شود. 
هر چه اسرائیل نیروهای محوری در امتداد مرزهای خود را تضعیف کند، بازدارندگی ایران بیشتر کاهش می‌یابد و پروژه هسته‌ای ایران و نیروهایش بیشتر در معرض حمله و آسیب‌پذیری قرار می‌گیرند. برای رسیدن به این هدف، اسرائیل باید بین ۲ گزینه اصلی یکی را انتخاب کند. اولی یک جنگ تمام‌عیار با هدف تسخیر نوار غزه و لبنان و نابودی هسته اصلی نیروهای نظامی حماس و حزب‌الله است. بدیهی است که این اقدام دارای پیامدهای گسترده‌ای است، از جمله کنترل طولانی‌مدت مناطق و جمعیت‌ها و پایه‌گذاری رژیم‌های جدید. تاریخ نشان می‌دهد که این رویکرد منجر به عوارض می‌شود و میل به شکست دارد. 
تمایل به کشاندن اسرائیل به یک لشکرکشی طولانی و خونین یکی از علایق آشکار محور شیعه است. این یک اصل اساسی در جنگ‌های نامنظم است که برای هدایت کمپین به بن بست طراحی شده است، از نقاط ضعف طرف قوی برای حمله به آن سوءاستفاده می‌کند، روحیه مبارزانش را تحلیل می‌برد و باعث ناامیدی شهروندانش می‌شود. منافع اسرائیل و مزایای سربازان عادی برعکس است: انجام لشکرکشی‌های کوتاه‌مدت و با شدت بالا. اسرائیل برای اینکه پیروزمندانه بیرون بیاید، باید محور را مجبور کند که در زمین اصلی خود با آن روبه‌رو شود تا اینکه در دام آنها کشیده شود. 
این اصول، رهنمودهایی برای راهبرد جایگزین دوم است که هسته اصلی آن بهره‌برداری از هر فرصت و هر کسری از مشروعیت برای تضعیف نیروهای محور است. برای این منظور، اسرائیل باید تلاش‌های خود را بر مبارزات کوتاه و محدود در نخستین دایره تهدید متمرکز کند. اسرائیل می‌تواند از مزیت آشکار ارتش‌های متعارف نسبت به سازمان‌های چریکی، یعنی مزیت آشکار در توانایی مانور و قدرت آتش در مراحل اولیه مبارزات استفاده کند و در مقابل، از گرفتار شدن در مناطق پرجمعیت شهری یا نیمه‌شهری خودداری کند؛ جایی که مزیت به چریک‌ها می‌رسد. 
راهکار انجام این کار، ایجاد حداکثر فشار روی دشمن از لحظه اول تا تکمیل ماموریت‌های از پیش تعیین شده است. نزدیکی جغرافیایی پایگاه عملیات اسرائیل به صحنه‌های مختلف نبرد به اسرائیل اجازه می‌دهد تا ضربات دردناکی را بر سازمان‌های تروریستی و چریکی وارد کند و نیروها را بدون نیاز به پرداخت «مالیات حضور» به پایگاه خود بازگرداند. همچنین به اسرائیل اجازه می‌دهد در صورت لزوم در فواصل نسبتاً کوتاه ضربات مکرر را وارد کند. هدف از این کمپین‌ها آسیب رساندن به قابلیت‌های سازمان‌ها، تضعیف آنها و عقب انداختن توسعه آنها خواهد بود. 
درست همان‌طور که درباره دیدگاه بن گوریون درباره «دورهای مکرر» بود، یک ضربه قدرتمند را برای حل مشکل یک بار برای همیشه پیشنهاد نمی‌کند؛ بلکه دنباله‌ای از عملیات‌ها و کمپین‌های محدود و با شدت بالا را پیشنهاد می‌کند. سطحی از تهدید در مرز اسرائیل که عزم ملت را برای مقابله با جاه‌طلبی‌های ایران نشان می‌دهد و امیدهای رژیم را برای دستیابی به اهداف خود کاهش می‌دهد. کلید موفقیت در این کمپین‌ها و در کل استراتژی مستقیما با روشی که اسرائیل از طریق آن نیروی نظامی خود را می‌سازد و نحوه تصمیم‌گیری برای استفاده از آن مرتبط است. 
ملتی که در درگیری است نمی‌تواند انتظار داشته باشد اهداف خود را بدون پرداخت خون به پیش ببرد. به نظر می‌رسد در دهه‌های اخیر که به نظر می‌رسید امنیت ما هرگز بهتر از این نبوده است، اعتیاد به آرامش و سکوت و این توهم که امنیت را می‌توان رایگان به دست آورد، به پاشنه آشیل تشکیلات دفاعی و یکی از تهدیدهای اصلی اسرائیل مبدل شده است. با توجه به این موضوع، تعجب‌آور نیست که مساله هزینه، موضوع تحقق هدف اصلی ارتش - دفاع از شهروندان- را تا حد وارونگی خطرناک ارزش‌ها تحت‌الشعاع قرار دهد اما این تنها یک جنبه از وضعیت است. مورد دیگر به یک چارچوب بسیار بزرگ‌تر در محدوده امنیت ملی مربوط می‌شود. تاریخ می‌آموزد که عدم تمایل به پرداخت هزینه در کوتاه‌مدت اغلب منجر به مجبور شدن به پرداخت بسیار گزاف در درازمدت می‌شود. 
در روزهای اولیه تشکیل این کشور، رویکرد اسرائیل به امنیت با هدف دستیابی به تصمیماتی در برابر تهدید وجودی ناشی از ارتش‌های بزرگ منظم بود. از دهه 1970 بویژه در 4 دهه گذشته، تهدید متعارف وجودی کاهش یافته است، درست همان‌طور که اشکال مختلف تهدیدات موقت از سوی کشورهای دشمن و حتی بیشتر از آن از سوی سازمان‌های غیردولتی برخاسته است. 
هنگامی که استراتژی دشمن این است قدرت را در نقطه‌ای جمع کند که بتواند حمله دردناکی را به اسرائیل وارد کند و در نتیجه پایه‌های امنیت آن را تضعیف کند، اسرائیل به یک استراتژی متقابل برای جلوگیری از این اتفاق نیاز دارد. سال‌های اخیر نشان داده است که به دلیل تمایل اسرائیل به حفظ صلح و آرامش(!)، ایران در پیشبرد استراتژی با هدف ایجاد تهدید وجودی برای دولت اسرائیل موفق بوده است. انگیزه حکومت ایران و تغییرات ژئوپلیتیک در حال ظهور در خاورمیانه می‌تواند شرایط، همچنین این وسوسه را برای محور ایران ایجاد کند تا نیروی قابل توجه خود را علیه اسرائیل هدف‌گذاری کند. اسرائیل که به نظر می‌رسد به صلح و آرامش معتاد شده است، ممکن است متوجه شود که قبل از توفان در آرامش زندگی می‌کرده است. 
این بینش حکم می‌کند که یک استراتژی به‌روز شده و پیشگیرانه اتخاذ کنید که روزهای صلح، تعداد موشک‌ها یا تعداد تلفات را اندازه‌گیری نمی‌کند، بلکه با یک معیار اندازه‌گیری می‌شود: آیا به نیروی محور ایران آسیب می‌رساند و آیا ایران را مجبور می‌کند در انتخاب‌هایش تجدیدنظر کند؟
پس از سال‌ها که هیچ تهدید واقعی برای امنیت ملی اسرائیل وجود نداشته است، به نظر می‌رسد که ابرهای توفانی در آسمان خاورمیانه ظاهر شده‌اند، این باید ما را وادار کند که پارادایم‌های امنیتی قدیمی را کنار بگذاریم و رویکرد جدیدی را اتخاذ کنیم که قادر به مقابله با خطراتی است که واقعیت امروز ایجاد می‌کند. 
ایران دارای قابلیت‌های فناوری، استعدادهای قابل توجه و آگاهی تاریخی در پی قرن‌هاست، همچنین جاه‌طلبی‌هایی دارد که تنها در صورتی که پشتش به دیوار باشد آن را رها می‌کند. اسرائیل در واقع به یک مقطع حساس نزدیک می‌شود و نمی‌تواند به امیدهایی تکیه کند که اگر از بین بروند، تلفات هنگفتی خواهند داشت. اگر یک چیز درباره استراتژی دفاعی بن گوریون وجود داشته باشد که حتی پس از 7 دهه تغییر نکرده است، این است که امروز – همان‌طور که در آن زمان بود - اسرائیل به اندازه یک بار این امتیاز و شانس را ندارد که در یک جنگ شکست بخورد. 

Page Generated in 0/0237 sec