printlogo


کد خبر: 248281تاریخ: 1401/2/17 00:00
تأملی بر مهم‌ترین عناصر مطرح‌شده از سوی رهبر انقلاب در دیدار رمضانی دانشجویان؛ از اخلاق مطالبه‌گری تا هشدار نسبت به آرمان‌زدایی
خطر بی‌آرمانی!
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: آرمان‌زدایی یعنی بی‌تفاوت کردن افراد نسبت به فقر، فساد و تبعیض؛ نسبت به این ۳ شیطان بزرگ

دیدار رهبر حکیم انقلاب با دانشجویان همیشه یکی از چالشی‌ترین و جذاب‌ترین دیدارهای ایشان با اقشار مختلف اجتماعی است. سخنان و نکته‌های ایراد شده از سوی رهبر معظم انقلاب در این دیدارها، ترسیم‌کننده افق و شاکله حرکتی جریان انقلاب اسلامی است. رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی خود با دانشجویان به نکاتی اشاره کردند که شایسته است بیش از یک رویداد مناسبتی به آن نگریسته شود و به عنوان یک سند چشم‌انداز بلندمدت همواره نصب‌العین فعالان جبهه انقلاب و مسؤولان نظام اسلامی قرار گیرد. ایشان در این دیدار به مسائلی چون توطئه‌های پیدا و نهان دشمنان برای هویت‌زدایی و آرمان‌زدایی از دانشجو به طور خاص و از مجموعه دانشگاه به طور عام پرداختند. همچنین با هشدار نسبت به ترویج بی‌تفاوتی و بی‌آرمانی در بین دانشجویان از لزوم هوشیاری دانشجویان نسبت به آرمان‌های انقلاب بویژه مبارزه با ۳ شیطان بزرگ «فقر، فساد و تبعیض» سخن گفتند. یکی دیگر از نکات مهم سخنان ایشان در این جلسه لزوم اخلاق‌‌مداری و تکیه بر ایمان و اعتقادات در عرصه مطالبه‌گری بود. «وطن‌امروز» در یادداشت‌هایی به بررسی بیشتر این نکات مهم پرداخته است. 

***

مبارزه با ۳ شیطان بزرگ

سرویس اندیشه: آرمان‌زدایی از دانشگاه و دانشجو کلیدواژه و دغدغه پراهمیتی است که رهبر حکیم انقلاب در جمع دانشجویان نسبت به آن هشدار دادند اما نخستین و شاید مهم‌ترین مساله‌ای که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره آرمان‌زدایی و بی‌تفاوتی نسبت به آن هشدار جدی دادند ۳ شیطان بزرگ و ۳ عنصر پلید «فقر، فساد و تبعیض» بود. ایشان فرمودند: «آرمان‌زدایی [هم] یعنی بی‌تفاوت کردن افراد نسبت به فقر و فساد و تبعیض؛ نسبت به این ۳ شیطان بزرگ و ۳ عنصر پلید در جامعه‌ منحرف- فقر و فساد و تبعیض- که باید از بین برود، باید با این مبارزه بشود». 

ایشان به صراحت مساله فقر و بی‌عدالتی را شیطان بزرگی معرفی کردند که همه آحاد مردم بویژه مسؤولان و دانشجویان به عنوان مؤذنان و پایشگران جامعه و حکومت اسلامی باید نسبت به آن حساس بوده و با آن مبارزه کنند. در منابع دینی ما نیز نسبت به مساله فقر هشدارهای جدی و قابل توجهی داده شده؛ از جمله اینکه امام علی علیه‌السلام در گفتاری کوتاه و حکیمانه در حکمت 163 نهج‌البلاغه به آثار زیانبار فقر و تهى‌دستی اشاره کرده، مى‌فرمایند: «فقر، مرگ بزرگ‌تر است؛ الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاْکْبَرُ». 
درباره نکوهش فقر در کلمات قصار نهج‌البلاغه تعبیرات متعددى دیده مى شود؛ از جمله در حکمت 3 آمده است: «وَالْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِینَ عَنْ حُجَّتِهِ؛ فقر، انسان هوشمند را از بیان دلیل و حجت خود گنگ می‌کند».
و در حکمت 56 آمده است: «وَالْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَهٌ؛ فقیر حتى در وطنش غریب است».
و در حکمت 319 مى خوانیم: «فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهٌ لِلدّینِ! مَدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِیَهٌ لِلْمَقْتِ؛ فقر سبب نقصان دین و مشوش شدن عقل و جلب کینه می‌شود».
و در حکمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ؛ هر گاه اغنیا از کمک به دیگران بخل ورزند، فقرا آخرت خود را به دنیای‌شان مى فروشند».
از مجموع این کلمات حکیمانه با سایر روایاتى که از رسول خدا و ائمه هدى علیهم‌السلام به ما رسیده، کاملا مشخص می‌شود که اسلام براى مساله فقرزدایى اهمیت بسیار قائل است. 
در حدیث معروف رسول اکرم صلى‌الله علیه وآله که در کتاب کافى آمده است، مى‌‌خوانیم: «کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفْراً؛ نزدیک است که فقر انسان را به مرحله کفر برساند».
دلیل این هشدارها این است که فقر زمینه انواع انحرافات عقیدتى و اخلاقى را بویژه در وجود افراد کم‌ظرفیت فراهم می‌کند. بسیار دیده شده افراد فقیر کلمات کفرآمیز بر زبان جارى مى‌کنند و هنگامى که زن و فرزند خود را گرسنه مى‌بینند، دست به هر کارى مى‌زنند، قوانین اجتماعى را مى‌شکنند، آداب و اخلاق انسانى را به فراموشى مى‌سپارند و براى رفع فقر خود هر کارى را مجاز مى‌شمارند و اگر شخص فقیر کم‌ظرفیت واقعا کافر نشود، به مرز کفر نزدیک مى‌شود و حداقل رضایت به قضاى الهى را از دست مى دهد. 
این احتمال نیز مى‌رود که مراد از کفر، کفر عملى باشد که همان آلوده شدن به انواع معصیت‌هاست. 
تعبیر به «الْمَوْتُ الاْکْبَرُ؛ مرگ بزرگ‌تر» اشاره به این است که انسان هنگام مرگ حداقل از مشکلات این جهان آسوده مى‌شود، در حالى که فقیرى که با فقر دست و پنجه نرم مى‌کند، گویى پیوسته در حال جان دادن است. 
بنابراین همان‌گونه که ما هنگام بیمارى و تهدید به مرگ جسمانى به دنبال طبیب و درمان به هر سو مى‌رویم، هنگامى که فقر دامان فرد یا جامعه را مى‌گیرد نیز باید براى نجات از آن تلاش و کوشش کنیم. 
اسلام تنها ناظر به زندگى جاویدان آخرت نیست، بلکه به زندگى آبرومند این دنیا نیز که مقدمه‌اى براى آن است، اهتمام فوق‌العاده‌اى دارد، مساله فقرزدایى را یکى از مهم‌ترین دستورات خود قرار داده و راهکارهاى آن را نشان داده است. از یک طرف همه را به سعى و کوشش و کسب‌وکار دستور مى‌دهد و جوان بیکار را بى‌منزلت مى‌شمرد و از سوی دیگر اداى حق کارگران و کارمندان را از مهم‌ترین واجبات مى‌داند. کار را از مهم‌ترین عبادات قلمداد مى‌کند و کارگر خسته در حال خواب را در حال عبادت مى‌داند تا آنجا که توجه به معیشت و زندگى مادى را کفاره مهم‌ترین گناهان ذکر مى‌کند، چنانکه در حدیثى از رسول خدا صلى‌الله علیه وآله مى‌خوانیم: «إنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لا یُکَفِّرُها صَلاهٌ وَلا صَدَقَهٌ قیلَ یا رَسُولُ‌الله فَما یُکَفِّرُها قالَ الْهُمُومُ فی‌طلب الْمَعیشَهِ؛ بعضى گناهان است که نماز و صدقه و زکات هم نمى‌تواند آن را جبران کند. عرض داشتند اى رسول خدا! پس چه چیز آن را جبران مى‌کند؟ فرمودند: به فکر معیشت و زندگى بودن و براى آن تلاش کردن».
از طرف دیگر به این نکته نیز اشاره مى‌کند که خداوند امکانات کافى در زمین براى حل مشکل فقر آفریده است؛ حداقل این است که انسان آب و زمینى در اختیار دارد که اگر براى عمران و آبادى و بهره‌‌گیرى از آن تلاش کند، مى‌تواند فقر را از خود دور کند، چنانکه در حدیث معروفى مى‌خوانیم: «مَنْ وَجَدَ ماء وَتُراباً ثُمّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ؛ دور باد از رحمت خدا کسى که آب و زمینى به دست آورد و باز هم فقیر باشد».
از سویى به حکومت اسلامى نیز توصیه مى‌کند مساله فقرزدایى را در رأس کارهاى خود قرار دهد و با استفاده از زکات و خمس و انفال و مال‌الخراج و مبارزه با احتکار و تعیین قیمت در صورت لزوم و دعوت به ساده زیستن، با فقر مبارزه کند. 
امروز نیز اگر جوامع اسلامى بخواهند عزت و احترام و سربلندى و استقلال خویش را بازیابند، باید از طریق همکارى با یکدیگر با استفاده از تمام منابعى که خدا به صورت فراوان در اختیار آنان گذاشته است، با فقر مبارزه کنند. 
توضیح این نکته در اینجا ضروری است: همان‌گونه که در روایات بالا و امثال آن فقر مذمت شده و حتى فقر مایه روسیاهى در ۲ جهان شمرده شده است: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجْهِ فِى الدّارَیْنِ»، در پاره‌اى روایات نیز از فقر مدح بلیغى شده؛ از جمله پیامبر صلى‌الله علیه وآله فرمودند: «الْفَقْرُ فَخْری وَبِهِ أفْتَخِرُ» و حتى قرآن مجید همه افراد را مخاطب قرار داده، مى‌گوید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ؛ اى مردم شما همگى نیازمند خدایید».
ولى جواب آن روشن است، زیرا آنچه مایه افتخار انسان است، فقر الى‌الله است، نه فقر در برابر انسان‌ها و به بیان دیگر، فخر و افتخار این است که انسان خداوند را منبع تمام خیرات بداند و خود را در همه چیزها نیازمند او بشمارد و با امکاناتى که خدا به او داده است، از مواهب الهى بهره گیرد. 
این احتمال نیز هست که منظور از فقر همان زندگى ساده و زاهدانه است که بعضى آن را فقر مى‌پندارند ولى انبیا و اولیا به چنین زندگى‌ای افتخار مى‌کردند، همان‌گونه که مولاى ما على علیه‌السلام به لباس و غذاى بسیار ساده افتخار مى‌کرد. 
همچنین امیر مومنان علی(ع) در خطبه 129 نهج‌البلاغه وجود فقر و تبعیض در جامعه را نشانه قدرت گرفتن وسایل پیشروی شیطان دانسته، می‌فرمایند: «فَهَذَا أَوَانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَکِیدَتُهُ وَ أَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ. اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَهَ‌الله کُفْراً، أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ‌الله وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً؟؛ (آرى!) زمانى است که وسایل پیشرفت شیطان قوى شده و نیرنگ و فریبش همه را فرا گرفته و به چنگ آوردن شکار برایش آسان شده است! به هر سو که مى‌خواهى نگاه کن! آیا جز فقیرى که با فقر دست به گریبان است، یا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده، یا بخیلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده، یا گردن‌کشى که گوش او از شنیدن اندرزها، کر است، شخص دیگرى را مى‌بینى؟!»
امام علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام در این تعبیرهاى گویا و زیبا، انگشت روى ۴ گروه محروم یا منحرف که اساس فساد و ویرانى جامعه را تشکیل مى‌دهند، مى‌گذارند: نخست «فقیرانى» که در چنگال فقر گرفتارند، فقرى که «کَادَ أَنْ یَکُوْنَ کُفْراً» (گاه انسان را به کفر مى‌کشاند) و «اغنیایى» که چنان در ناز و نعمت و لذت و شهوت، فرو رفته‌اند که همه چیز را به فراموشى سپرده و غرق کفران شده‌اند و «بخیلانى» که چنین مى‌پندارند بخل سبب فزونى ثروت و سرمایه است و «گردنکشان» مست و مغرورى که گوش‌شان بدهکار سخن حق نیست. 
تعبیر زیباى امام علیه‌‌السلام که مى‌گویند: به هر سو مى‌خواهى نگاه کن؛ غیر از این گروه‌ها شخص دیگرى را نمى‌یابى، دلیل بر این است که فقر و فساد آن چنان فراگیر شده بود که در همه جا آثارش نمایان بود و دلیل این فراگیرى همان است که در بالا به آن اشاره شد. 
آری! 3 شیطان بزرگ فقر، فساد و تبعیض می‌تواند جامعه را به دره‌های خطرناک انحراف و هلاکت مادی و معنوی برده و آن را از صراط مستقیم دین خارج کند، به همین جهت است که دیده‌بان حکیم انقلاب در هشداری کم‌نظیر جوانان را به مبارزه با این ۳ شیطان بزرگ فراخواندند.
***
اخلاق مطالبه‌گری و مواجهه با آن
بر  مدار  تقوا
حجت‌الاسلام سیدجلال رضوی‌همدانی*: مطالبه‌گری، ظهور و جوشش غیرت دینی و یکی از شکل‌های جهاد تبیین است. مطالبه‌گری با روح دانشجو گره خورده که با ارائه نقدها و پیشنهادات می‌تواند یک فرصت و غنیمتی برای مدیران و مسؤولان باشد تا برای رفع نواقص و پیشرفت امور از آن بهره بگیرند. از آنجایی که خود این فعل، نشأت گرفته از دغدغه‌های دینی و انسانی است، لازم است مبتنی بر موازین دینی و انسانی باشد و موازین شرعی، شاغول مطالبه‌گری است. هر دانشجوی در تراز انقلاب اسلامی هنگامی که قدم در گود مطالبه‌گری می‌گذارد، باید به ظرایف، چرایی‌ها و چگونگی‌های این امر خطیر دقت کند. گاهی اگر به این ظرایف دقت نشود، مطالبه‌گری که خودش عملی صالح است، می‌تواند به یک تهمت، به یک گناه کبیره و به یک تفرقه‌افکنی در صفوف مسلمین بینجامد. امت واحده قرآنی و صفوف در هم پیوسته مجاهدان، آنقدر از جایگاه و ارزش بالایی برخوردار است که هرگونه اقدامی که منجر به فروپاشی این صفوف شود، مورد مواخذه الهی قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که در مطالبه‌گری باید همه این زوایا را با هم دید تا گفتن یک حرف، منجر به کاستن قدرت جبهه حق نشود. البته این موضوع را هم نباید از نظر دور داشت که مدیران و مسؤولان نیز موظفند گوش شنوایی به مطالبه‌گری‌ها داشته باشند و با آغوش باز، نقدها و پیشنهادات دانشجویان و مطالبه‌گرها را بشنوند. همان‌طور که اخلاق مطالبه‌گری باید از سوی دانشجویان و فعالان این عرصه رعایت شود، اخلاق مواجهه با مطالبه‌گری هم باید از سوی مدیران و مسؤولان رعایت شود. مسؤولان نباید خود را از نقد بی‌نیاز ببینند و نباید با بهانه‌های واهی از شنیدن نقد جوانان و دانشجویان شانه خالی کنند. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند، بسیاری از شبهات در ارتباط دوسویه مسؤولان و دانشجویان خود به خود حل می‌شود. مسؤولان باید خودشان را به بدنه‌های اجتماعی نزدیک کنند و حرف‌ها را از نزدیک بشنوند. این از لوازم عقلانی مدیریت است. ما که همگی تلاش می‌کنیم در جهت مکتب حاج‌قاسم قدم برداریم، باید این نکته را آویزه گوش کنیم که حاج‌قاسم، سربازی برای ولایت را با عقلانیت گره‌ زده بود و این امتزاج ولایتمداری با عقلانیت مدیریتی، شاخص مکتب حاج‌قاسم است. مسؤولان هم باید همه لوازم عقلانیت مدیریتی را به‌ کار گیرند تا بتوانند سرباز خوبی برای ولایت باشند. نقدپذیری و پاسخگویی در برابر انتقادها هم از لوازم عقلانیت مدیریت و یک مدیریت جهادی است که باید از سوی مسؤولان مورد توجه ویژه قرار بگیرد. متاسفانه دشمنان نظام اسلامی پروژه‌ای را مدت‌هاست که شروع کرده‌اند تا با دروغ‌پردازی، نسلی را در ایران تربیت کنند تا فرق جلاد و شهید را از هم بازنشناسند. اینجاست که اخلاق مطالبه‌گری با سرنوشت کشور گره می‌خورد، چرا که اگر موازین اخلاقی در مطالبه‌گری رعایت نشود، می‌تواند به آینده کشور آسیب بزند. نمی‌توانیم چشم را ببندیم و دهان را باز کنیم و هر مطلبی را که حق می‌پنداریم به زبان بیاوریم. نباید اجازه بدهیم زهر دشمنان به اسم مطالبه‌گری در بدنه جامعه تزریق شود. 
نکته بسیار مهمی را که رهبر عزیز انقلاب در دیدار با دانشجویان به آن اشاره کردند، لزوم ارتباط دانشجویان با اساطین اخلاقی حوزه‌های علمیه بود. حقیقتا بیانات رهبر معظم انقلاب، هم ایضاح مطلوب است و هم ایصال به مطلوب. این نکته دقیقی است که ایشان فرموده‌اند، چون اگر خواهان این هستیم که نسلی از دانشجویان تراز انقلاب اسلامی داشته باشیم، لاجرم نیازمندیم بین دانشجویان و چهره‌های تابناک معنوی و اخلاقی حوزه علمیه پیوند برقرار کنیم. این اتفاق مبارک در ایام دفاع‌مقدس رخ داده و نتایج آن مشهود بود. رزمندگان جوان خودشان را محضر آیت‌الله العظمی بهاءالدینی و آیت‌الله العظمی بهجت می‌رساندند و از فیوضات این اساتید بهره‌مند می‌شدند. نتیجه و ثمره این ارتباط، تربیت رزمندگان جوانی شد که گوی سبقت را در تزکیه از بسیاری از عارفان کهنسال ربودند. اساسا در مکتب مقام عظمای ولایت، تزکیه و خودسازی بر تعلیم و جامعه‌سازی مقدم است. امروز هم اگرچه حوزه‌های علمیه بسیاری از چهره‌های سرشناس معرفتی و سلوکی خود مانند آیت‌الله مصباح را از دست داده‌اند اما همچنان چهره‌های فرهیخته و راه رفته‌ای در حوزه‌های علمیه هستند که دانشجویان باید این چهره‌ها را چون نگین انگشتری در بر گیرند و دور آنان حلقه بزنند. البته بر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها هم فرض است که با دعوت اساتید اخلاق به دانشگاه‌ها و تاسیس حلقه‌های اخلاقی در مراکز علمی، تلاش کند روح معنویت را با تلاش علمی و جهاد اجتماعی گره بزند. 
دشمنان همیشه از پیوند حوزه و دانشگاه ترسیده‌اند و این ترس را در ترور بزرگانی چون شهید مفتح و شهید مطهری به وضوح نشان داده‌اند. دانشگاه متخلق یکی از نیازهای نظام جمهوری اسلامی است که برای دشمنان ما هم هراس‌آفرین است. 
* استاد حوزه و دانشگاه
***
هویت‌بخشی در برابر استعمار نو
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در دیدار رمضانی با دانشجویان یکی از مهم‌ترین خدمات انقلاب اسلامی به دانشگاه و دانشگاهیان را هویت‌بخشی به این مجموعه در برابر هجوم غربی‌ها از طریق استعمار نو دانستند. ایشان در توصیه‌ای به دانشجویان تحقیق و مطالعه درباره استعمار نو و مفاهیم مرتبط به آن را از طریق کتاب‌ها و آثار منتشر شده ضروری دانستند: « متأسفانه جوا‌ن‌ها کم کتاب می‌خوانند. من نمی‌دانم شماها درباره استعمار و استعمار نو و مانند اینها چقدر کتاب خوانده‌اید، چقدر مطلب می‌دانید. خب اروپایی‌ها در یک برهه‌ای از زمان [یعنی] از قرن هفدهم
- حدود ۱۶۰۰ میلادی؛ اول پرتغالی‌ها و بعد اسپانیایی‌ها و بعد دیگران- مشغول استعمار دنیا شدند؛ یعنی کشورها را تصرف می‌کردند و با خونریزی و با قهر و غلبه و مانند اینها اداره‌ کشورهای ضعیف را به عهده می‌گرفتند و منافع آنها را می‌چاپیدند. در قرن بیستم یعنی بعد از حدود 3 قرن، ۴ قرن استعمار، به این نتیجه رسیدند که استعمار مستقیم دیگر جواب نمی‌دهد؛ یک سیاست جدیدی به وجود آمد و آن سیاست این بود که در کشورهای هدف، افرادی را تربیت کنند تا آن افراد، همان کاری را انجام بدهند که استعمارگر بنا بود انجام بدهد، همان حرفی را بزنند که او بنا بود بزند، همان اقدامی را در کشور انجام بدهند که استعمارگر بنا بود انجام بدهد؛ اصلا هدف این است. پس نگاه به دانشگاه و نخبه‌پروری و نخبه‌شناسی در کشورهای هدف برای غربی‌ها این بود که عرض می‌کنم؛ که اسم این، استعمار نو بود. در این زمینه کتاب‌ها نوشته‌اند، حرف‌ها زده‌اند، مطالب تحقیقی زیادی افراد نوشته‌اند که خوب است نگاه کنید. نگاه جریان واپسگرا و ضدانقلاب به دانشگاه این نگاه بود؛ خب این با نگاه انقلابی کاملا در تضاد است».
در تعریف و شیوه عملکرد این نوع از استعمار که تفاوت بارزی با استعمار کهن دارد، باید گفت که این شیوه به شکل سلطه ظاهری و تعیین مستقیم حاکم از سوی استعمارگران نیست، بلکه به شکل غیرمستقیم است. وقتی که شیوه استعمار مستقیم و تعیین حاکم برای سرزمین‌های مستعمره به خاطر بیداری ملت‌ها آسان نبود، شیوه جدیدی از استعمار بعد از جنگ دوم جهانی در دنیا رایج شد که این شیوه استعمار نو بود. 
در شیوه جدید، فرماندار استعماری یا حاکم مستقیم کشور استعمارگر حاکمیت ندارد و زمامداران از مردم خود سرزمین‌ها هستند و ظاهرا کشور تمام نشانه‌های استقلال همچون مرز مشخص، پرچم مشخص، قانون اساسی و انتخابات دارد اما در حقیقت، کشور توسط عوامل استعماری با برنامه‌ها و سیاست‌های آنها اداره می‌شود. 
استعمارگران غربی بعد از اینکه مردم کشور‌های مختلف به آگاهی و بیداری نسبی‌ای رسیدند به شیوه‌های مزورانه‌ و حیله‌گرانه‌ای دست زدند و با استفاده ابزاری از شعارها و آرمان‌های زیبا اهداف استعماری خود را در این کشور‌ها پیش بردند. در این شیوه ظاهرا قدرت‌های بزرگ سلطه‌ای بر کشورهای دیگر ندارند اما سلطه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن دولت‌ها به حدی است که تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های دولت‌های دیگر در تمام عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... باید در راستای منافع قدرت‌های بزرگ شکل گیرد.  آنها با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تفکر جهانی‌سازی، سعی دارند تا فرهنگ، سیاست و اقتصاد لیبرالی را بر تمام کشورها حاکم کنند. 
بنابراین استعمارگران در این شیوه سعی می‌کنند با ظاهری مشروع و با شعارهای حقوق بشری، ایجاد صلح و امنیت، استقرار دموکراسی و آزادی و نیز با استفاده از نیروهای کاملا وابسته که نه‌تنها از اشراف و خانواده‌های طبقه اشرافی بلکه معدودی از روشنفکران، سیاسیون، مدیران و تکنوکرات‌ها را نیز شامل می‌شود، اهداف استعماری خود را دنبال کنند. 
البته در تلاش برای تسلط بر منابع اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشورها، خاورمیانه و جهان اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد. به فرموده رهبر فرزانه انقلاب، آنها به درستی می‌دانند «خاورمیانه یکی از نقاط اساسی و چالش بزرگ جهان به شمار می‌آید و به همین خاطر در تبیین استعمار فرانوینی که در حال شکل‌گیری در منطقه است، آمریکایی‌ها در جهت تحقق نقشه کاملا استکباری خاورمیانه بزرگ درصددند حکومت‌هایی را در خاورمیانه روی کار آورند که دارای بزک دموکراسی باشند و در عین حال صددرصد در پنجه سیاست‌های آمریکا و کمپانی‌های سرمایه‌داری غرب قرار گیرند».
 اما در این شیوه استعماری نیز با مانع بزرگ مقاومت و پایداری ملت‌ها و جنبش‌های حقیقی و اصیل مواجه هستند و همچون گذشته با بیداری ملت‌ها، این شیوه استعماری هم از بین خواهد رفت. 
به رغم تمام تلاش‌ها و حیله‌هایی که استعمارگران غربی در جهت استعمار و استثمار کشور‌های اسلامی و مستضعف به کار بردند، بیداری و آگاهی ملت‌های جهان بویژه مستضعفان عالم، جریان تاریخ را به سمت حق و عدل الهی تغییر خواهد داد. رهبر معظم انقلاب درباره عقیم و بی‌اثر بودن اقدامات غربی‌ها در زمینه استعمار نو می‌فرمایند: «البته این هم به جایی نخواهد رسید؛ چون چهره استعمار و استکبار زشت‌تر از این حرف‌هاست؛ نمی‌تواند ظلم و ستمگری و ددمنشی خود را پنهان کند؛ نمونه‌اش عراق است. شما ببینید اینها در عراق چه می‌کنند. امروز پرچم حقوق بشر در دست آمریکا و انگلیس و کشورهایی از این قبیل، به یک چیز مسخره و خنده‌آور تبدیل شده است! رفتار با ملت‌ها به وسیله مسلحین و چکمه‌پوشان آمریکایی و انگلیسی، داستان همیشگی ملت‌هاست. ممکن است ملت‌ها الان تظاهری نکنند اما این وقایع در دل‌شان تأثیرات عمیقی دارد و یک روز خودش را نشان خواهد داد. امروز دل ملت‌های اسلامی پر از نفرت از آمریکا و مستکبران است. در همین کشورهایی که ظاهرا بر حکام آن کشورها هم تسلط دارند، دل ملت‌ها از اینها پر است؛ منتظر زمانی هستند که بتوانند این را نشان دهند. دوران نظام استکباری -که مبنای آن بر ظلم به ملت‌ها و تسلط بر جان و مال و ناموس و منابع آنهاست- به سر آمده است. البته ممکن است ملت‌ها دوره‌های سختی را تجربه کنند اما دوران زورگویی و قلدری در باطن انسان‌ها و در باطن عالم به سر رسیده؛ بیشتر از این نمی‌توانند. ملتی که می‌تواند نقش ایفا کند، ملتی است که به خودآگاهی برسد و از اراده و ایمان و هوشیاری استفاده کند؛ او میدان را خواهد برد. بیشترین اقبال را در این مورد ملت ایران دارد. ملت ما می‌تواند محور یک حرکت عظیم جهانی باشد علیه ظلم و نظام استکباری و نظام ظالمانه و نظام ارباب رعیتی جدید و نویی که امروز مستکبران عالم می‌خواهند بر دنیا تحمیل کنند».

Page Generated in 0/0083 sec