جوامع، ناچار به استفاده از معیارهایی برای بیان مفاهیم هستند. تقسیم افراد به آقازاده و غیرآقازاده، تهرانی یا شهرستانی، متولدین اردیبهشت و متولدین مهر، نمونهای از این معیارهاست.
در یک تقسیمبندی که اخیرا انجام گرفت؛ ایران به دو بخش مساوی تقسیم شد:
اول: بخش دسترسیدار به کتابخانه با چهل میلیون جمعیت.
دوم: بخش دسترسیندار به کتابخانه با چهل میلیون جمعیت. احتیاجی به کشیدن کروکی ندارد، پنجاه - پنجاه شده است.
البته میتوان جامعه را بر مبنای کتاب، به گونههای دیگر تقسیم کرد:
کتابفروش و کتابخر: در این تقسیمبندی، جامعه یا کتابفروش است یا کتابخر، گروه سومی وجود ندارد. الحمدلله همه کتابدوستیم. مثلا وقتی به عنوان یک کتابخر رفتم کتاب شاهنامه را بخرم، برای اینکه ارزانتر بیفتد، دنبال چاپ سال قبل گشتم. قیمتش را نوشته بود ۱۲۰هزارتومان. گفتم تخفیف ندارد! گفت:«کاغذ آچهار بستهای۵۰تومنه، سی سال زحمت فردوسی رو هم بذار روش.» ما کتابخرها تا اندازهای کتابدوستیم که نمیخواهیم رابطه ما و کتاب رنگ پول بگیرد. کتاب نمیخریم و فقط منتظر هدیه و یا نذر کتابیم.
نویسنده یا خواننده: در زمان فعلی و با رشد فضای مجازی، نصف جمعیت، نویسنده و آن نصف دیگر خواننده است. البته قسمت دوم که خوانندهاند، کتاب نمیخوانند و آواز میخوانند. با تسامح و تساهل شاید بتوان نوازندگان(جز دهلکوبان) و فروشندگان سیستمهای صوتی را ذیل و جزو تقسیم دوم کتاب، یعنی خوانندگان، آورد. نویسنده شدن کار آسانی است و نباید الکی سختش کرد. وقتی بهراحتی و با سرعت میتوان از موتورهای جستجوگر اینترنت استفاده کرد، چه لزومی به پردازش مغز و تفکر است!؟ مثلا نویسنده یکی از کتب دانشگاهمان، رفته بود متن کتاب نویسندهای دیگر را آورده و جلد نو انداخته بود با نام نویسنده جدید(یعنی خودش) خدا را شکر بیشتر از کتاب نویسنده اصلی، فروش داشته و به چاپ ۲۸ رسیده است.
کتاب اغنیا و کتاب فقرا: کتاب اغنیا معمولا محتوای روانشناسانه دارد و سرشار از انرژی مثبت با روحیه جسورانه قورت دادن قورباغه و مدیریت زمان و... با رنگ زرد است. کتاب فقرا قطور، بزرگ، کمیاب با جلدهای اشرافی و معمولا تک جلد نیست و چند جلدی و دورهای با قیمتهای بالاست. اگر خود کتاب پیدا نشود، نسخه امدیاف آن ساخته و در کتابخانه خصوصی هر شخص که معمولا در پذیرایی است، نصب میگردد.
کتاب مدیران و غیرمدیران: کتاب مدیران سرشار از نکات علمی و مدبرانه است. به عنوان نمونه یکبار تا شعار سال اعلام شد، یک مدیر اندیشمند و فاضل در همان چند روز اول تعطیلات عید، دست به قلم شد و کتابی در تبیین شعار سال نوشت و منتشر کرد. شاید برای عدهای از غیرمدیران سوال پیش آید که مگر چه زمانی پژوهش کتاب را انجام داده؟ کی فرصت نوشتن کرد و فصلبندی کرد؟ کی ویرایشش کرد؟ در طول چند روز و آنهم در تعطیلات چگونه صحافی و چاپ شد؟ کی مجوز گرفت؟ چگونه در فرصت کم منتشر شد؟ چگونه در همان چند روز تعطیلات توزیع شد و رسید دست مخاطب؟ اما باید گفت این سوالها از اساس بیمورد است چون مشخصاً کتاب مدیران مدبر و اندیشمند و فاضل با کتاب غیرمدیران بیاندیشمند بیفاضل تفاوت دارد.
در پایان باید گفت جامعه برای بیان مسائل، ناگزیر به تقسیمبندی امور است. موضوع را پیچیده نکنیم. شیئی متشکل از صفحات کاغذ، پارچه، پوست حیوانات(جز خر) که چیزی بر آن کنده، برآمده، نوشته، کشیده(جز مخدر) شده باشد را کتاب مینامند. دسترسی به این شیء و تقسیمها، از این قرار بود.