سمیرا جلیلی: آه ای فلسطین، سرزمین پاک نفسهای پیامبران، نغمههای داوود و گریههای یعقوب... ای میعادگاه پاکان و نیکان، انسان از تو به معراج رسید، و بوی پیراهن یوسف بر تربت آسمانی تو فرود آمد، تو سرمه چشم سرزمینهای نخل و زیتونی، تو عروس ساحل زیبای مدیترانهای، از تو در شگفتم، از این همه شکوه، از آن همه غم...
در ساحل زیبایت قدم میزنم و به حکم تاریخ، روزی را میبینم که کفتارها آمدند و گردنبند زیبای مروارید را از گردن زنانت به غارت بردند و مردان را کشتند و باغها را غصب کردند.
و فقط دست باد، نوازشگر یتیمان کوچهها شد.
روزی که قلب تاریک چکمههای استعمار و دست چرکین استثمار مسجدالاقصی را لمس کرد و قبله نخستین و محل معراج انسان کامل را محزون ساخت.
روزی که با شناسنامه جعلی آمدند تا قرنها آوارگی نفرین شدهشان را سرپوش بگذارند.
آن فرعونیانی که از ترس تولد موسی، زنان آبستن را شکم دریدند و دریغ که ندانستند زنان قصههای مقاومت با گیسوی بافته دخترکان موطلایی راز میگویند.
روز مصیبت و روز نکبت، هر چه هست؛ ما نسل به نسل قدرت سلیمان را به گهواره قاسمها سنجاق میکنیم.
انه من سلیمان و انه بسمالله الرحمن الرحیم