یادنامه «وطن امروز» به مناسبت رحلت عالم ربانی و استاد اخلاق آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا
وفادار به ولایت
آیتالله سیدمحمدعلی آلهاشم*: پیش از آنکه از آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا چیزی گفته شود، لازم است به والد این استاد گرانقدر اشاره شود. ایشان فرزند مرحوم آیتالله سیداسماعیل اصفیائی بودند. فامیلی ایشان قبلا ابوالحسنی بود که بعدها پدر ایشان تبدیل به اصفیائی میشود و ایشان هم فاطمینیا میشود.
پدر ایشان از علمای بزرگ آذربایجان و اهل شندآباد شبستر بودند. پس از تحصیلات در تبریز، مدتها مشغول تبلیغ و ترویج دین بود. ایشان امامت جماعت مسجد امامزاده سیدحمزه تبریز را به عهده داشت و سپس به قم میروند و در قم رحلت میکنند.
عجیب است که قبل از پیروزی انقلاب مرحوم حضرت آیتالله میرزاجواد سلطانالقرّایی در تبریز اقامه نماز جمعه میکردند و زمانی که مسافرت میرفتند یا نبودند، اقامه نماز جمعه بر عهده پدر استاد فاطمینیا بود.
آقای فاطمینیا هم اوایل انقلاب مدتی در عقیدتی- سیاستی هوانیروز مشغول تبلیغ دین بودند و در حوزه تبلیغ و ترویج دین اسلام از شیوههای مختلف برخوردار بودند. ایشان علاوه بر اینکه بیان بسیار جذاب و شیوایی داشتند، اهل عرفان و معنویت نیز بودند. نزد مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم الهی، مرحوم آیتالله بهاءالدینی و آیتالله بهجت درس خواندند. ویژگی دیگر ایشان محبوبیت منابرشان بود که خیلیها علاقهمند به سبک منبرها و نحوه تبلیغ ایشان بودند.
آیتالله فاطمینیا اهل تحقیق و پژوهش و مطالعه بودند، کتابهای متعددی از ایشان به یادگار مانده و علاقه فراوانی به اهل بیت داشتند به طوری که در سخنرانیهای خود همیشه به اهلبیت متوسل میشدند. همچنین عشق و علاقه خاصی به مقام معظم رهبری داشتند. به خاطر دارم در یکی از سخنرانیهای خود به مردم توصیه میکردند مراقب باشید دشمنان اسلام بر اثر سوء تبلیغات نتوانند به اهداف خود برسند و از مقام معظم رهبری دست نکشید؛ ایشان عامل نجات مومنان و مردم ایران اسلامی هستند. خدا ایشان را با اجداد طاهرینشان محشور کند.
* امام جمعه تبریز
***
اخلاص، رمز محبوبیت استاد
حجت الاسلام محمدمهدی ماندگاری*: ویژگی شاخص آیتالله فاطمینیا اخلاص ایشان در مجاهدت علمی، اخلاقی و تربیتی بود. ایشان مصداق حدیثی بودند که معصوم میفرمایند: «مَن أخلَصَ لـلهِ أربَعینَ صَباحا ظَهَرَت یَنابیعُ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ؛ هر کس 40 روز خود را براى خدا خالص کند، چشمههاى حکمت از قلب وى بر زبانش جارى مىشود.
وجود استاد فاطمینیا خالی از هوای نفسانی بود همانطور که خداوند در سوره نازعات میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوی؛ و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است».
استاد فاطمینیا به دنبال تبلیغ خودشان نبودند، بلکه به دنبال تبلیغ خدا، تبیین اسلام و مکتب قرآن و عترت بودند. ایشان تبیین و تشریح مکتب انقلاب حضرت امام خمینی(ره) و مکتب انتظار را مهم میدانستند و پیگیر آن بودند. ایشان در دفاع از ولایت راسخ بودند، آنچنان که در یکی از سخنرانیهایشان فرمودند: هر کس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هر کس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد، خدا او را نخواهد بخشید. این را یقین بدانید. قدردان رهبر باشید؛ اگر افکار پاشیدهای، پوسیدهای به شما عرضه کردند، قبول نکنید؛ این مرد بزرگ عز اسلام است و هر کس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمیگذرد، اگر یقین نداشتم، نمیگفتم.
در هیچ جهت تبلیغی استاد فاطمینیا، ذرهای تبلیغ خودشان دیده نمیشود و این برای یک استاد اخلاق بهترین و بالاترین شاخصه است که خالصانه، عالمانه و مجاهدانه در راه خدا به انجام تکالیف تبلیغی خود بپردازد. اخلاص شرط نفوذ کلام است و اگر کسی بر خدا توکل کند، میتواند از مردم یا لااقل از درخواست از مردم، بینیاز شود. بویژه وقتی برای خدا کار کند، مأجور است و خدا اجر بسیار به او میدهد. این عبارت و تکرار آن در قرآن درسی است برای تکتک ما که کارهای معنوی را به نیت اجر و قرب مادی انجام ندهیم.
* کارشناس دینی
***
گنجینه معارف
حجتالاسلام پناهیان*: آیتالله فاطمینیا گنجینهای از معارف و محقق و متتبعی کمنظیر بودند که در کنار تحقیق، معارف دینی را در خود محقق میکردند و به دنبال تحقق آن در جامعه بودند. ایشان از محضر اساتید بزرگی مانند آیتالله بهاءالدینی قدسالله نفسهالزکیه بهرهها بردند و رفاقت و مصاحبتی صمیمی با اهل معرفت داشتند. صفای باطن، اخلاص، نورانیت قلب و دقت ایشان در عمل کاملا مشهود بود تا جایی که در میان اهل تقوا پیشتاز میشدند. بسیاری از جوانان جویای معرفت را از معارف دینی سیراب میکردند و حکیمانه سخن میگفتند و معانی عمیق بیاناتشان البته برای عموم مردم هم قابل استفاده بود.
این ویژگیهای درخشان از ایشان یک عالم انقلابی و با بصیرت هم ساخته بود تا در بزنگاهها نسبت به ولایت فقیه و نظام، مواضعی شجاعانه و به یادماندنی بگیرند. از دست دادن ایشان برای جامعه اسلامی ما بسیار سخت و غیرقابل جبران است.
خداوند متعال به خانواده ایشان و عموم مومنان در این مصیبت بزرگ صبر و اجر عنایت فرماید، و ایشان را غریق رحمت خود کند و همنشین با اولیا و اجداد طاهرینشان قرار دهد. عطر دلنشین بیانات ایشان در جامعه ما جاودانه خواهد ماند ولی اندوه که مانند ایشان به سادگی نمیشود پیدا کرد. تسلیت به بستگان و دوستانشان و به تمام کسانی که باید با ایشان آشنا میشدند و هنوز ایشان را نشناختهاند.
* کارشناس مذهبی
***
مبلغ آزاده
دکتر مصطفی نیک اقبال*: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَىالله وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ (فصلت ۳۳)
کیست نیک گفتارتر از کسی که به سوی خدا دعوت کند و کارهای شایسته کند و بگوید: من تسلیم خدایم؟
ظاهر آیه شریفه این است که بهترین سخن، سخنی است که متضمن تبلیغ دین باشد اما اگر کمی عمیق شویم، درمییابیم مقصود از «احسن قولا» نه بهترین سخن، بلکه بهترین انسان است. چون قول، منبعث از ذات انسان است و بهترین کس، خوبترین کلام را هم باعث میشود. پس در این آیه به طور خلاصه دارد بهترین انسان را معرفی میکند؛ کسی که کلامش، عملش و وجودش داعی الیالله باشد؛ کسی که واجد ملکه نیکوکاری باشد؛ کسی که تسلیم امر خدا باشد، یعنی در برابر فرمانهای تشریعی خدا مطیع و در برابر اوامر تقدیری او راضی باشد. حضرت آیتالله فاطمینیا، مصداق این آیه بودند. نکته دیگر اینکه در وادی تبلیغ دین، آنچه اهمیت حیاتی دارد، این است که مبلغ برای رساندن پیام دین مزدی طلب نکند. در قرآن کریم نزدیک به 20 مرتبه همین معنا از زبان پیامبر اسلام(ص) و دیگر پیامبران الهی نقل شده است که ما مزدی بابت رسالت خود از شما طلب نمیکنیم. سر توفیق پیامبران نیز در این بوده است که نعمت هدایت را بیمزد و منت در اختیار مردم مینهادند. از این رو، مبلغ دین برای معیشت خود یا باید از راه مستقلی برود یا باید تن به سختی و عسرت دهد. اصولا تبلیغ دین کاری است عاشقانه نه کاسبکارانه. این است که حتی اگر فئه قلیلی در این راه بمانند، عاشق بودنشان قلتشان را جبران میکند. کسی که نانش در دست مردم است، زبانش به دست ایشان است. مجبور است سخنانی بگوید که در کام ایشان شیرین است یا حداقل چنان باشد که ایشان را نرنجاند و به مقتضیات و مصالح صنفش سخن بگوید که مبادا آنان به او بیمهری کنند و همان حداقل معیشتش را نیز از دست بدهد. فقط احرارند که میتوانند پاسبان دین باشند و فقط در سایه حریت است که دفاع از دیانت ممکن است. در این مورد نیز آیتالله فاطمینیا مصداق احراری بودند که توانستند عمر شریفشان را با حریت در پاسداری از دین صرف کنند.
* مفسر قرآن
***
پیوند روحی علامه و استاد
حجتالاسلام مرتضی جوادیآملی*: حقا و انصافاً صحبت کردن از حضرت استاد فاطمینیا و مقامات معنوی و علمی ایشان کاری بس دشوار است. سخن پیرامون شخصیت علمی، فرهنگی و دینی انسان فرهمندی است که در مدت عمرش به اخلاق و آداب اجتماعی و عرفان اسلامی زیسته است. همواره نام ایشان یادآور حقایق دینی از منظرهای باطنی و اصیل دین بوده است. اخلاق، کمترین امری بوده است که حضرت آیتالله فاطمینیا در باب آن سخن میگفته است. همواره روحیه عرفانی ایشان و نگرشهای باطنی ایشان به حقایق باعث میشده است جلوههای برتری از دین اصیل اسلامی را به عرصه فکر و فرهنگ معرفی و عرضه کنند.
آشنایی ایشان به تاریخ اسلام و اهداف بلند عالیه اسلامی و همچنین تسلط ایشان بر شناخت شخصیتهای ممتازی که خصوصاً در رشتههای اخلاقی و عرفانی استخوان خرد کردهاند و همچنین آشنایی ایشان نسبت به کتب و آثار و رسالههای قدیم دینی از ایشان یک انسان ممتازی ساخته بود. بیان صادقانه، خالصانه و مخلصانه ایشان در عرصههای مختلف فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی باعث میشده است جامعه اسلامی نسبت به افکار و اندیشههای ایشان رویکرد مثبتی داشته باشد. به هر حال وجود چنین شخصیتهایی نشان از بنیانهای اصیل حوزههای اسلامی دارد و فرزندان قدیم حوزههای اسلامی با بهرهمندی از منابع و متون اسلامی و همچنین علوم اسلامی پروردههایی هستند که میتوانند جامعه اسلامی را به وجود نور اسلامی روشن کنند.
رسالت علما و فرزانگان دینی این است که جامعه را با حقایق انسانی و الهی آشنا کنند و آنها را به دین مبین اسلام متمایل کنند. از ویژگیهای ممتاز حضرت آیتالله فاطمینیا این بود که ضمن اینکه یک معرفت اصیل را بر جامعه ارزانی میداشتند، این معرفت و دانش گسترده را با ایمان و اخلاص همراه کرده و باعث میشدند این هدایتها و ارشادها به جان انسانها بنشیند و این از امتیازات بزرگ حضرت آیتالله فاطمینیا بود.
آیتالله فاطمینیا نسبت به حضرت آیتالله العظمی جوادیآملی یک ارادات ویژهای داشتند و همواره نکات و بیانات استاد آیتالله جوادیآملی را مدنظر قرار میدادند و ایشان را یک شخصیت ممتازی میدانستند که رهاورد جریان وحی را در بهترین شکلی در سایه علوم اسلامی قرار میدادند. آنچه آیتالله فاطمینیا و حضرت آیتالله جوادیآملی را به هم نزدیک میکرد، قرب معنوی و اخلاقی و عرفانی بود و این نزدیکی که به لحاظ روحی و معنوی بیشتر احساس میشد، آنها را کنار هم قرار میداد و دوستی و محبت بیشتری را نسبت به یکدیگر ایجاد میکرد. همواره آیتالله جوادیآملی برای ایشان احترام ویژهای قائل بودند و از سبک بیان، زبان و نوع ایرادات سخنانشان که روشنگرانه، دلسوزانه، خالصانه و مخلصانه و در جهت اعتلای جامعه اسلامی و دین اسلام بود، تعریف و تمجید میکردند و از نکاتی که استاد فاطمینیا مطرح میکردند به عنوان بهرههای دینی ماندگار یاد میکردند. ضمن تسلیت مجدد به جامعه اسلامی، حوزههای علمیه، شاگردان مکتب امام صادق(ع)، شاگردان خاص ایشان، کسانی که در این مکتب رشد کردهاند و به خانواده و فرزندان ایشان، از خدای عالم برای ایشان قرب به جوار رحمت خویش را آنگونه که خود خواستند و میدانستند خواهانم و امید که حوزههای علمیه ما با چهرههای اصیلی همانند مرحوم آیتالله فاطمینیا بیشتر آشنا شوند و این چهرههای اصیل در حوزههای اسلامی پرورش پیدا کنند و روشنگریهای ایشان در جامعه باقی بماند و نسلهایی که بعد از ایشان میآیند با چنین رویکردی بتوانند معنویت، اخلاق و عرفان و معرفت الهی را به نحو احسن و صحیح و اصیل به جامعه ارزانی بدارند.
* استاد حوزه و فرزند علامه جوادی آملی
***
تندیس اخلاق عملی
نجمالدین شریعتی*: محبت به اهل بیت(ع) مهمترین شاخصه وجودی استاد فاطمینیا بود. ایشان غالبا در مواعظ و نکاتی که مطرح میکردند، بسیار پررنگ به حب اهل بیت(ع) میپرداختند و جوانان را به این نکات توصیه میکردند.
مهمتر از همه این موارد، عامل بودن استاد فاطمینیا به دانستههایشان بود و این مساله بسیار مهمی است. به تعبیر امام صادق(ع) «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ؛ غیر از بیان با عمل و رفتار خود مردم را دعوت کنید». به نظرم عمل آقای فاطمینیا به دانستههایشان بسیار به جذب جوانان کمک کرد و ارتباط و بیپیرایه بودن و صداقت در کلام ایشان جزو شاخصههای حضرت آیتالله فاطمینیا بود. امروز صبح وقتی این خبر را شنیدم، به یاد این بیت حافظ افتادم:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی بسیار زمان میبرد تا جهان شخصیتی مانند آیتالله فاطمینیا را به خود ببیند.
استاد فاطمینیا در دوران حیاتشان، اخلاق در عمل را به معنای حقیقی کلمه اثبات کردند و همین امر سبب ماندگاری ایشان شد. روزی استاد فاطمینیا قرار سخنرانی داشتند و بدون عبا آمدند، پسر ایشان سراغ عبا را گرفت، استاد گفتند عبا روی مادرتان هست که به خواب رفتهاند، پسر گفت اینطوری آبرویزی است، استاد گفتند اگر آبروی من در گرو این عبا و داشتن این عبا هم به بهای بیدار شدن و آشفته شدن خواب مادرتان است، من نه آن عبا را میخواهم و نه آن آبرو را.
این نکته اوج لطافت یک شخصیت را نشان میدهد و معتقدم این شخصیتها با چنین رفتار و عملی، کیمیایی در دوره و زمانه ما بودند و دقیقا به همین دلیل نفس ایشان قدسی شد به گونهای که جلسات حاج آقا فاطمینیا مملو از جمعیت بود.
همین شد که پس از سالها ریاضت، مطالعه، تحقیق و پژوهش شخصی مثل آقای فاطمینیا به وجود میآید که وقتی روی منبر صحبت میکنند، دیگران محو و جذب صحبت ایشان میشوند.
ما متأسفانه چقدر به این نفس حق محتاج هستیم و به نظرم این خلأ وجودی تا زمانها پر نمیشود و اینجاست که میفرمایند: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»
استاد فاطمینیا حقیقتا از استوانههای زمان ما بودند.
مهمترین توصیه استاد فاطمینیا این بود که دستتان را از دست اهل بیت(ع) کوتاه نکنید. آقای فاطمینیا از مرحوم علامه طباطبایی از قول استادشان آیتالله قاضی نقل کردند که تمام خیرات به دست خداست ولی مسیر این خیرات امام حسین(ع) است و به تعبیر استاد، پیشکار این دستگاه حضرت ابوالفضل(ع) است. علاقه آیتالله فاطمینیا به اهل بیت(ع) بویژه امام حسین(ع)، شخصیت ایشان را بسیار دوستداشتنی و برجسته کرده بود.
استاد فاطمینیا همواره به جوانان توصیه میکردند برای طی کردن مسیر این دنیا همیشه دستتان در دست اهل بیت(ع) باشد.
اگرچه با رحلت بزرگانی مانند آیتالله فاطمینیا خلأیی جبرانناپذیر به وجود میآید ولی میراثی که این بزرگان از خود به جا میگذارند میتواند همچنان چراغ راه ما باشد.
* مجری - کارشناس برنامه سمت خدا
***
نکتهها از گفتهها
در این بخش نگاهی گذرا میاندازیم به برخی نکات نغز که مرحوم آیتالله فاطمینیا در سخنرانیهای خود بیان داشتهاند. البته «گر بریزی بحر را در کوزهای / چند گنجد؟ قسمت یک روزهای». این نکات، مشتی است از خروارها مروارید و جواهراتی که استاد فاطمینیا برای جامعه ما به ارث گذاشتند.
* اثر یک عمل خالصانه
سالها قبل مشرف شدم به مکه، شخصی در کاروان ما بود که وضعیتی داشت، گویا همه میخواستند از سر راهش فرار کنند! در این سفر یک چای داد به دست یک سید دلشکستهای، بر اثر این عمل کوچک و خالصانه، وضعیتش تغییر کرد، همه از او استقبال میکردند؛ محبوبیت پیدا کرد و خلاصه سرنوشتش عوض شد! گویا نور همین عمل کوچک- ولی از روی اخلاص ـ اثر بسیار بالایی در او داشت و او را متحول کرد! پس کوچک و بزرگ عمل مهم نیست؛ اخلاص و مقبولیت در نزد خداوند مهم است.
کردی، منتظر باش آنها هر چه بریزند در پیاله! برحسب روایات معتبر: یک سلام به حضرت رضا(ع) ثواب یک میلیون حج دارد!
* بداخلاق شوید، عبادتتان ضایع است
من تعجب میکنم از بعضیها! یک خانم مومن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او میگویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم. میگوید: «نه من نمیتوانم. دوستان همه دارند میروند عمره. من چطور نروم؟» حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق را در خانه رعایت میکنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره میروی، یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا. فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود. خانم بداخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود.
* نمازها چه شد؟ تو دل شکستی...
فرد وارد بازار قیامت میشود. فکر میکند خبری است. تعجب میکند. خدایا! پس چه شد؟ نمازها؟ عمرهها؟ میگویند: تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید! ما درد دل میکنیم. جوان عزیز! اگر عروج میخواهی، میخواهی به جایی برسی، از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی؟ برو درستش کن! دل مادر و پدر را شکستی؟ از خانه شروع کنید!
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم میزنند، در بیرون هیات! در منزل بروی بپرسی، هیچ کس از او راضی نیست. پس برای چه هیات رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
* آبروی مردم را نبرید!
پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر! تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟» میگفت: پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!»
الان در زمان ما هیاتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزیز من! اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم. روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمیزبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مومن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیات بودی! مسجد بودی! بله! توی صفوف جماعت مینشینند آبرو میبرند.
امیرالمومنین به حارث همدانی میفرمایند: اگر هر چه را میشنوی، بگویی، دروغگو هستی.
* دست مادر که بالا میرود بلاها از شما دور میشود
آقایان! حیفتان نمیآید مادرها را اذیت میکنید؟ سیدرضی، جامع نهجالبلاغه، پس از مرگ مادرش گفت: «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا میرود، بلاها از شما دور میشود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را میرنجانید؟ از مجلس روضه برگشته، مادر را میرنجاند. قبول باشد!
* سفره خدا بزرگ است
سفره خدا بزرگ است. پیرزن نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت: دعا کن خدا چشمانم را برگرداند! حضرت موسی گفت: باشد. پیرزن گفت: دعا کن جمالم را هم برگرداند! حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و... وحی آمد که موسی چرا فکر میکنی؟ مگر از تو میخواهد؟