حجتالاسلام محسن قنبریان*: دهه ۶۰ در اوج دفاعمقدس، در کنار تصنیفهای حماسیای از کسانی مثل آقای گلریز و قالبگیری مضامین دفاعمقدس در سبکی از نوحهخوانی توسط حاج صادق آهنگران، گروه سرود آباده پاسخ به یک نیاز در رفع تبعات روحی- روانی جنگ شد. آیتالله خامنهای از کنار آن پدیده عادی نگذشتند! بار اول که آن را در برنامه کودک دید، گفت: «دلم میخواهد اینها را ببینم»! وقتی برای اعزام سپاهیان محمد(ص) در سفر شیراز بودند، آن گروه را از نزدیک دیدند اما به اجرایشان در مراسم اکتفا نکرده و گفتند: «اینگونه فایده ندارد، اینها را به دفتر اقامت من بیاورید»! به آن هم بسنده نشد و آنها به دفتر ریاستجمهوری در تهران هم دعوت شدند و زمینه اجرای نخستین سرود با اُرگ در جماران در حضور امام خمینی در عید مبعث را ایشان برای آن گروه فراهم کرد. توجه ویژه ایشان به این پدیده (که ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه مینامم) وقتی معنادار میشود که ایشان در مضمون سرود جدید آنها تصرف کردند و گفتند: «شعر و آهنگش خوب است اما حزنش زیاد است. خانواده شهدا خودشان به اندازه کافی غم و غصه دارند، شما باید کاری کنید که برای اینها تسلیخاطر باشد. جنبههای حماسی این سرود کم است»! این سطح از ورود به پدیده خودجوشِ فرهنگی از یک شهرستان، کاشف از یک راهبرد فرهنگی در حکمرانی فرهنگی برای تلطیف فضای آن روز جامعه، تسلیبخشی و امیدآفرینی در اوج تبعات طبیعی جنگ بود. اگر اثربخشی این ظرفیت را تئوریزه کنیم، میتوان گفت چون نسل نو به طور طبیعی، نتایج نسل قدیم است؛ وقتی آنها را آیینه آرمانها، امیدها، آرزوها و اهدافی ببینیم که دنبال کردهایم، اثر تسلیبخشی، تحملپذیری و امیدآفرینی برایمان دارد.
چنانچه برعکس، اگر نسل جدید را تمثالی از شورش و سرکشی علیه هنجارهای پذیرفته پدران و مادران جامعه دیدند، ناامیدی و گلهمندی شکل میگیرد.