رها عبداللهی: جریانی در کشور وجود دارد که هر از گاهی به بهانههای مختلف موضوع ممنوعیت سقط جنین در ایران را مطرح کرده، وانمود میکند قانون منع سقط جنین یک قانون ظالمانه علیه سلامت روان و جسم بانوان است. بهانه طرح این موضوع هر چیزی میتواند باشد. خبر نوزاد رهاشده در خیابان، تصویب قانون جوانی جمعیت، آمار طلاق، آمار زنان معتاد و زندانی و هر چیز دیگری که قابل ربط دادن به ممنوعیت سقط جنین است. این گزاره در مقالات، گزارشات یا میزگردهای خبری روزنامهها و سایتهای این جریان به بحث گذاشته میشود و دلایلی چون بالا رفتن گرایش زنان به سقطهای زیرزمینی غیربهداشتی، بالا رفتن آمار نوزادان سر راهی، افسردگی زنان، تجاوز و... استدلال افراد برای ادعاهایشان علیه این قانون است.
همانطور که میدانیم این بحث از مباحث جدی در دنیا شده که درگیریهایی را هم در نظام حقوقی کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا به وجود آورده است. 24 کشور از 27 کشور اتحادیه اروپایی و بخشی از کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا به لغو قانون منع سقط جنین رضایت دادهاند. این اتفاق در بیشتر ایالتهای آمریکا نیز افتاده است. برخی سازمانهای بینالمللی چون دیدهبان حقوق بشر سازمان ملل و سازمان جهانی بهداشت از این موضوع حمایت کرده و به کشورهایی که هنوز کوتاه نیامدهاند، فشار میآورند. طبیعی است در ایران هم جریان تابع غرب برای محقق شدن این خواسته تا حد امکان ظرفیت سیاسی، اجتماعی و رسانهایاش را پای کار بیاورد.
مهمترین مانع ایستادگی نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در برابر این فشارها شرع مقدس اسلام است. طبق نص صریح شرع مقدس اسلام و دیگر ادیان الهی، سقط جنین ممنوع است و جواز آن تنها در صورت به خطر افتادن جان مادر آن هم تحت شرایطی خاص صادر میشود. برخی فتاوا راجع به جواز سقط جنینهای ناهنجار هم وجود دارد که تشخیص آن با حاکم شرع است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سقط جنین عمدی در هر مرحله از رشد ممنوع است و برای پزشک و افرادی که مرتکب سقط جنایی شوند، مجازات حبس و پرداخت دیه اعمال میشود.
حکمت این احکام، محترم شمرده شدن جان انسانها به محض وجود یافتن است. خالق حکیم، جنین یعنی ضعیفترین مخلوق خود را به دامان امانتداری سپرده که با نیروی مهر مادری قادر به حفظ این امانت میشود. اگر جان این موجود ضعیف تضمین نشود، نهتنها بقای حیات بشریت به خطر میافتد، که انسانیت و شرافت تهدید میشود.
با وجود چنین حکمت و مصلحت واضحی، طرفداری از سقط جنین در کشور اسلامی ما با فرهنگی آمیخته به عواطف انسانی بسیار عجیب است. شاید مرور سیر تاریخی و ماهیت اصلی رویداد هولناک آزادی سقط جنین در جهان بویژه غرب، بهتر نشان دهد نهایت این مطالبه ظاهرا روشنفکرانه و مدرن توسط غربگرایان ایرانی چه خواهد بود.
در گذشتهای نه چندان دور، تمام ادیان و نظامات حقوقی دنیا با سقط جنین مخالف بودند؛ تا اینکه مبارزه با ممنوعیت آن با فعالیتهای موج دوم فمینیسم آغاز شد. پشتوانه فکری این مبارزه، حقوق زن بر بدن خود بود و همین مبارزه به مرور بویژه با انقلاب جنسی توانست سنگر به سنگر نظامهای فرهنگی و حقوقی کشورها را فتح کرده و ممنوعیت سقط جنین را پله پله لغو کند. این لغو ممنوعیت ابتدا مشروط به در خطر بودن جان مادر و ناقص بودن جنین بود و کمکم بارداری حاصل از تجاوز و سپس هر نوع بارداری ناخواسته به آن اضافه شد. البته نظامهای حقوقی موافق سقط جنین برای مجوز سقط، محدودیت سنی تعیین کردند که این محدودیت علاوه بر دلایلی چون خطر و عوارض بیشتر برای مادر، نشان میداد آنان دلشان نمیخواهد جنینی را که بسیار شبیه یک انسان کامل شده از بین ببرند اما این ترحم نسبت به جنین هم دیری نپایید و بالاخره دادگاهی در آمریکا مجوز قتل جنین تا پیش از تولد را صادر کرد؛ با این توجیه که دیگر هیچ نوزاد ناخواستهای پا به عرصه حیات نگذارد، بدون اینکه پاسخ دهند نوزاد یک دقیقه پیش از تولد و پس از تولد چه تفاوتی با هم دارند. از آنجا که واضح شده بود انسانیت نقشی در قواعد حقوقی حاکم بر غرب ندارد، بالاخره دادگاه دیگری باز هم در آمریکا حکمی صادر کرد تا ثابت کند افول رحم در بشر کف ندارد و بناست تا ناکجا پیش برود. این دادگاه مجوز قتل نوزاد ناخواسته پس از تولد تا 28 روز را داد تا مادری که باید نوزادش را در آغوش کشیده شیر در کامش بریزد، اجازه داشته باشد قاتلش شود! متاسفانه جامعه علمی پزشکی هم به تئوریزه شدن این جنایت هولناک کمک کرد تا نشان دهد ماجرای جاندار بودن یا نبودن جنین که تا به حال مطرح میشد، توجیه رذیلانه اومانیسم برای سوق دادن آدمها به سمت جنایتکار شدن آن هم به نام آزادی و حقوق فردی است. مجله اخلاق پزشکی در استرالیا مقالهای منتشر کرد که در آن توصیه شده بود اگر مادری نوزادی را به دنیا بیاورد و او را نخواهد، باید حق از بین بردنش را داشته باشد. قبحی که با صدور مجوز قتل جنین به بهانه کامل نبودن ریخته شد، سرانجام به تئوریزه شدن صدور جواز قتل نوزاد تسری پیدا کرد.
غرب نشان داد خواستن یا نخواستن «مادر» تنها ملاک حق حیات نوزادان است. ماجرا اما همین جا تمام نشد. آنان دیدند واژه مادر بار عاطفی خاصی دارد که ممکن است مانع اصالت «حق انتخاب افراد» شود. این بود که واژه «مادر» از بودجه سال 2022 کاخ سفید حذف شد و به جای آن واژه «زائو» درج شد. پیش از آن نیز نظام پزشکی بریتانیا استفاده از واژه مادر را برای پزشکان ممنوع کرده بود. البته دلیل اعلام شده توسط آنان بار جنسیتی واژه مادر بود که ممکن است افراد تراجنسیتی را ناراحت کند اما واقعیت این است که باید همه مناسبات و عواطف انسانی به عنوان مانعی برای اهداف مدرنیته حذف شوند و مادر بودن یکی از آن موانع است.
بار تاثیرات جواز سقط جنین در همین جا متوقف نمیشود. جز قلع و قمع عواطف انسانی، ذبح اخلاق و حرمت خانواده نیز با این ماجرا میسرتر شد. سال 1973 که دیوان عالی ایالات متحده آمریکا آزادی سقط جنین را قانونی کرد، طی ۶ سال سقط جنین در این کشور از سالانه 744670 مرتبه در سال به 1497570 مرتبه رسید! یعنی بیش از ۲ برابر! واضح است یکی از دلایل چنین افزایش غیرمعمولی، برداشته شدن یک مانع بزرگ برای روابط نامشروع بود. گویی منع سقط جنین تا حدی به عنوان یک عامل بازدارنده برای افسارگسیختگی روابط جنسی عمل میکرد.
نباید گمان کرد این آمار اتفاقی به وجود آمده و نظام فرهنگی غرب تقابلی با این اتفاق دارد. سالهاست کنوانسیونهای متعدد سعی در تحمیل قواعد خود به قوانین سن ازدواج در کشورهایی نظیر ایران تحت عنوان سلامت باروری و حمایت از حقوق دختران و زنان دارند و ماجرای «کودکهمسری» نیز تحت این عناوین مطرح و پیگیری میشود تا قانون را وادار کند ازدواج زیر 18 سال را ممنوع کند اما در غرب نه تنها روابط جنسی برای نوجوانان زیر 18 سال ممنوع نیست، بلکه حمایت هم میشود. به عنوان مثال یکی از بندهای لایحه حمایت از دختران مطرح شده از سوی دولت اسپانیا این است که از این به بعد دختران زیر 18 سال برای سقط جنین نیازی به اجازه والدین نخواهند داشت. آنان اجازه دارند بدون ازدواج باردار شوند، سقط جنین کنند و والدین آنان هم امکان مداخله در این مساله را ندارند تا هیچ مانعی برای آزادی جنسی وجود نداشته باشد.
آری! آزادی سقط جنین نقطه آغازی است که پایانش را واژههای در ظاهر زیبای حمایت از حقوق زنان و سلامت باروری و حتی مغالطه «حق زنان بر بدن خویش» تعیین نمیکند. افول ارزشها و عواطف انسانی، تقدسزدایی از مادری، نابودی خانواده و انداختن همه انسانها در منجلاب فساد و روابط نامشروع بخشی از آثاری است که تاکنون اتفاق افتاده و معلوم نیست تا کجا ادامه پیدا کند. سیاسیون، دانشگاهیان و فعالان رسانه توصیهکننده به آزادی سقط جنین در ایران از این آثار اجتنابناپذیر بیخبرند؟