گروه فرهنگ و هنر: بعد از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، کسانی که به این ترور اعتراض داشتند در پلتفرمهای مختلف از جمله اینستاگرام به بازنمایی این جنایت پرداختند و به مخاطبان کم یا زیاد خود، عکس این شهید بزرگوار را نشان دادند. عزاداریهای مجازی برگزار شد و همگان به جنایتی دیگر از آمریکا علیه ایران مینگریستند. در همان ایام اما در کمال تعجب، هر کسی که تصویری از سردار سلیمانی و همراهانش در پلتفرم اینستاگرام گذاشته بود، حذف شد.
این شوک اولیه از طرف شبکه اجتماعی اینستاگرام، سرآغاز تفکری در رابطه با تکنولوژیها بود؛ اینکه این تکنولوژیها چگونه با شعارهای آزادیخواهانه به زندگی ما مردم وارد شدند و اکنون شروع به سوگیری کردهاند. دلخوشیای که در ظاهر برای بشریت نمایان شده بود، پشت حذف تصاویر ترور عزیز یک ملت 80 میلیونی در ایران پنهان شد. بار بعدی، بعد از جنگ روسیه و اوکراین با پتک بزرگتری این دلخوشی کاذب فرو خورده شد و آن اندک امید به آزادی بیان و تفکرات انسانها در جهان «بدون سوگیری» دود بر هوا شد. در جنگی که بین ۲ کشور درگرفته است، به جای آنکه تکنولوژیها و پلتفرمهایی که مدعی رکن چهارم دموکراسی هستند و لاف میزنند که 7.5 میلیارد انسان را به رسانه تبدیل کردهاند، میانجیگری عادلانهای را داشته باشند و حق انصاف را رعایت کنند و بگذارند خود مردم به محتوای حرفها، اندیشهها و نگاههای خویش بپردازند و با یک حساب سرانگشتی، 3 میلیارد و اندی آدم را فدای 3 میلیارد و اندی دیگر نکنند، مسیر دیگری را در پیش گرفتند.
در این اثنا دلخوشیهای کاذبی که در گوشه گوشه جهان از ظهور پلتفرمها و شبکههای اجتماعی به وجود آمد، در یک ناامیدی و یأس غوطهور شد؛ یأسی که افراد سرشناس و رهبران فکری جامعه را به ساخت صفحات جدید در اینستاگرام مجبور میکند! به دلیل آنکه صفحه قبلی آنها حذف و از دسترس خارج شده است. متاسفانه در ماههای گذشته مدام این دلخوشیهای کاذب نسبت به اینترنت جهانی و پلتفرمهای مختلف با بنبست روبهرو شده است.
اگر چه سوگیریهای رسانهای در قسمتهای مختلف از جمله سرچینگ اینستاگرام وجود دارد، به گونهای که اگر یک نفر به صورت ناخواسته یا خواسته صفحههای سینمایی را دنبال کند، هوش مصنوعی اینستاگرام بارها و بارها مخاطب را در معرض همان جستوجوی قبلی قرار میدهد اما نکته اینجاست: مخاطبان، این موضوع را جزو سیاستها و شیطنتهای سرمایهداری میدیدند و کمتر واکنش نشان میدادند. با این وجود در ماههای گذشته حذف افراطی صفحات کاربران، کارد را به استخوان رسانده و همان اندک دلخوشی کاذب برای تاثیر تکنولوژیها در نزدیکی بیشتر جهان به عدالت را تخریب کرده است. بستن راه بازنمایی سخنان و حرفها، از حذف اندیشهها و ترور انسانها بدتر است. با این سیاست پلتفرمهای اجتماعی، بالاخص اینستاگرام اعلام میکنند «تا آنجا که میتوانید، بیندیشید و تفکر کنید اما در قالب آن چیزی که ما آن را حقانیت میدانیم»! مسیر آزادی بشریت ذیل نگاه سرمایهداری کم دردی نبود که مسائل سیاسی نیز به صورت مستقیم روی این پلتفرمها تاثیرگذار شدهاند.
بیاعتمادی و برخوردهای دوگانه در پلتفرمهای اجتماعی، زیربنای سستی را برای ورود به عرصههای دیگر در تکنولوژی میچیند. برای مثال فرضیههایی که از نسلهای بعدی اینترنت بر سر زبانهاست، از جمله «متاورس» و دیگر مباحثی که ذیل «اینترنت اشیا»، دانشمندان در سراسر جهان با آنها روبهرو هستند، بیمعنا میشود و دستدرازی گفتمانها و ایدئولوژیهای بشری به این تکنولوژیها بدیهی پنداشته میشود. هر چند که با فرهنگ شهرتی که در غالب واژههایی همچون سلبریتی در جامعه جهانی به وجود آمده است، سعی میشود افرادی همانند «زاکربرگ»، «گیتس»، «ماسک» و... به عنوان رهبران این نوع از تکنولوژی و پیشرفت معرفی شوند و آنها را از جنس مردم جهان با صداقت، پاکی و لباسهای ساده نشان دهند اما با توجه به این سوگیریهای غرضورزانه از سوی پلتفرمهای سادهای همچون اینستاگرام، پیشبینی امیدبخشی برای آن نمیشود. این پیشبینی نیز بر این ادله محکم استوار است که اعتمادی بین مخاطبان جهانی و صاحبان تکنولوژیها نمیماند.
اگر تمایلی به استقبال مردم جهان از تکنولوژیهای جدید در صاحبان این شرکتها و تکنولوژیها وجود دارد، راهی جز به دست آوردن اعتماد مردم و دوری از استانداردهای دوگانه نیست. البته با این موج از حذف صفحات «کاربران معترض» به نظم موجود جهانی، چنین امیدی عبث به نظر میرسد.