2 دهه پیش بود که نیروهای چپ انقلابی در آمریکای لاتین ظهور و بروز جدی در سیاست داشتند. نخستین فردی که بعد از انقلاب کوبا در حیاط خلوت واشنگتن توانست بر مسند قدرت بنشیند، «هوگو چاوز» رئیسجمهور فقید ونزوئلا بود.
بعد از حضور چاوز در کاخ ریاستجمهوری کاراکاس، مسیر برای ورود چپگراهای آمریکای لاتین به سیاست هموار شد. این چریکهای انقلابی خود را میراثداران «سیمون بولیوار» فرمانده انقلابی قرن ۱۸ میلادی آمریکای لاتین میدانند که قصد دارند دست تجاوز آمریکا و کشورهای غربی و اروپای استعماری آن زمان (نظیر انگلیس، اسپانیا و پرتغال) را از کشورشان کوتاه کنند.
دولتهای چپگرا در دهه نخست قرن ۲۱ با تکیه بر سیاستها و برنامههای داخلی و همگرایی و تشکیل اتحادیههای منطقهای و فرامنطقهای با رقبای آمریکا دستاوردهای موفقیتآمیزی در حوزه اقتصادی داشتند اما تقریبا در یک دهه اخیر این دولتها با مشکلات اقتصادی و سیاسی و قدرتیابی احزاب مخالف روبهرو شدند که بخشی از آن ناشی از سیاستها و مدیریت نیروهای چپ و بخشی نیز ناشی از مداخله و حمایت دولتهای آمریکا از نیروهای دستراستی بوده است.
منطقه آمریکای لاتین که میتوان آن را در برابر آمریکای شمالی انگلیسیزبان قرار داد، با جمعیت ۵۶۱ میلیون نفر و مساحتی حدود ۲۱ میلیون کیلومتر مربع یکی از مناطق مهم جهان محسوب میشود.
این منطقه با منابع غنی انرژی از جمله نفت، گاز و اورانیوم و زمینههای بکر سرمایهگذاری و به عبارت دیگر از منظر ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و ایالات متحده آمریکا از سال ۱۸۲۳ میلادی با طرح رئیسجمهوری وقت «جیمز مونروئه» موسوم به دکترین مونروئه نفوذ و سلطه بر آمریکای لاتین را در دستور کار قرار داد که با مقابله نیروهای بومی و انقلابی روبهرو شد.
راه ۲۰ ساله رسیدن به آزادی و استقلال چپگرایان آمریکای لاتین همواره با کودتا، شورش، تحریم و ترور علیه آنها همراه بوده است. دولتهای مختلف آمریکا سعی کردهاند با هر ترفندی که شده دولتهای انقلابی و فرزندان بولیوار را سرنگون کنند.
اواخر دولت اوباما بود که آمریکا با خرج دلار، نقشههای کودتا، شورش و تحریم چند دولت چپگرا را تغییر داد و افرادی با زمینه راستگرایی افراطی را بر صندلی ریاست آن کشورها گمارد. نمونه بارز آنها کودتا در بولیوی و سقوط دولت مورالس در دوران ترامپ بود. همچنین در برزیل هم آمریکا با تطمیع و اعمال قدرت نرم توانست داسیلوا، رئیسجمهور سابق و چپگرای این کشور را سرنگون کرده و ژائیر بولسونارو، دوست نزدیک خود را سرکار بیاورد.
این روند در چند سال اخیر ادامه داشت و ریاستجمهوری آرژانتین، بولیوی، اروگوئه، برزیل و کلمبیا در اختیار دولتهای طرفدار غرب قرار داشت و ترامپ تمام تلاش اقتصادی، سیاسی و نظامی خود را برای سرنگونی دولت مادورو در ونزوئلا انجام داد که ناموفق بود.
حالا روزگار در حیاط خلوت سابق آمریکا چرخش کرده است و قرعه مجدد به نام میراثداران سیمون بولیوار خورده؛ اکنون روند این موضوع در حال تکمیل است. نتایج انتخابات کلمبیا یعنی کشوری که همواره شاهد حضور دولتهای راست و غربگرا بود، نشان میدهد یک چریک چپگرا توانسته بر رقیب برجساز و طرفدار غرب خود پیروز شود. نتایج رسمی انتخابات ریاستجمهوری کلمبیا نشان میدهد برای نخستینبار در تاریخ این کشور، یک چهره چپگرا به پیروزی رسیده و «گوستاوو پترو» رئیسجمهور کلمبیا شده است.
کلمبیا از این جهت مهم است که این کشور محل اصلی توطئه علیه دولتهای چپگرا در آمریکای لاتین بود و تیم نظامی و امنیتی ترامپ برای ترور نیکلاس مادورو در این کشور آموزش دیده بود و همواره دولتهای دیگر آمریکای لاتین با دولت این کشور در تنش بودند.
حال با اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری کلمبیا، پازل حضور فرزندان سیمون بولیوار در آمریکای لاتین در حال تکمیل است.
فرناندز در آرژانتین، مادورو در ونزوئلا، آرسه در بولیوی، گابریل بوریک در شیلی، کانال در کوبا، اورتگا در نیکاراگوئه، پدرو کاستیلو در پرو، آندرس مانوئل لوپز اوبرادور در مکزیک و سیومارا کاسترو در هندوراس از جمله مهمترین روسای دولتهای چپگرا و میراثداران بولیوار، رهبر انقلابی آمریکای لاتین هستند. البته به نظر میرسد در انتخابات سال آینده ریاستجمهوری برزیل هم لولا داسیلوا، رئیسجمهور سابق و ضد آمریکایی برزیل دوباره رای لازم را کسب کند و رئیس دولت برزیل شود.