سمیرا کریمشاهی: تحرکات گسترده طی هفتههای اخیر در منطقه میتواند پیشزمینه یک دوران گذار به نظم جدید منطقهای باشد و در این بین تکاپوی دولتها و بازیگران نشاندهنده آن است که هر کدام دغدغه جایگاه خود در معادلات جدید را دارند. سفر آتی جو بایدن به غرب آسیا بر ترافیک رفتوآمدها افزوده و در این میان کشورهای منطقه به دنبال تعیین نفع خود در پاسخ به این سوال هستند: آیا رئیسجمهور آمریکا ابتکار تازهای برای غرب آسیا و تنشهای در جریان آن در نظر دارد یا خیر.
اما همزمان، این روزها صحبت از طرح «ناتوی عربی» یا «ناتوی خاورمیانه» به کرات در نشست سران و تحلیلهای کارشناسان شنیده میشود. رژیم صهیونیستی با کلیدواژه تامین امنیت منطقهای، به دنبال تشکیل یک ائتلاف ضدایرانی در قالب پیمان نظامی کشورهای منطقه است و سران این رژیم امیدوارند سفر قریبالوقوع بایدن تسهیلگر شکلبندی اولیه چنین ائتلافی باشد.
به طور معمول یک پیمان دستهجمعی منطقهای با ماهیت نظامی نشاندهنده روند رو به پیشرفت روابط کشورهای یک منطقه است اما آنچه این روزها در غرب آسیا مطرح است، هیچ شباهتی به ائتلاف تامینکننده امنیت و بازدارنده تنشها ندارد که ۳ دلیل عمده میتوان برای آن مطرح کرد: ابتدا اینکه ائتلاف فرضی وابسته به نیروی خارجی است. کشورهای عربی منطقه در بخش نظامی متکی به آمریکا هستند و ائتلاف عربی همچنان چشم به گرهگشایی آمریکاییها دارد، در حالی که ماهیت یک پیمان نظامی منطقهای ممانعت از دخالت بیگانگان در امور امنیتی منطقه است. عامل دیگر، کارشکنی رژیم صهیونیستی در هدف چنین پیمانی است. صهیونیستها به عنوان عامل اصلی تنشزایی در منطقه، صلاحیت مدیریت ائتلاف منطقهای را ندارند. آنها با معرفی ایران به عنوان تهدید، به دنبال انحراف یک پیمان منطقهای امنیتآفرین به ائتلاف ضدایرانی تنشآفرین هستند که قاعدتا هدف اصلی این ائتلاف تقابل با ایران خواهد شد و هنگامی که اهداف یک پیمان امنیتی روی مبارزه با یک یا چند کشور همان منطقه تنظیم شده، کارویژه خود ذیل تامین امنیت را از دست میدهد و عملا ناکارآمد خواهد بود. دلیل آخر سردرگمی جغرافیایی ناتوی منطقهای است. ایدهآل اسرائیل یک اجماع ضد ایرانی است که از قفقاز و آناتولی تا حاشیه خلیجفارس و از طرف دیگر شمال آفریقا را در برگیرد. عنوان ناتوی عربی شاید بتواند بهانهای برای عدم اجازه ایران جهت عضویت باشد اما سرمایهگذاریهای اسرائیل در آذربایجان و ترکیه را نادیده میگیرد. حتی میتواند تنشهایی را میان ترکیه و کشورهای عربی فعال کند. ناتوی خاورمیانهای هم همچنان گنگ و مبهم است. اگر هدف تامین امنیت منطقه باشد، حضور ایران اجتنابناپذیر است و اگر قرار باشد با اهداف ضدایرانی تنظیم شود، چالشهایی را برای مشارکت تام و تمام دیگر کشورها ایجاد میکند که در ادامه به آن میپردازیم.
* تاریخچه الگوبرداری از ناتو
طرح الگوبرداری از پیمان ناتو برای منطقه غرب آسیا بحث جدیدی نیست. همواره سران سعودی پیگیر به ثمر رساندن چنین ابتکاری بودهاند و در سالهای اخیر نقشآفرینی اسرائیل در این زمینه پررنگتر شده است. نخستین بار ملک فیصل سعودی سال 1965 طرح «ناتوی اسلامی» را مطرح کرد. در دهههای بعد و با پررنگتر شدن تضاد منافع ایران و عربستان، سران آلسعود «ناتوی عربی» را جایگزین طرح پیشین کردند. سعودیها نفوذ و دست برتر خود را در شورای همکاری خلیجفارس و سازمان همکاریهای اسلامی تثبیت کردهاند اما ناکارآمدی این سازوکارها به منظور پاسخگویی به دغدغههای امنیتی منطقه، عربستان را به سمت تاسیس نیروی سومی با ماهیت نظامی کشاند تا بتواند ضعفهای خود در رقابتهای نظامی منطقه را تا حدودی پوشش دهد.
آخرین اوجگیری تشکیل ائتلاف نظامی منطقه با ماهیت آشکار و پنهان ضدایرانی به دوران ریاستجمهوری ترامپ بازمیگردد. یک ائتلاف ضدایرانی در راستای راهبرد فشار حداکثری آمریکا و با مشارکت عربستان و اسرائیل تلاشی بود که از سال 2017 آغاز شد اما راه به جایی نبرد. عربستان موفق شد سران و مقامات 50کشور عربی- اسلامی را در ریاض با حضور ترامپ گرد هم آورد اما کمتر از ۲ ماه زمان نیاز بود تا با ایجاد بحران خلیجفارس و محاصره قطر، تنش تازهای میان کشورهای منطقه شکل بگیرد و ماه عسل ائتلاف آرمانی به پایان برسد. پس از آن سران رژیم صهیونیستی در تلاش بودهاند با محوریت توافق بتوانند مبتکر یک ائتلاف ضدایرانی باشند و روی تنشزداییهای اخیر محور اماراتی- سعودی بویژه با قطر و ترکیه نگاه ویژهای دارند.
* آیا ائتلاف ضدایرانی شکل میگیرد؟
مرور کارنامه ناکام تلاش برای تشکیل ائتلافهای ضدایرانی به ما نشان میدهد یک عنصر نامشروع که موجودیتش در گرو تنشزا شدن منطقه است، صلاحیت مدیریت سازوکاری تحت عنوان تامین امنیت را ندارد. به هر حال تلاش صهیونیستها به منظور تهدیدآفرین نشان دادن ایران همواره در جریان است و امیدوارند خروجی آن تشکیل محور ضدایرانی باشد. اکنون نیاز است بدانیم آیا شکلگیری چنین جبههای با کیفیت و کمیت مورد نظر اسرائیل شدنی است یا مانند ابتکارهای گذشته سرنوشتی جز شکست نخواهند داشت؟
بررسی اوضاع درونی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی هر یک از کشورهای منطقه غرب آسیا چالشها و محدودیتهای پیش روی کشورها به منظور مشارکت در چنین طرحی را آشکار میکند. به عنوان مثال در حاشیه خلیجفارس کشورهای عمان و قطر سعی میکنند از سازوکارهای تقابلی دوری کنند. عمان به طور سنتی و قطر در سالهای اخیر پس از نقش حمایتی ایران در پشت سر گذاشتن بحران 2017، تمایل دارند به عنوان میانجی، تسهیلگر پیشروی پروندههایی باشند که یک جانب آن ایران قرار دارد و نمیتوان در یک طرح تماما ضدایرانی نظر مثبت این دو کشور را جذب کرد.
امارات شاید مهمترین گزینه اسرائیل در ناتوی عربی باشد. صهیونیستها روی لابی قوی ابوظبی در منطقه حساب بازکردهاند. نشست سهجانبه بنت- سیسی- بنزاید، نشست چهارجانبه عراق، امارات، مصر و اردن و نشست نقب که در فاصله کمی در بهار گذشته برگزار شد، با نقشآفرینی و هماهنگی ابوظبی با اسرائیل در جهت اهداف مشترک منطقهای همراه بود که عنوان شد ایران موضوع اصلی این گفتوگوها بوده است. نقش مهم امارات گسترش دامنه حضور در حوزه نفوذ ایران است، لذا امارات به بزرگترین شریک تجاری سوریه در جهان عرب تبدیل شده است و از حمایت مالی دولت دمشق به منظور بازسازی کشور جنگزده سوریه استقبال میکند و همچنین سرمایهگذاری در عراق بویژه در پروژههای تامین انرژی در دستور کار محور سعودی- اماراتی قرار دارد تا این کشور وابستگی خود به تامین انرژی از جانب ایران را کاهش دهد. همچنین امارات به دروازه نفوذ اسرائیل در قلمرو خلیجفارس تبدیل شده است.
اما ابوظبی به عنوان مهمترین گزینه صهیونیستها بدون محدودیت در مسیر همکاری نیست، چرا که اماراتیها با همه اوصاف تمایلی به تنشآفرینی در روابط خود با تهران ندارند. تنشهای دریایی در خلیجفارس و جنگ یمن به این کشور نشان داده امنیت در شبهجزیره عربستان و حوزه کشورهای خلیجفارس با تقابل سطح بالا با ایران غیرقابل دستیابی است.
عربستان رکن اصلی دیگر ائتلاف ضد ایرانی است. جنگ اوکراین و اهمیت یافتن دوباره نفت و گاز خلیجفارس باعث شد دولت دموکرات آمریکا که مدعی مبارزه با جنایتهای حقوق بشری بود و چندان رابطه مطلوبی با بنسلمان نداشت، در برابر پروندههای حقوقبشری حکام سعودی نرمش نشان دهد و بار دیگر بلندپروازیهای شاهزاده سعودی قوت بگیرد، هرچند به نظر میرسد آمریکا مذاکرات هستهای با ایران را به منظور محدود کردن ماجراجوییهای بنسلمان به کار گیرد، به طوری که پیش از سفر بایدن به منطقه و شرکت در نشست ریاض، بار دیگر از سرگیری مذاکرات قوت گرفته است تا قدرت چانهزنی واشنگتن در برابر پشتوانه نفتی سعودیها افزایش یابد. از طرف دیگر همزمان با انتشار اخبار تحرکات بنسلمان به منظور عادیسازی روابط با اسرائیل، مذاکرات تهران-ریاض در جریان است. افت و خیز روند مذاکرات ایران و عربستان نشان میدهد عادیسازی روابط ۲ کشور تابعی از مذاکرات هستهای شده به طوری که هرگاه اخبار نزدیکی به توافق نهایی منتشر شده، به روند مذاکرات تهران-ریاض سرعت بخشیده است. بدین صورت مذاکرات هستهای و مذاکره با تهران در مسیر اهداف ائتلاف ضد ایرانی سعودی-اسرائیلی چالشآفرین است. در این شرایط عربستان در انتظار است ببیند سفر بایدن به ریاض آیا میتواند پایهگذار این اتحاد شود یا خیر.
عراق، سوریه و لبنان علاوه بر مشکلات و بحران داخلیشان که مانع از حضور چشمگیر در ائتلافها میشود، به عنوان حوزه نفوذ ایران نامحتملترین گزینههای پیوستن به ایدههای ضدایرانی هستند. ممکن است عراق یا لبنان در سازوکار احتمالی به نام ناتوی عربی یا خاورمیانه عضویت داشته باشند اما در مرحله عملی کارایی در راستای اهداف ضد ایرانی نخواهند داشت. این ۳ کشور در بحرانهای امنیتی خود، بیشترین پوشش حمایتی را از جانب ایران دریافت کردهاند و از طرف دیگر منطقه شامات به خودی خود تنشهای فعالی با رژیمصهیونیستی دارد که مانع از وجود منافع مشترک فیمابین میشود. سفر «مصطفی الکاظمی» نخستوزیر عراق به عربستان و بلافاصله پس از آن به ایران نشان میدهد عراق به دنبال اطمینان بخشی به ایران از عدم هرگونه نقشآفرینی در چارچوبی است که دغدغههای امنیتی ایران را هدف داشته باشد. کاظمی در فضای بحرانی سیاست داخلی عراق و نامعلوم بودن سرنوشت سیاسی شخص خودش، به دنبال تکمیل نقش میانجیگری دولتش میان تهران و ریاض است تا اعتبار سیاسی خود و عراق را ارتقا بخشد.
و سرانجام ترکیه؛ گنجاندن تکاپوی دیپلماتیک این کشور در ماههای اخیر بویژه عادیسازی روابط با امارات، اسرائیل و سعودی در پازل تحرکات ضدایرانی جاری در منطقه یک خطای تحلیلی است. اردوغان بیش از هر چیزی دغدغه انتخابات آتی ریاستجمهوری 2023 را دارد و به دنبال جبران کسری و ضعفهای داخلی از طریق پویایی سیاست خارجی است. با وجود چالشهای منطقهای، روابط تهران-آنکارا و منافع مشترک موجود، مانع از آن خواهد شد ترکیه وارد سازوکاری پرهزینه برای خود به منظور تامین امنیت اسرائیل شود. مبارزه با تجزیهطلبی از جمله منافع مشترک در چنین طرحی است. به عنوان مثال زمانی که مخالفت با همهپرسی جداییطلبانه اقلیم کردستان عراق منافع ایران و ترکیه را به یکدیگر نزدیک کرد، اسرائیل تمام قد از این همهپرسی حمایت کرد، چرا که در صورت موفقیت اقلیم، میتوانست مناطق کردنشین ایران و ترکیه را با خطر جداییطلبی مواجه کند. گسترش روابط ترکیه با اسرائیل به معنی همپوشانی مطلق منافع طرفین نیست. ترکیه در مدیترانه شرقی در تقابل با جبهه یونان، اسرائیل، قبرس و مصر قرار دارد و هنوز پرونده چالش انرژی میان ترکیه و اسرائیل در این منطقه باز است. در نتیجه حمایت اسرائیل از تحرکات تجزیهطلبانه و معادلات مدیترانه شرقی مانع از آن خواهد شد ترکیه تمام داشتههای خود را در سبد اسرائیل در برابر تضاد با ایران بریزد. به همین منظور این رژیم در هفتههای اخیر تلاش کرده است با هشدارهای مکرر و دروغین مبنی بر تلاش برنامههای ترور صهیونیستها با عاملیت ایران در خاک ترکیه، جنگ روانی ضد ایرانی را به ترکیه بکشاند.
حمایت کشورهایی همچون اردن، مصر و بحرین از ابتکار ناتوی خاورمیانه اگرچه بیاهمیت نیست اما این ۳ کشور فاقد قدرت ایفای نقش تعیینکنندگی در سطح ارکان اصلی منطقه هستند، لذا در شرح وضعیت امکان ائتلاف ضد ایرانی در اولویت دستهچندمی قرار میگیرند و بیش از آنکه به طور مستقل توان کنشگری داشته باشند، تابع رکنهای بالاتر از خود همچون عربستان سعودی قرار دارند.
* ایران در برابر فتنه ضد ایرانی
با تمام موانع و چالشهایی که بر سر طرحهای ضد ایرانی وجود دارد و شکلگیری کارآمد آن را به غیرممکن نزدیک کرده، تلاش دائمی ایران به منظور آشکارسازی هرچه بیشتر ۲ نکته لازم است: امنیت منطقه جز با همگرایی تمام کشورهای منطقه میسر نخواهد شد و نکته مهمتر اینکه رژیمی که موجودیتش از تنشآفرینی در منطقه ارتزاق میکند، صلاحیت زعامت سازوکار امنیتی در منطقه را ندارد.
این امر در ۳ بخش سیاسی، اقتصادی و امنیتی میتواند دنبال شود. بخش سیاسی دنبال کردن ایدهای است که طی یک سال گذشته تحت عنوان سیاست همسایگی در جریان بوده است که شاید یکی از نتایج آن رشد 96 درصدی صادرات ایران به کشورهای همسایه طی 8 ماه نخست دولت سیزدهم است. علاوه بر این در برابر تلاش اسرائیل مبنی بر معرفی کردن توافق هستهای احتمالی با ایران تحت عنوان تهدید منطقه، ایران به همسایگان و کشورهای منطقه این اطمینان خاطر را بدهد که منافع ایران در راستای منافع منطقه تعریف شده است و هرگونه توافقی که امضای ایران به پای آن نگاشته شود، جز در راستای پررونقتر شدن روابط منطقهای نخواهد بود. زدودن بدبینیهایی که در فضای منطقه نسبت به ایران برسر برجام و نگاه غلط دولت پیشین مبنی بر تمرکز بر غرب ایجاد شد، در توافق احتمالی در زمان کنونی ضروری است. اعلام خبر احتمال میزبانی یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس برای ادامه روند مذاکرات میتواند بستر مناسبی در همین راستا باشد.
مورد دیگر تمرکز بر دیپلماسی راهها و فعالسازی ظرفیتهای ترانزینی است که برای ایران ابزار خنثیسازی مهمی در برابر هر برنامهای است که به دنبال انزوای سیاسی-اقتصادی ایران در منطقه است که حتی در شرایط تحریمی هم کارایی خود را دارد.
و مورد آخر، مقابله به مثل با رژیم اشغالگر صهیونیستی و کشاندن قلمرو تنش در درون مرزهای اشغالی است. فعالیتهای اخیر محور مقاومت همزمان با تکاپوهای منطقهای، میتواند در همین راستا باشد. یعنی استقبال سوریه و مقاومت فلسطین به منظور ترمیم روابط، نشستهای بیروت میان جریان حماس و حزبالله لبنان و گفتوگوهای میان حماس و جنبشجهاد اسلامی میتواند به معنی تجهیز و تجدید قوای محور مقاومت با هدف هماهنگی کاملتر در مقابل توطئههای اسرائیلی باشد.
***
پایگاه خبری میدل ایست مانیتور گزارش میدهد
دورخیز ایران و روسیه برای ایجاد مسیر تجاری جایگزین برای کانال سوئز
«هدف اصلی «کریدور شمال- جنوب» ایجاد یک مسیر ترابری و حملونقل تجاری از اقیانوس هند که در برگیرنده خلیجفارس نیز میشود و همچنین مسیری که از شهر بندری بمبئی هند آغاز و از طریق دریا به بندرعباس در جنوب ایران و سپس از طریق راهآهن از ایران، آذربایجان و روسیه میگذرد و شماری از کشورهای آسیای میانه و قفقاز را نیز شامل میشود و حتی میتواند به اروپا متصل شود، است. این پروژه، نسخه دومی نیز دارد که از ایران آغاز و به روسیه متصل میشود (از طریق دریای خزر). در عین حال، نسخه سومی هم از آن وجود دارد که از کشورهایی نظیر قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان در آسیای میانه عبور میکند».
به گزارش «وطنامروز»، پایگاه خبری «میدل ایست مانیتور» در گزارشی به طور خاص به توسعه همکاریهای راهبردی ایران و روسیه در سایه اوجگیری جنگ اوکراین و تشدید تقابلات قدرتهای غرب و شرق جهان پرداخته و در این میان به اراده جدی تهران و مسکو در عملیاتی کردن کریدور تجاری شمال- جنوب که در نوع خود تا حد زیادی میتواند جایگزین کانال سوئز شود و مسیر تجاری قابل ملاحظهای را، بویژه برای قدرتهای شرقی ایجاد کند، اشاره کرده است. پایگاه خبری میدل ایست مانیتور در این رابطه مینویسد: «به طور طبیعی، یکی از پیامدهای تحریمهای تحمیلی غرب علیه روسیه، تشدید تلاشهای روسیه جهت یافتن راههایی با هدف دور زدن محدودیتها و تحریمها علیه این کشور است. از زمان اعمال اقدامات تحریمی و تنبیهی از سوی کشورهای غربی علیه روسیه به دلیل آنچه اقدام روسیه در الحاق شبه جزیره کریمه به خاک این کشور و ایجاد درگیری در شرق اوکراین در سال 2014 عنوان میشود، روسیه به نحو گستردهای در تلاش بوده تا بر موانع و محدودیتهای ایجاد شده از سوی کشورهای غربی در رابطه با تجارت و اقتصاد خود قائق آید و بر آنها غلبه کند. البته ایران نیز که سالهاست با تحریمهای گسترده کشورهای غربی علیه خود روبهرو است (تحریمهایی که بویژه در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا و پس از اقدام وی در خارج کردن یکجانبه واشنگتن از توافق اتمی ایران موسوم به برجام، ماهیت شدیدتری نیز به خود گرفتند)، کاملا طبیعی است که در جستوجوی راههایی باشد تا تحریمهای غرب علیه خود را کماثر کند. در این راستا، ایران و روسیه عملا در جبههای مشترک قرار گرفتهاند. از این چشمانداز، جنگ روسیه و اوکراین که 4 ماه از وقوع آن میگذرد هم تا حد زیادی موجب نزدیکتر شدن مواضع تهران و مسکو شده است، البته که این جنگ به علت معطوف شدن روسها به اوکراین، عملا از شدت توجه آنها به سوریه که یک منطقه راهبردی برای ایران است کاسته و در عین حال، میتواند منافع اقتصادی خوبی را نیز در چارچوب مناسبات دوجانبه تهران- مسکو، نصیب طرف ایرانی کند. در این میان معادله احیای برجام که در قالب مذاکرات اتمی وین نیز دنبال میشد، بینصیب از تحولات مهمی نظیر رقابتهای راهبردی روسیه و غرب یا جنگ اوکراین نبوده است.
پس از آنکه مسکو خواستار ارائه تضمینهای مکتوب از سوی آمریکا مبنی بر این مساله شد که تحریمهای غرب بر مناسبات نظامی و اقتصادی ایران و روسیه تاثیرگذار نخواهند بود، در اقدامی دیگر راه حل دستیابی به یک توافق در قالب معادله احیای برجام را نشان دادن انعطاف قابل توجه، بویژه از سوی طرف آمریکایی اعلام کرد. در این میان برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که آزادسازی ایران از سیلی از تحریمهای غربی، میتواند تا حدی به روسیه کمک کند تا از کانال ایران، محدودیتهای قابل توجه علیه خود را دور بزند. همین مساله عملا روسها را تحریک کرده تا روند مذاکرات وین را پس از آنکه متهم به ایجاد محدودیت برای آن شده بودند، تسهیل کنند. از دید بسیاری از ناظران و تحلیلگران، همین مساله موجب شده تا فضای پیرامونی معادله اتمی ایران در شرایط کنونی تا حد زیادی به نفع تهران تغییر کند.
یک سال قبل، پس از آنکه کانال سوئز به مدت 6 روز و در نتیجه آنکه یک کشتی باربری، این آبراه مهم بینالمللی را مسدود کرد، ایران و روسیه بیش از پیش بر اراده خود جهت راهاندازی کریدور حملونقل تجاری شمال- جنوب به عنوان گزینه جایگزینی برای کانال سوئز تاکید کردند. این گذرگاه و مسیر تجاری پروژهای است که از حدود 20 سال قبل مورد موافقت روسیه، هند و ایران قرار گرفته است (توافق عملیاتی کردن این پروژه در ماه مه سال 2002 امضا شد) و این پیشبینی نیز انجام شده که کشورهای منطقه آسیای میانه و قفقاز نیز این امکان را داشته باشند تا به ابتکار مذکور بپیوندند.
هدف اصلی این پروژه استقرار یک مسیر ترابری و حملونقل تجاری از اقیانوس هند که در برگیرنده خلیجفارس میشود و همچنین مسیری که از شهر بندری بمبئی هند آغاز و از طریق دریا به بندرعباس در جنوب ایران و سپس از طریق راهآهن از ایران، آذربایجان و روسیه میگذرد و شماری از کشورهای آسیای میانه و قفقاز را نیز در بر میگیرد، بوده است. این پروژه، نسخه دومی نیز دارد که از ایران آغاز و به روسیه متصل میشود (از طریق دریای خزر). در عین حال، نسخه سومی نیز از آن وجود دارد که از کشورهایی نظیر قراقستان، ازبکستان و ترکمنستان در آسیای میانه عبور میکند. البته مسیر زمینی به شمال اروپا از طریق قزاقستان، مسیری است که در راستای منافع چین هم قرار دارد. از این رو، ۲ غول بزرگ آسیایی یعنی هند و چین عملا یک مسیر تجاری جایگزین و مهم را در مقایسه با کانال سوئز و مسیرهایی که در جنوب و شرق آسیا وجود دارند، پیدا میکنند.
هفته گذشته ایران تفاهمنامهای را با روسیه به امضا رساند که در قالب آن، تبادلات بازرگانی و مالی میان ۲ کشور تسهیل میشود؛ مسالهای که کاملا در نقطه مقابل تحریمهای یکجانبه غرب علیه آنها قرار دارد و تا حدی، موقعیت اقتصادی آنها را بهبود میبخشد. این تفاهمنامه خواستار تسریع در روند اجرایی شدن پروژه کریدور شمال- جنوب میشود که در قالب آن، ایجاد هر چه سریعتر زیرساختهای لازم برای پیشرفت پروژه از جمله بنادر، خطوط ریلی و جادهها مورد تاکید قرار میگیرد. کاملا غیرقابل اجتناب است که عملیاتی شدن کریدور شمال- جنوب میتواند سطح اتکای بینالمللی به کانال سوئز را کاهش دهد؛ آبراهی که یکی از مهمترین منابع درآمدی دولت مصر است و بر اساس برخی گزارشهای علمی و پژوهشی، عملیاتی شدن کریدور تجاری شمال- جنوب میتواند چیزی حدود یکسوم از هزینههای مرتبط با حملونقل تجاری دریایی از طریق کانال سوئز را کاهش هد و در عین حال میزان زمان تخصیص یافته برای حملونقل دریایی را نیز به چیزی کمتر از نصف (23 روز به جای 45 تا 60 روز که اکنون زمان میبرد) کاهش دهد». مجموع این مسائل همگی حاکی از این است که همکاریهای راهبردی ایران و روسیه که در سایه تشدید تحریمهای غرب علیه هر ۲، تا حد زیادی تشدید و تقویت شده، عملا میتواند بنیانی قابل توجه را جهت ایجاد مسیرهای تجاری جدید و تازه نظیر کریدور شمال- جنوب فراهم کند و جبهه مقابل غرب (قدرتهای شرقی) را جهت مواجهه با رویههای تهاجمی آن علیه شرق، تا حد زیادی تقویت کند.
مترجم: محمدعلی حسننیا