گروه فرهنگ و هنر: سینمای مستند دریچهای متفاوت برای آشنایی ما با پیرامون خود است. از طبیعت تا جامعه، از دانستنیها تا چهرهها، از مسائل عمومی تا مسائلی که مخاطبان خاص دارند، همه از دریچه مستند، معرفی متفاوتتری پیدا میکنند. ما با طبیعت و جغرافیای ایران خودمان درون کتابهای مدرسه آشنا شدهایم اما این آشنایی کجا و آشناییای که «ایرانگرد» به ما هدیه میکند، کجا؟
ما جامعه پیرامونی خودمان را میشناسیم و هر روز با آن مواجهه داریم اما شاید در هیچ کدام از مواجهههای روزمره، به اندازهای که یک مستند میتواند آگاهیبخشی کند، نتوانیم جامعه را بشناسیم! ما ممکن است روزانه با چند فرد درگیر با اعتیاد مواجهه داشته باشیم اما وقتی مستندی درباره اعتیاد تماشا میکنیم، شناختمان از یک معتاد تصحیح و تکمیل میشود. مسائل و موضوعات دیگر نیز از این قاعده پیروی میکنند. معمولا مستندساز نگاه عمیقتری به موضوعاتی دارد که برای ما تبدیل به امر روزمره شدهاند. تمرکز مستندساز پیرامون یک مساله، تلنگری به همراه دارد که در ژانرهای دیگر مشابهش را نمیشناسیم. مستند از منظر بازشناسی، تلنگر و حل مساله برای مخاطبان خاص و عام میتواند جذاب باشد. تجربههایی هم در عالم مستند وجود داشته که به حل مساله منجر شده است. ممکن است این حل مساله جزئی یا موردی و عام عمل کند.
از چند سال پیش، پس از ترور فجیع جمال خاشقجی در سفارت سعودی در ترکیه، مستندهایی ناظر به این اتفاق تولید و ساخته شد؛ مستندهایی که توانست موج مخالفت با رژیم سعودی را در میان روزنامهنگاران و فعالان رسانهای زنده نگه دارد. شاید تحت تاثیر همین مستندها بود که فضای عمومی هم در جنبش مخالفت با محمد بنسلمان (mbs) در حد چهرههای مطرح هنری و ورزشی همراهی نشان داد. در مثال دیگر میتوان به مستند ایکاروس و ماجرای دوپینگهای سازمان یافته در ورزش اشاره کرد که محرومیتهای گسترده جهانی را در پی داشت و آن را تداوم بخشید. در فضای داخلی و در میان مستندهای ایرانی، شاید هنوز این وجه از تاثیر مستندسازی ناشناخته مانده است. در موارد معدود ممکن است مستند را بتوان مسیری برای حل مساله دانست اما این استثناها میتواند تبدیل به جریان شود و اتفاقا از دل همین مسالهمحوری است که فرم و الگوی روایت در مستندهای ایرانی نیز رشد خواهد کرد.
یکی از مسائلی که نمیتواند با فضای عمومی جامعه بیارتباط باشد، سینما، ژانر و الگوی روایت و داستانپردازی است. سینما حتی در دورانی که گیشهها با رکود مواجهند، میتواند دریچهای به سوی رؤیاپردازی باشد؛ موضوعی که اتفاقا همذات و همزاد سینماست و نمیتواند از آن فاصله بگیرد. سینما اگر قرار باشد آینه جامعه باشد، در روزگاران سخت چرا باید مورد استقبال قرار بگیرد. مردم در دورانهای سخت بیشتر به چوب سحرآمیز سینما نیازمندند تا ایام دیگر.
مستند «کاپرا کجاست» از همین منظر و با همین سوال که «آیا سینما آینه جامعه است؟» روی آنتن خواهد رفت. موضوع مهم این مستند، از چالشهای اساسی سینمای ایران است که میتواند مرز میان سینمای ساختارگرا و جبرگرا و سینمای عاملیت و امید را مشخص کند.
همه ملودرامهایی که در این سالها به اسم «سینمای اجتماعی» ساخته شدهاند و بهرغم عدم استقبال مخاطب، باز هم ساخته شدهاند و همینطور دارند ساخته میشوند، دارای یک سانسور بزرگ هستند و آن ندیدن فردیت آدمها و توانشان برای تغییر است چون سینما با قاعده میچرخد و نه استثنا. اگر فیلمی خلاف جریان موجود و نظم شکل گرفته در تولید آثار سینمایی این سالها ساخته شود، باز هم ما به آینده امیدوار نمیشویم، چرا که کلیشههای ساختارگرایانه هنوز ساخته میشوند. این سوال مهمی است که چرا سینمای ایران این الگوی خستهکننده و تکراری را ادامه میدهد و پرداختی متمرکز و مستند میتواند تلنگری به فضای عمومی از این منظر باشد.
مهدی کاشفیفرد میگوید مستند «کاپرا کجاست؟» نگاهی به فرانک کاپرا، کارگردان ایتالیایی- آمریکایی و آثارش به عنوان مطرحترین کارگردان امیدبخش دارد و امید را از این منظر واکاوی میکند. مهدی کاشفیفرد مشاور علمی مستند «کاپرا کجاست؟» که عنوان جدیدترین اثر مرکز مستند و تلویزیونی سوره است، با بیان اینکه این مستند جدا از ویژگیهای ژانری و اقتضائات تولیدی که دارد، متکی بر یکسری دادههای متقن، عینی و ملموس برای مخاطب است، به مهر میگوید: بخش پژوهش برای مستند بسیار حائز اهمیت است، البته نه فقط برای مستند بلکه برای بسیاری از کارها، پژوهش بخش مهم کار را تشکیل میدهد.
وی با بیان اینکه «کاپرا کجاست؟» ایدهای را مطرح میکند که در فضای نظری فیلم ایده جدیدی محسوب نمیشود، گفته است: این ایده در مباحث فلسفه فیلم و در مباحث کلانتر فلسفه، چیستی و جامعهشناسی هنر وجود داشته است که ۲ رسالت را برای فیلم و سینما و در یک مفهوم کلانتر یعنی هنر قائل هستند. در حقیقت یک دیدگاه معتقد است هنر اساسا بازتاب وضعیت جامعه است که به دیدگاه مارکسیستی بازمیگردد و اینگونه توجیه میکند که روابط تولیدی و اقتصاد سیاسی حاکم بر فضای تولیدات و در کل مناسبات اقتصادی و مالی زیربناست و فرهنگ و هنر و تجلی انسانی که در جامعه دیده میشود روی آن بنا میشود.
مشاور علمی «کاپرا کجاست؟» میافزاید: از آنجا که در «کاپرا کجاست؟» هم یکسری ادعاهای علمی وجود دارد، این قضیه مستلزم این بود که دقتهای علمی و نظری در این فضا اتفاق بیفتد. من هم به عنوان مشاور علمی براساس نظریههای فیلم و مستند و همچنین موضوع خود مستند بحثهای علمی را دنبال کردم.