اگر چه بر تارک عید قربان، این نام حضرت ابراهیم است که حک شده است اما از نقش بیبدیل حضرت اسماعیل نیز نباید گذشت؛ فرزندی که اوج عشق و تسلیم را به نمایش گذاشت و برای ابد خداوند نامش را جاودانه کرد. اما داستان ابراهیم و اسماعیل، یک داستان تاریخی نیست، یک داستان جاری است که در هر دورهای میتوان ردپای آن را بازیافت. در دوران معاصر ما، پیری از خمین، ابراهیموار بتشکنی کرد و در این میان گردش قضا و قدر صحنههایی را رقم زد که در هر صحنهای اسماعیلهایی شکفتند. همه شهدا یادآور اسماعیل و رشادتهای او هستند و عشق و تسلیم او را یادآوری میکنند؛ به مناسبت عید قربان بر خود لازم دانستیم یادی کنیم از اسماعیلهای انقلاب، آنهایی که چه در دفاعمقدس و چه در دفاع از حرم، صحنه یکتای ازخودگذشتگی را به منصه ظهور گذاشتند. گفتوگوی «وطنامروز» با خانم کشوری همسر شهید مدافع حرم «نوید صفری» را میخوانید.
***
* ممنون میشوم گفتوگویمان را با شاخصترین ویژگیهای شهید نوید صفری شروع کنیم؛ اگر بخواهید به بارزترین ویژگیهای شهید اشاره کنید، دست روی چه نکاتی میگذارید؟
آقا نوید ارادت بسیار زیادی به امام رضا(ع) و حضرت رقیه(س) داشتند، قرائت قرآن را به نیت حضرت زهرا(س) میخواندند و توسلاتشان برای شهادت را با حضرت رقیه در میان میگذاشتند. قبل از شهادت، دوستانش دیده بودند که در حرم حضرت رقیه(س) خیلی به ایشان توسل میکردند. روز قبل از شهادتش 2 بار خواب دیده بودند دختری 3ساله به منزل پدریشان آمده و به آنها گفتند من به اینجا آمدم تا هر کاری دارید برایتان انجام دهم و زمانی که میخواستند به عملیات بروند برای شهادتشان به ایشان متوسل شده بودند.
* آقا نوید متولد چه سالی بودند؟
شهید نوید صفری متولد ۱۶ تیر ماه ۱۳۶۵ بودند.
* شرط و شروط ایشان قبل از ازدواج چه بود، آیا از آرمان شهادتشان با شما حرف میزدند؟
حرف اول و آخرشان شهادت بود. همیشه میگفتند برای رسیدن به شهادت باید به هم کمک کنیم. مخالف این بودند که برخی کارها و مراسمات عرفی را برای شروع زندگی انجام دهیم. مهریه را هم ۱۴ سکه توافق کردیم و عقدمان را رهبر عزیز انقلاب به صورت تلفنی خواندند. 10 ماه عقد کرده بودیم و در پی خرید جهیزیه بودم که آقا نوید شهید شد.
* چه کسی در تربیت دینی شهید نوید صفری نقش موثری داشته است؟ در این باره به شما حرفی زده بودند؟
ابتدا که پدر و مادرشان خیلی موثر بودند و اینکه به واسطه دایی شهیدشان به بهشت زهرا(س) و مزار شهدا زیاد میرفتند و خودشان میگفتند شهید علی خلیلی (شهید امر به معروف) که دوست و هممحلهای ایشان بود راه را برایشان باز کرد. بعد از شهادت رفیقش سعید علیزاده هم کاملا دگرگون و منقلب شد. انس عجیبی هم با شهید رسول خلیلی داشت و از او میخواست راه را برایش باز کند.
* از روحیات خاص معنوی شهید برایمان بگویید.
ایشان دفترچه اعمال داشتند. بسیار مراقبه معنوی داشتند. برای کارهایی مثل غیبت، دروغ و... جریمه تعیین کرده بودند و حسابی حواسشان به اعمالشان بود. بعد از شهادت متوجه شدیم چه درددلهایی با خدا و شهدا داشته و چه حرفهایی با خدا زده است. حتی برای رسیدن به شهادت سعی میکردند از دلبستگیهایشان کم کنند. علاقهای که به مادرشان داشتند را با دعا و توسل کم میکردند تا خود و مادرشان راحتتر دل بکنند و راضی به شهادت ایشان شوند.
* در نوشتههای شهید تمنای شهادت موج میزند، کدام خلق و کدام خصلت شهید باعث شد اینگونه در جستوجوی شهادت باشند؟
از ابتدا روحیه معنویشان را تقویت میکردند. اما سالهای آخر به واسطه تقرب عجیبی که پیدا کرده بودند کاملا مشخص بود نفس خود را مهار کردهاند. بعد از شهادت دوستانش حس جاماندگی داشت و بسیار دعا میکرد که راه شهادت برایش باز شود.
* خاطرهای از توسلات شهید به حضرت زینب و حضرت رقیه در خاطرتان هست؟
یادم است در سوم محرم سالی که به شهادت رسیدند، 40 روز قبل از شهادتش برای دیدار آقا نوید به سوریه سفر کرده بودم و با هم به حرم حضرت رقیه(س) رفتیم که در آنجا خیلی روضه قشنگی خواندند و وقتی آقا نوید از حرم بیرون آمدند گفتند امشب خیلی شب خاصی بود. انگار خود بیبی در ضریح نشسته بودند و با زائران عزاداری میکردند. آقا نوید از حضرت رقیه(س) خواسته بودند واسطه شوند تا حاجتشان را بگیرند و از دوستانشان خواسته بودند به حرم بیبی بروند و پایین پای ایشان روضه حضرت علیاکبر(ع) بخوانند تا از کارشان گره باز شود و من مطمئنم برای شهادتشان حتما حضرت رقیه(س) واسطه شدند.
* کدام توصیه از دستنوشتههای شهید را خیلی دوست دارید و آن را برای دیگران هم نقل میکنید؟
تمام دستنوشتههای ایشان خوب و راهگشاست، بویژه چله گرفتن برای عاشوراخوانی. نوشته بودند «آه! تمام حسرتم این است که دیر فهمیدم عاشورا چیست. بر شما باد به خواندن عاشورا عاشورا عاشورا که این سخن معصوم است. هرکس 40 روز زیارت عاشورا بخواند و به امام حسین(ع) هدیه کند تمام تلاشم را خواهم کرد تا حاجتش را از خدا بگیرم».
* آخرین صحبتی که با ایشان قبل از شهادتش داشتید، خاطرتان هست؟
بله! یادم است من برای پیادهروی اربعین به کربلا رفته بودم و به من میگفتند در زمانی که آنجا هستی، برای شهادتم دعا کن و از آقا کم نخواه. در آخرین صحبت و البته آخرین تماسی که با هم داشتیم از او پرسیدم چه دعایی در حرم حضرت عباس(ع) برایت کنم؟ مکثی کرد و گفت دعا کن اربعین، کربلایی شوم و من در جوابش گفتم انشاءالله میشوی و تلفن قطع شد و آقا نوید در روز اربعین به شهادت رسیدند.
* در دستنوشتههای شهید، جایی خواندم که از نحوه شهادتش گفته بود... اگر سخت نیست برایمان بگویید.
بله! آقا نوید از خداوند خواسته بود با سر بریده به پیشگاه خدا برود و بدنش 3 روز زیر آفتاب بماند و پیکرش لگدمال دشمنان شود که روز قیامت در محضر حضرت زهرا شرمنده ایشان نباشد.
* در نهایت چطور و چه روزی به آرزوی خود رسیدند؟
بعد از 20 روز مفقود بودن شهادتشان تایید شد. و ایشان در روز اربعین به شهادت رسیده بودند. همان طور که آرزو داشتند، کربلایی شدند.
* چند ماهی است که پدر بزرگوار شهید نوید صفری به رحمت خدا رفتهاند، روحشان شاد. یاد و خاطرهای هم از ایشان برایمان بگویید.
پدر شهید نوید همیشه با مهربانی در کنار ما بود و حضورشان تسکین دلتنگیهای ما بود. خیلی زیاد دلتنگ آقا نوید بودند و همین دلتنگی ایشان را زودتر به فرزند شهیدش رساند.