مهدی طاهرخانی: 1- در روز انتخابی تیم ملی کشتی آزاد، هواداران حسن یزدانی روی تشک ریختند تا با قهرمانشان عکس یادگاری بگیرند؛ اتفاقی که موجب شد به یک واقعیت تاریخی برسیم. غلامرضا تختی و دیگو مارادونا یک شباهت شگفتانگیز به هم دارند؛ بعد رفتن هر دو، ملتهایشان مرتب در جستوجوی نسخه نوظهور این دو بودند. در آرژانتین سرانجام لیونل مسی به نزدیکیهای دن دیگوی کبیر رسید و در ایران هم حالا حسن یزدانی از جنس کشتی گرفته تا هیبت مردانه و مردمی و مهمتر از همه، یک تواضع بیغش، به مرزهای غلامرضا تختی نزدیک شده است. چه زمانی یک ورزشگاه برای لمس اسطوره زندهاش اینچنین به وسط تشک آمد؟
۲- پیشتر بارها از به هم خوردن نظم ورزشگاهها به هنگامه حضور تختی گفتهاند و نوشتهاند. فارغ از خطراتش و منهای هر اتفاقی که ممکن بود به واسطه خیل پرشور جمعیت برای پهلوان حادث شود، این ماجرا نشان داد حسن یزدانی از ش درست وارد قلبها شده است. به شخصه زاویه دارم با فردپرستی، اسطورهسازی و این دست رفتار که یکی را تا عرش بالا میبرند اما باور کنید جنس این پسر متفاوت است.
۳- نه قرار است مارادونای دومی بیاید و نه تختی دیگری اما مسی بیتردید نزدیکترین ورژن ممکن به اسطوره ابدی آرژانتینیها شد و در اینجا حسن یزدانی بیرحمانه درون و بیرون گود، قلبربایی کرد و میکند. یک ورزشگاه تماشاگر، از خود بیخود شد تا دستش برسد به نزدیکترین کشتیگیر تاریخ ایران به غلامرضای افسانهای. او یک ورزشگاه را به هم زد چون دنبال نمایش و شوآف نبود و نیست. هزاران هزار خودی و نخودی به او چسبیدند تا بلکه بالا بیایند اما پهلوان تا امروز خودش را به احدی نچسبانده که شاید فکر فردا روز بازنشستگیاش باشد. کاش حسن یزدانی همیشه همینی بماند که امروز میبینیم. او خودِ خودِ فروتنی در عین قدرت است که با دوبنده آمده و دلها را به خود بند کرده است. مرسی که هستی. مرسی که دقیقا همانی هستی که همانی. نه تزویر، نه غرور، نه شوآف و نه نمایش مضحک مثلا مردمی بودن. بعد تختی هیچکس اینچنین خودش را در هیبت مردانه غلامرضا به مردم ایران نزدیک نکرد.
۴- آنقدر به هم شبیهند که نگران فرجام مشترکشان بیرون زمینم. جامعه اولی را به دست خودش کشت. باشد که جامعه امروز، آن بیمعرفتی را در حق این یکی تکرار نکند. مثل است که جامعه اسطورههایش را میخورد. مثل است و ما مثل را خوب زندگی میکنیم.