در بیابان و در خیابان سگ
بیشتر از شمار انسان سگ
نیستی سعدیا ببینی که
توی هر بوستان، گلستان سگ....
پر شده آنچنان که کم آید
وصف سگ در هزار دیوان سگ
رفته بودم به پارک، دیدم نیست
آدمی بین این هزاران سگ
هر طرف انفرادی و جمعی
میدهد بیخیال جولان سگ
این طرف روی سفرهای مخصوص
میخورد دیس مرغ بریان سگ
آن طرف نرد عشق میبازند
یک پدرسگ کنار مامان سگ
سگ ریز و درشت و سرخ و سفید
مجلسیپوش و لخت و عریان سگ
بدتر از سگ جناب سگدار است
هست سگتر ز هرچه سگسان سگ
هر که در پارک جُست آرامش
کرد او را چو سگ پشیمان سگ
مرد خوششانس در عبور از پارک
فقط از وی دریده تنبان سگ
مرد بدشانس مثل من......... وللش
میبرم شعر را به پایان..... سگ