سیدمصطفی موسوی: روز چهارم مرداد به عنوان روز شیخ صفیالدین اردبیلی، عارف نامی تاریخ تشیع و سلطانالعارفین در تقویم رسمی کشور است. این روز نقطه عطف تاریخی برای استان اردبیل و یادآور معمار وحدت مذهبی و جغرافیایی کشور است. این روز به عنوان روز استان اردبیل به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد شد و با توجه به اینکه سنگ بنای تفکر وحدت مذهبی و جغرافیایی کشور با روی کار آمدن خاندان صفویه و قیام شاه اسماعیل گذاشته شده بود، روز چهارم مرداد به عنوان روز شیخ صفیالدین اردبیلی، عارف نامی تاریخ تشیع در تقویم رسمی کشور ثبت شد. صفیالدین اردبیلی (۷۳۵-650 ق)، معروف به شیخ صفی اردبیلی، عارف و شاعر قرن هشتم هجری قمری، مرید و داماد شیخ زاهد گیلانی و نیای شاه اسماعیل اول، مؤسس سلسله صفویان است. درباره سیادت و تشیع صفیالدین بین مورخان و محققان اختلافاتی وجود دارد. پادشاهان صفوی بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران به شمار میرود. نسب صفیالدین را با ۱۹ واسطه به امام موسی کاظم(ع) امام هفتم شیعیان امامیه رساندهاند. در ریحانهالادب، صفاتی چون «برهان الاصفیاء»، «قطبالاقطاب» و «شیخالعارفین» برای او ذکر شده است. ابدال زاهدی (درگذشته ۱۱۰۰ق) در کتاب سلسله النسب صفویه، نسب شیخ صفیالدین را تا امام کاظم(ع) نام برده است. غیاثالدین خواندمیر نیز شجرهنامه صفیالدین را همانند زاهدی ذکر کرده با این تفاوت که یکی از اجدادش را به جای «محمد بن حسن»، «محمد بن حسین» نام برده است.
وجود القابی چون سید برای شیخ صفی در برخی اسناد قدیمی (قبل از تاسیس سلسله صفویه)، نشان از سیادت وی داشته است؛ القابی که بعضا در مکاتبات مخالفان این خاندان هم یافت میشده است. به عنوان نمونه، شروانشاه خلیلالله، جنید (جد شاه اسماعیل) را در نامهای (که موجود است) از زمره سادات برشمرده است؛ یا سلطان بایزید دوم عثمانی نیز درباره شیخ حیدر از عناوینی استفاده میکند که نشاندهنده سید بودن این خاندان است.
برخی پژوهشگران معاصر، در سیادت و تشیع شیخ صفیالدین تردید دارند و معتقدند در دوره صفویان، برخی منابع مربوط به زندگینامه و نسب شیخ صفی را به صورت هدفمند تحریف کردهاند. «ادوارد براون» نوشته است کتاب صفوه الصفا (منبع اصلی زندگینامه صفیالدین) در زمان شاه طهماسب و به امر او به دست ابوالفتح حسینی تصحیح شد. ابوالفتح رنگ تسنن را از آن محو کرد و کلمه سید را بر اسامی شاهان صفویه افزود.
اخیرا برخی پژوهشگران مدعی شدهاند مدارکی دیگر دال بر سیادت صفویان یافتهاند و در این باره مقالاتی نیز نوشتهاند. یک محقق ایرانی نیز اظهار داشته است قدیمیترین سنگنوشته مرتبط با گرایش مذهبی و سیادت شیخ صفی را در اردبیل کشف کرده که سیادت او و خاندانش را اثبات میکند.
صفیالدین فرزند مردی زارع بود و سال ۶۵۰ ق در روستای کلخوران، واقع در شمال غرب اردبیل، زاده شد. جز مدتی که به فارس و گیلان سفر کرد، تا پایان عمر در همان روستا ساکن بود. شیخ صفی در کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان میداد. در جوانی قرآن را حفظ کرد و ضمن تحصیل علوم مقدماتی به زهد و ریاضت پرداخت. گاهی در مزار شیخ فرج اردبیلی و گاهی در مرقد شیخ ابوسعید اردبیلی به عبادت مشغول میشد.
شیخ صفی در پایان زندگی به حج رفت و پیش از رفتن، پسرش، صدرالدین را به جای خود گماشت. وی در بازگشت از این سفر بیمار شد و پس از 12 روز بیماری، صبح روز دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ ق در ۸۵ سالگی، در اردبیل زندگی را بدرود گفت. فرزندان او، بویژه پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران به شمار میرود.
همسر اول شیخ صفیالدین، بیبی فاطمه دختر شیخ زاهد گیلانی است که ۳ پسرش به نامهای محیالدین (د. ۷۲۴ ق)، صدرالدین موسی (د. ۷۹۴ ق) و ابوسعید از اوست. بدین ترتیب، نیای مادری صفویان، زاهد گیلانی است که مراد شیخ صفی بوده است. همسر دوم او، دختر اخیسلیمان کلخورانی بوده و ۲ پسر به نامهای علاءالدین و شرفالدین از او داشته است. نسل پادشاهان صفوی از شیخ صدرالدین، پسر دوم شیخ صفی است.
صفیالدین نخست در اردبیل دانش آموخت. چون از دانشمندان آن شهر بینیاز شد، در پی پیری میگشت که او را ارشاد کند و چون شنید شیخ نجیبالدین بُزغُش شیرازی در شیراز حلقه علمی دارد، به شیراز رفت. اما وقتی به آنجا رسید که شیخ نجیبالدین وفات یافته بود. گفته شده وی با سعدی شیرازی در شیراز ملاقات کرده است.
شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکنالدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به یافتن شیخ تاجالدین ابراهیم، عارف مشهور آن زمان که در گیلان میزیست، تشویق کرد و شیخ صفی ۴ سال در پی شیخ زاهد میگشت تا اینکه در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد. شیخ صفی در این زمان گاهی در لاهیجان و گاهی در اردبیل زندگی میکرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفتهاند.
شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد اشتغال داشت و گفتهاند بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد و نیز آوردهاند تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در آسیای صغیر نیز بسیار بوده است.
شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، میزیست. شیخ صفی به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان مغول برخوردار بود. وی در دستگاه غازانخان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت. خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی وزیر به او احترام میگذاشت و هر سال برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان میفرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیراحمد، حاکم اردبیل توصیه کرده است در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفیالدین از او راضی و شاکر باشد.
درباره مذهب شیخ صفی، تردیدهایی وجود دارد. بنابر منابع زندگینامه وی، از جمله کتاب صفوهالصفا، نوشته ابن بزاز - که مهمترین و قدیمیترین کتاب در این باب است - او شیعه بوده ولی برخی پژوهشگران معاصر قرائنی بر شافعی بودن او یافتهاند. ابن بزاز از اهالی اردبیل و با شیخ صدرالدین موسی پسر شیخ صفیالدین معاصر بوده است. او در این کتاب، حکایتی نقل میکند که گفتهاند اشارتی است بر مذهب شیخ صفیالدین: «از شیخ صفیالدین پرسیدند: شیخ را مذهب چیست؟ فرمود: ما مذهب ائمه داریم و ائمه را دوست داریم».
آنچه مسلم به نظر میرسد، این است که شیخ صفیالدین دوستدار اهل بیت(ع) بوده و این مطلب در گفتارها و اشعار به جامانده از وی قابل اثبات است.
صفیالدین مؤسس طریقت «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر میگذاشتند و برای همین قزلباش، یعنی سرسرخ، نامیده میشدند. صفویه، چون به یاری ایشان به پادشاهی رسیدند، همان کلاه را تاج سلطنت خود کردند. با رهبری شیخ صفی، بهرغم مخالفتها و کارشکنیهای فرزندان شیخ زاهد و پیروان او، نام فرقه زاهدیه زیر نام جدید صفویه ظاهر شد و به سبب وسعت و اهمیتی که یافته بود، به شکل نهضتی مذهبی در اردبیل درآمد و به صورت دعوتی در سراسر ایران، سوریه و آسیای صغیر پراکنده شد و حتی به سیلان(سریلانکا) نیز رسید. صفیالدین حتی در دوره حیات خود تأثیر سیاسی بسیاری بر جای نهاد. تعیین پسرش، صدرالدین موسی، به جانشینی خود نشان میدهد او قصد داشته قدرت سیاسی را در دودمان صفوی حفظ کند. از شیخ صفی کتاب مستقلی بر جا نمانده است ولی بنا بر باب چهارم کتاب ابنبزاز که به تفسیرهای عرفانی صفیالدین اردبیلی از آیات قرآن و احادیث نبوی اختصاص دارد، او در علوم دینی و شعر دستی داشته است. وی در این تفسیرها به اشعار سنایی، عطار، عراقی، مولوی و سعدی استشهاد میکند. کتابی به نام قُرّاء را نیز به شیخ نسبت دادهاند. شیخ صفی به لهجه گیلانی و زبان رایج فارسی شعر میسرود که از اشعار او چند بیتی به جا مانده است.