«حبیبالله صادقی» هنرمند مطرح عرصه نقاشی، در65سالگی آسمانی شد؛ این خبری بود که عصر روز گذشته در صدر اخبار فرهنگی و هنری رسانههای داخلی قرار گرفت. هنرمندی تاثیرگذار بر جریان هنر متعهد کشور که از جمله نقاشانی بود که در زمینه هنر عاشورایی فعالیتی گسترده و تاثیرگذار داشت. حتی نذر کرده بود هر سال در شب شام غریبان یک تابلو برای امامحسین(ع) نقاشی کند.
به گزارش «وطنامروز»، مرحوم صادقی طراح، نقاش، گرافیست، کاریکاتوریست و منتقد در بسیاری از دانشگاههای هنر به تدریس پرداخته و سال ۱۳۸۴ به ریاست موزه هنرهای معاصر انتخاب شد، البته او بیشتر به عنوان یکی از مهمترین نقاشان انقلاب و دفاعمقدس شناخته میشد و دغدغه اصلیاش ماهیت هنر ملی، دینی و انقلابی به شمار میرفت. صادقی سال ۱۳۷۹ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و پس از آن به طور مستمر با این فرهنگستان همکاری داشت.
مرحوم صادقی هم جهان نقاشی را بدرستی میشناخت و هم ماهرانه هنری متعهد را پیش میکشید. او از مهمترین نقاشانی بود که توانست عاشورا را به شکل عزتمندانهای بازنمایی کند. در نقاشیهای عاشورایی وی امام حسین(ع) و یارانش در موضع قدرت و عزت هستند و این رویکرد امیدبخش و انقلابی در تمام دورههای کاری صادقی مستتر است. محمد حبیبی، مدیر هنرهای تجسمی روایت فتح در گفتوگو با «وطنامروز» با اشاره به شخصیت هنری مرحوم صادقی اینطور میگوید: او حبیب دلها و یار صدیق انقلاب اسلامی، امام و رهبری و مونس شهدا بود. دکتر تمام عمر شریف خود را برای شهدا کار کرد، یادم هست زمانی که برای دیدن او به موزه فلسطین رفتم به بنده گفت «این کار بنده مرگ مولف است و شاید کار آخر بنده باشد»؛ برای سردار سلیمانی با تمام وجود کار میکرد و آخرین اثرش را با موضوع سردار تمام کرد.
علاوه بر موضوعات متعهدانه و رویکرد نمادینی که در نقاشیهای صادقی دیده میشود، از منظر زیباییشناسانه هم ترکیببندی، رنگ و بازی با عناصر بصری به شکلی مدرن و نوگرایانه در نقاشیهای صادقی دیده میشود. حبیبی ادامه داد: تمام ایام محرم از درون عزادار سیدالشهدا و اصحاب شریف ایشان بود و موقعی که اسم مبارک و نازنین امام حسین را میشنید، اشک از چشمانش جاری میشد. بیخود نیست که در فقدان او همه خود را عزادار میدانند. صادقی تمام عمر خود را برای هنر انقلاب کار و از مظلومیت این هنر دفاع کرد. به جرأت میتوان گفت اگر او نبود خیلی چیز قابل دفاعی از هنر انقلاب وجود نداشت.
صادقی بیشتر از هر نقاشی به موضوعاتی چون کربلا و عاشورا پرداخت. نوع نگاهش متفاوت از دیگر نقاشان هم روزگارش بود. در نقاشیهای صادقی گاهی نور چهره به سوی آسمان کشیده میشود.
مدیر هنرهای تجسمی روایت فتح اظهار داشت: به مقام معظم رهبری با تمام وجود اظهار ارادت میکرد. یادم هست سال ۹۵ که در یک جلسه با چند تن از هنرمندان خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، حضرت آقا ایشان را مانند یک رفیق چندین ساله و یار دیرین انقلاب صدا میکردند. ایشان استاد به معنای واقعی بودند و تمام مکاتب هنری را میشناختند و تکنیک آنها را تجربه کرده بودند و به شاگردان خود هم آموزش میدادند؛ حسن روحالامین یکی از شاگردان ایشان به شمار میرود.
سیدمسعود شجاعیطباطبایی، مدیر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری نیز درباره ارزش هنر والای این هنرمند مردمی به «وطنامروز» گفت: حبیبالله صادقی از پیشگامان وارسته هنر انقلاب و از هنرمندان صاحب سبک رشته نقاشی بود که از قبل از پیروزی انقلاب تا پایان دوران دفاعمقدس و سالهای متمادی پس از آن، عمر شریف و پربرکت خود را صرف رشد و اعتلای هنر انقلاب و تربیت نسل ارزندهای از هنرمندان متعهد و انقلابی کرد. بدون شک تلاشهای مجاهدانه و خدمات ارزنده این استاد پارسا که سرمایهای بیبدیل برای هنر انقلاب اسلامی به شمار میآمد، فراموشناشدنی است و فقدان او ثلمهای عظیم و جبرانناپذیر برای هنر انقلاب اسلامی و هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی خواهد بود.
گفتنی است پیکر حبیبالله صادقی روز شنبه ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح از ابتدای خیابان مظفر (روبهروی در مؤسسه صبای فرهنگستان هنر) تا موزه فلسطین تشییع و سپس در قطعه هنرمندان بهشتزهرا(س) به خاک سپرده خواهد شد.
***
یادداشتی از روحالامین برای حبیب
در پی درگذشت استاد بزرگ حبیبالله صادقی، حسن روحالامین، نقاش برجسته کشورمان در یادداشتی نوشت:
«بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
صبح امروز خبر درگذشت استاد عزیزم استاد حبیبالله صادقی به من رسید، هیچ وقت خودم رو آماده نکرده بودم برای شنیدن چنین خبری، حبیبالله صادقی استاد من، عزیز من و بزرگتر من بود و هست. او جسارت در نقاشی رو یاد من داد، او از انگشتشمار هنرمندانی بود که هنرش رو وقف اسلام و انقلاب اسلامی کرده بود، در این مسیر آماج حملات زیادی از دوست و دشمن قرار گرفت، حبیب صادقی برای من هیچ وقت یک مرد مسن و جا افتاده و شاید پیرمرد محسوب نمیشد، زمانی که در دانشگاه مفتخر به شاگردی او شدم رو وقتی به یاد میارم، این سکانس توی ذهنم شکل میگیره که: صبح زود یه روز پاییزی وقتی خیابونهای نمناک بارون خورده اطراف دانشگاه را تند تند قدم میزدم تا به فروشگاه ژاندارگ در خیابان منوچهری برسم و بعدش بومی تهیه کنم برای کلاس استاد صادقی، آنقدر در راه برگشت به دانشگاه تند تند قدم برمیداشتم بعضی وقتا پاهام به بوم بزرگی که استاد گفته بود بگیرم میخورد، میرسیدم به کلاس، در کلاس رو باز میکردم استاد میگفت: حسن کجایی تو پسر بجنب دیگه. بوی تربانتین و روغن و مدیومهایی که استاد خودش میخرید و برای بچهها میآورد تا تجربه کنند توی کلاس پیچیده بود. اون روزها یادمه استاد مسؤولیت ریاست موزه هنرهای معاصر رو داشت، با کت و شلوار میومد پای سهپایه ما میایستاد و کار میکرد. همیشه مدیونتم حبیبالله صادقی، تو جسارت کار کردن و خراب کردن و پاک کردن و از نو ساختن رو به من دادی.
یا سیدالشهدا حبیب ما رو تحویلش بگیر آقا جان، خیلی به عشق شما کار کرد، خیلی کار کردن برای شما رو به ما آموزش داد، حاجحبیب ما محرم امسال را ندید، آقا جان حاجحبیب را سینهزن امسال عزای خودت به شمار بیار».