زندگی مبارک حضرت امام حسین علیهالسلام با قرآن عجین بود. ایشان از کودکی با قرآن همراه بود و انس با قرآن داشت و عاشق و دلداده قرآن بود. کلام ایشان آیات قرآن و برگرفته از قرآن بود و رفتارشان مطابق قرآن.
این شیفتگی سیدالشهدا نسبت به قرآن کریم و کلام الهی تا جایی است که وقتی سپاه دشمن غروب تاسوعا حملهور شده و میخواستند کار را در همان ساعت یکسره کنند، امام حسین حضرت عباس را به سمت دشمن فرستاد تا از آنها مهلت یک شبه بگیرد تا به عبادت خداوند مشغول و سرگرم باشد و در همین باره فرمود: «فهو یعلم انی قد کنت احب الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار»؛ چه آنکه خداوند، خود میداند من همواره دوست داشته و دارم که نماز بخوانم و تلاوت کتاب خدا و دعا و استغفار فراوان کنم.
از این عبارت روشن میشود تلاوت قرآن کریم، محبوب امام حسین علیهالسلام بوده و به آن عشق میورزیده است؛ چنانکه در آن شب خطرناک، مهلت میطلبد تا با نماز و تلاوت قرآن کریم صبح کند.
در همین رابطه ۲ یادداشت از حجج اسلام سیدجلال رضویهمدانی، استاد اخلاق حوزه علمیه و دکتر مصطفی نیکاقبال، مفسر قرآن کریم تقدیم میشود.
***
امام حسین و قرآن یک حقیقت در ۲ تجلی
حجتالاسلام سیدجلال رضویهمدانی*: یکی از مظلومیتهای مشهور در میان عطاهای الهی در میان ما مسلمانان قرآن است؛ قرآن واقعاً در میان جامعه اسلامی مظلوم واقع شده است. این مساله را عملا میبینیم و بحث ما بحث قرائت یا تلاوت یا آموزش قرآن نیست، بلکه بحث ما بحث عمل به قرآن است. آنچه وارد شده است، یکی از شکایتهای رسول گرامی اسلام در نزد خداوند، شکایت از امت خود در مهجور کردن قرآن است. یکی از خطاهایی که ما مرتکب میشویم، این است که قرآن را صرفا در مواقع سالتحویل در سفره هفتسین قرار دهیم یا در قباله ازدواج فرزندمان از آن میگوییم یا به عنوان خوشیمن بودن قرآن -که البته کسی میگفت باز جای امیدواری دارد که قرآن را خوشیمن میدانیم- به آن اشاره میکنیم و... در واقع فقط در اینگونه موارد سراغ قرآن میرویم، اینها هم همگی قشری و ظاهری است و گذری بر محتوا و باطن قرآن نداریم. در ایام محرم باید توجه ویژهای به قرآن کنیم، چرا که این ماه، ماه امام حسین است و امام حسین شیفته و شیدای قرآن بودند. وقتی ایشان یکشب بیشتر مهلت خواستند، به دنبال این بودند تا بتوانند یک شب بیشتر قرآن بخوانند. وقتی هم سر مبارک حضرت بر نیزه قرآن خواند، نشاندهنده شدت حب و علاقه و عجین شدن امام حسین با باطن و ذات قرآن بود.
قرآنها در طاقچههای ما گرد و خاک میخورد و این جای تأسف دارد. کسی محضر حضرت آیتاللهالعظمی بهجت رسیده و گفته بود من خیلی جمکران و عتبات میروم و خیلی دوست دارم چهره امام زمان را زیارت کنم و عاشق این هستم که رخسار مهدی فاطمه را ببینم؛ چه کنم؟ آقا فرمودند به صفحات قرآن نگاه کن، اگر به صفحات قرآن نگاه کنی، گویا به چهره امام معصوم نگاه کردی. کتاب خدا یکی از ۲ امانتی است که پیامبر برای ما به ارث گذاشته اما ما با این میراث و با این امانت چه کردیم؟ قرآن میفرماید یکی از فریادهای پیامبر این است: یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ خدایا این امت من قرآن را مهجور و زمین گیر کردند و پشت به قرآن کردند. مهجوریت قرآن این است که من در طول عمرم یک آیه از آیات قرآن را نگاه نکردم و حالا از دنیا رفتم و تأکید میکنند حتما در قرآن خوانده شود و حتما چند قاری قرآن بیایند بالای سر قبر پدر و برادر و فرزند ما تا صبح قرآن بخوانند. این چه اثری برای میت دارد؟! روایت داریم که یکی از شافعان روز جزا قرآن است. قرآن حق شفاعت دارد. قرآن از کسانی که در دنیا با او قهر کردند و با او ارتباط نداشتند، شکایت میکند. اگر ما با قرآن ارتباط پیدا کنیم، امت واحده قرآنی رقم میخورد. اگر ما با قرآن ارتباط پیدا کنیم، جامعه سالم تحقق پیدا میکند. بیایید در این ایام محرم با ارباب بیکفنمان حسین بن علی(ع) عهد ببندیم و بگوییم ما میخواهیم همانطور که تمام وجود شما قرآن مجسم بود، همانطور که سر بریده شما روی نیزه قرآن میخواند، همانطور که سیدالشهدا بالای سر هر کشتهای از عزیزان دشت کربلا قرار میگرفت، بر بالین این شهدا این آیه را میخواند: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُواالله عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛ امیرالمومنین علی(ع) نیز بر بالین شهدا این آیه را میخواند، ما هم با قرآن عجین شویم. چند درصد ما هر شب در منزلمان قرآن میخوانیم؛ مگر معصوم نفرمود: «نَوّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ»؛ چرا زندگیهای ما را ظلمت گرفته، مگر معصوم نفرمود: فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ، مگر روایت نفرمود در آخرالزمان که فتنهها مثل ابر سیاه بر خانه و شهرها چیده میشوند، فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ؛ به قرآن پناه ببرید.
وقتی به کلام امام علی(ع) نگاه میکنیم، در خطبه 176 نهجالبلاغه، حضرت وقتی تعریف قرآن را میفرمایند، میگویند: و فیه ربیع القلب؛ این قرآن بهار قلبهاست. شما چطور در بهار، سبزه و خرم و صدای خوش مرغان روی شاخه درخت را میبینید و میشنوید. اگر میخواهید سرزمین وجود شما صفا و خرمیت و نشاط داشته باشد و آن ارتباط و بندگی برقرار باشد، باید فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ؛ به قرآن پناه ببرید. ما شبی، هفتهای و ماهی چند آیه میخوانیم؟ چه ارتباطی بین ما و قرآن است. قرآن فقط برای ما استخاره و تفأل شده است؟ سپس فرمودند: طرف تا میخواهد فخر بفروشد، میگوید بچه من 3 زبان خارجی بلد باشد، فرزند تو با قرآن چه ارتباطی دارد؟! این قرآن که مرکز همه علوم بشری است ما چه ارتباطی با این قرآن داریم. یک بحث تلاوت و قرائت و تجوید است اما آیهها باید تفسیر و در آن تدبر شود. آن زمان این دریای بیکرانی که انسان مانند غواص در اقیانوس قرآن غسل میکند، به یک اعجاب و دریافتهایی و علومی میرسد که عقل مبهوت میشود و قابل قیاس با هیچ چیزی نیست.
امروز قرآن مثل اباعبداللهالحسین «وتر الموتور» شده است، یعنی تنهای تنها مانده، اگر ما حسرت میخوریم که ای کاش محضر اباعبدالله را درک میکردیم، ای کاش ایشان را نصرت میکردیم، امروز قرآن هست، قرآن، محک ادعای ما است. اساسا پرواز به سوی خدا تنها با ۲ بال قرآن و عترت ممکن است، اگر یکی از این دو را از دست بدهیم، دیگری را هم از دست دادهایم، عزاداری و ارادت به اباعبدالله اگر با فهم و مطالعه قرآن عجین نشود، به آن هدف غایی این عزاداریها که حرکت در صراط مستقیم و رسیدن به کمال نهایی انسانی است، منتهی نمیشود. اگر میخواهیم حال ما در ایام محرم ادامه پیدا کند، اگر میخواهیم این رشتهای که در ماه محرم به دست ما آمده، این حالت معنویای که در ما ایجاد شده، همچنان باقی بماند، رشد کند، گستردهتر شود، راهش این است که چشمهای اشکبار از مصائب سیدالشهدا را روزانه برای دقایقی به قرآن بدوزیم و به قرآن گره بزنیم و در معانی الفاظ آن مداقه کنیم.
* استاد اخلاق حوزه علمیه
***
قسم به این 10 شب
دکتر مصطفی نیکاقبال*: امامصادق(ع) میفرمایند: در نمازهای واجب و مستحب خود سوره فجر را بخوانید که این سوره، سوره امام حسین(ع) است و مداومت بر خواندش، معیت با ایشان میآورد. راجع به وجه انتساب این سوره به سیدالشهدا، امام صادق(ع) فرمودهاند: مگر در آخر سوره خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه» را ندیدهاید؟ راقم معروض میدارد: گویا لیال عشر و وتر موتور و ترسیم عذاب خدا بر پیشینیان با این لحن بیمانند و افسوس بر جور یتیمان، همگی مرتبط باشند با محرم و واقعه عاشورا.
بر مبنایی که باطن سوره را واقعه عاشورا دانستهاند، سپیده دم صبح و رفتن شب باید واقعه بزرگی باشد که با آن دین، نصرت شده و پس از اندراس، لباس نویی پوشیده. در هیچ یک از قسمهای قرآن هم عبارتی مشابه «هَل فِی ذلکَ قَسَمٌ لِذِی حِجر» که فهم قسم را مخصوص اهل فراست میداند به کار نرفته، این نشان میدهد در قسمهای ابتدای این سوره تاویلی هست مخصوص که فهمش از اندیشه ظاهری والاتر است. چنانکه در روایات مصداق بارز اولیالحِجر یعنی اهل فراست - به عقل الهامی و علم لدنی- را ائمه(ع) و شیعیان خاص ایشان دانستهاند؛ لذا تاویل کردن این آیات به حقیقتی خاص نه تنها درست، بلکه لازم است. بنابراین، لیال عشر 10 شب اول محرم است که با تکرار آن در هر سال، فجر ایمان در قلوب مؤمنان در اقطار عالم طلوع کرده و لیل ظلمت و نفاق رخت برمیبندد و دین تازه میشود. وتر هم تنها ماندن وجود مقدس سیدالشهداست به گونهای که همه علیه ایشان شفع و همداستان شدند و حق را تنها گذاشتند. آیات بعد شرح عذاب اقوام طاغی و مفسد است.
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ»
ای جان آرام یافته!
از اینجا سیاق سوره کاملا دگرگون شده و یکی از زیباترین و دلانگیزترین آیات قرآن را ترسیم میکند. امن و آرامش، غایت ایمان است، لذا نفس مطمئنه توصیفی از بالاترین کمال و والاترین انسان است. دل آرام را کسی دارد که به وظیفه خویش عمل میکند و به اینکه چه خواهد شد وابسته نیست. مهم برای او عمل به وظیفه بندگی است، نسبت به مقدرات تسلیم است و آنچه را به دست او نیست، به خدا واگذار میکند. تنها کسی که چنین تفکر وظیفهمحوری دارد به طمأنینه خواهد رسید، نه کسی که پر از خواست است.
نفس از کثرت ذکر خدا به این مقام میرسد: الا بِذِکرِالله تَطمَئِنّ القُلوب. ذکر اعم از زبانی و عملی و قلبی است. یعنی به یاد خدا و برای خدا بودن در عبادت و طاعت و خدمت و آنگونه که او خواسته، کردن.
مصداق بارز ذکرالله نماز است: اَقِمِ الصَلاه لِذِکری. نماز، ذکر و ذکر اطمینان دل میآورد و دل مطمئن به سوی خدا پرمیکشد. ببینید چقدر نماز در اسلام اهمیت دارد. به همین دلیل پیامبر(ص) آن را ستون دین دانستهاند.
کلینی از امام صادق(ع) روایت میکند مؤمن از مرگ کراهت ندارد، چون در موقع مرگ پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین(ع) به استقبالش میآیند.
محاسن و تاویلالآیات از امام صادق(ع) روایت میکند که سوره فجر را در نوافل و فرایض زیاد بخوانید که سوره امام حسین(ع) است و شما را در بهشت همدرجه او میکند.
* مفسر قرآن
***
عاشورا در نگاه امام موسی صدر
گریه، مقدمه قیام علیه ظلم
من از خودم و شما میپرسم: ما از روز عاشورا چه بهرهای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم، من به شما خبر میدهم که این کار سودی ندارد.
برادران! ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی هستیم که گریه میکنند و حسین را میکشند؟ انشاءالله نه. انشاءالله میان ما چنین کسی وجود ندارد ولی میخواهید برایتان بگویم چه کسی گریه میکند و حسین را میکشد؟ روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین در دستان ما است؛ کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم ولی در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ دهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن زنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم، ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم، زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود او است. انشاءالله ما از این دسته نیستیم.
ستم در برابر اکثریت شکست میخورد و ستمکار نیز درهم میشکند. سپس ستمکار جامه نو بر تن میکند؛ جامه انبیا و لباس دین. به دعوت جدیدی فرا میخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر میدهد. اعلام میکند در کنار مستضعفان است. مستضعفان میبینند ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از درون خودشان است. در این هنگام نبردی دیگر آغاز میشود. بدینگونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است.
این نبرد برای چیست؟ این سنت خداوند است. این نبرد همیشگی برای این است که آدمی بتواند با اراده کامل خود، از میان خیر و شر، یکی را انتخاب کند تا بتواند به کمال برسد و اینگونه است که سلسله پاینده ستیز میان ستمکار و ستمدیده به هرگونه که توصیف شود ادامه مییابد. در این روند بود که نبرد آغاز شد؛ از آدم(ع) برگزیده خدا و نوح(ع) پیامبر خدا و موسی(ع) همسخن خدا و عیسی(ع) روح خدا تا محمد(ص) محبوب خدا و علی(ع) ولی خدا.
از این رو، واقعه کربلا نبردی منفک و پدیدهای یگانه در تاریخ انسان نیست، البته حلقهای ویژه است و بهطور طبیعی، با دیگر حلقههای تاریخ نبرد تفاوت دارد و همچنان که این حلقه با گذشته پیوند دارد، با آینده نیز در پیوند است.
ما با این یادکردها و عزاداریها و برپایی مجالس سوگ، میکوشیم این واقعه را همچون رویدادی تازه تجربه کنیم. پدران و نیاکان و رهبران و علمای ما نیز چنین کردهاند. به سخنان امام حسین گوش فرا میدهیم: «ألا تَرَونَ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِلَ لایُتَناهَی عَنهُ»؛ آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیشود.
در این کلام امام حسین(ع) بویی از گذشته نمیشنویم. گویا برای همین امروز گفته میشود. این سخن در گوش عزاداران طنین میافکند و انسان را وامیدارد هوشیار باشد که امروز چه باید بکند؟ تا وقتی که نبرد ادامه دارد و ۲ جبهه از هم متمایز است، و تا هنگامی که ۲ جبهه رهبران و پیروان خود را دارد، ما باید ببینیم آیا در جای خود ایستادهایم؟ در کدام جبهه هستیم؟
امیدوارم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زنده حسینی باشد. اینچنین میخواست و اینچنین سفارش کرد. گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است: «إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِی أمَّه جَدِّی»؛ من برای اصلاح امت جدم خروج کردم. پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رساندهایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهادهایم و یزید را کمک کردهایم.
ای برادران! صفوف خود را انتخاب کنید؛ صف یزید یا صف حسین. به خدا قسم که فکر نمیکنم غیر از صف حسین را انتخاب کنید و جز به ندای حسین لبیک گویید؛ حسینی که میگوید: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنا وَ هَل مِن ذابٍ یَذُبُّ عَن حرم رَسولالله».
وقتی به این فکر میکنیم که حسین(ع) چیزی برای خود نگه نداشت و از بذل مال و آبرو و خانواده و کودکان و دوستان و یاران خودداری نکرد و همهچیز، حتی جان خود را فدا کرد، درمییابیم خدمات او برابر با همه خدمات است. تصور میکنید حسین(ع) پسرش را دوست نداشت؟ آیا تنها من و شما فرزندانمان را دوست داریم؟ چطور فرزندش را دوست نداشت، در حالی که بر سر پیکر بیجان علیاکبر، بدون هیچگونه تعارفی، آشکارا گفت: «عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا»؛ پس از تو دنیا هیچ ارزشی ندارد. آیا درک نمیکرد که پسرش جوان است و نمیخواهد کشته شود؟ وقتی بر سر جنازه عباس رسید، آیا حسین برادرش را دوست نداشت؟ آیا وجود این برادر و قدرت و تأثیر او را در زندگی درک نمیکرد؟ چقدر او برای این برادر زحمت کشیده بود. از این رو، در رویارویی با مصیبت او گفت: «اکنون کمرم شکست».
اگر من یک ساعت از آسایش یا وقت خود را فدا کنم یا از برخی عادات خود دست بردارم یا واجبات را ادا کنم و گناهان را ترک کنم، آیا تصور میکنید کار دشواری صورت دادهام؟ هر چقدر هم این کارها دشوار باشد، حسین(ع) دشواریها و سختیهای بیشتری تحمل کرده است. کسی نگوید من به فلان گناه عادت کردهام، چگونه از من میخواهید آن را ترک کنم؟ این کار دشوار است. این کار هر چقدر سخت باشد، حسین(ع) کاری بسیار سختتر از آن انجام داد. میگویی: سخت است که بخشی از وقت خود را، مثلا به نماز یا حج یا ادای حقوق اختصاص دهم. میگویم: وضعیت حسین(ع) سختتر و دشوارتر از وضعیت تو بود ولی خودداری نکرد.
«هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» حسین به شما نیکی و خدمت کرد، آیا شما نمیخواهید با عملی ساختن اهداف حسین(ع) به خود نیکی کنید؟
به همان اندازه که در این روزها احساس مصیبت و اندوه عمیق و نیز احساس قدردانی فراوان میکنیم، به همان اندازه باید در زندگی و اوضاعمان بازنگری کنیم و خط تازهای برای رفتار و سلوکمان برگزینیم؛ باید تجسم «حسینی بودن» روی زمین باشیم. در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بیشترین خدمت و عطا و بخشش از او به دیگران برسد، به بالاترین مرتبه عفو و گذشت برسد. تصور میکنید وقتی عصبانی میشوید، خیلی سخت است که از غرور و خودخواهی خود دست بردارید؟ درست است که این کار سخت است ولی آیا آنچه حسین انجام داد، برایش سخت نبود؟ بنابراین در سایه یاد حسین و در سالگرد شهادت حسین میکوشیم تا دوباره زندگی خود را اصلاح و تنظیم کنیم.
حسین(ع) دریافت که «به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود» و حاکم همچنان حقوق مردم را غصب میکند و این کار را به کمک شمشیرها و فرزندان خود آنان انجام میدهد. او انسان را به بندگی میکشد و به تأمین منافع شخصی خود وامیدارد. او زبانها را میخرد، اندیشهها را تسخیر میکند، حقایق را واژگون میکند و دلها را به سوی خود میکشد و سپس در این میدان بدون هیچ مزاحم و رقیبی هر چه میخواهد میکند. خون میریزد، آبرو میبرد، ویران میکند، تبعید میکند و انسان آزاده و باشرافت را به ابزاری مطیع بدل میکند و پادشاهی را از خود به ارث میگذارد و آن را مادامالعمر میکند و بیعت را بر مردم تحمیل میکند.
خطرناکترین کار او این است که از دین خدا و نهادها و شعائر و احکام آن یاری میگیرد و به رفتارها و انحرافات خود رنگ شرعی میزند و اطاعت خود را بر مردم واجب و مخالفت مردم را با هوا و هوس خود، گمراهی میشمارد و شمشیر دین را میکشد تا مؤمنان آزاده را پس از آنکه به حکم قاضیان و راویان و واعظان، مرتد و خارجی اعلام شدند، به قتل برساند.
انسانی که همواره چشم به آسمان داشت و برای استوارسازی پایههای دین مبارزه میکرد و آرزوهای بزرگش آزادی و کرامت و امنیت و زندگی پاک در سایه رهبران پاک بود، به ناگاه دریافت دشمنان آزادی و کرامت او و پایمالکنندگان حقوق و آرزوهای او بر او حکومت میکنند و سرنوشت او را رقم میزنند.
مردمی که محمد(ص) آنان را تربیت کرده بود تا در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام نگیرند و در برابر انحراف - هر چند کوچک باشد- ساکت ننشینند، همآنان که بانگ اعتراضشان مجالس حاکمان و محافل جامعه را پر کرده بود، اکنون در بند شمشیر یا نان یا گمراهی بودند.