printlogo


کد خبر: 251784تاریخ: 1401/5/22 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با حجت‌الاسلام سیدجلال رضوی‌همدانی یار دیرین شهید سرلشکر همدانی درباره شخصیت این سردار پرافتخار
شهید همدانی آماج کینه‌های بدر و حنین

حبیب سپاه، لقبی بود که به سردار همدانی داده بودند؛ مبارزی که مویش را در جبهه‌های خاکی جهاد، سفید کرده بود‌. شرح مجاهدت‌ها و مبارزات شهید همدانی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، مثنوی هفتادمن کاغذ می‌شود اما در این برهه‌ای که برخی جامانده‌ها از قطار انقلاب راهی جز سنگ انداختن به آن پیدا نکرده‌اند و عقده دل‌شان را با ناسزاگویی باز کرده‌اند، زیبنده است دوباره به بازخوانی زندگی چهره‌ای بنشینیم که حبیب دوستان و مغضوب دشمنان بود و هست. به همین منظور گفت‌وگویی داشتیم با حجت‌الاسلام سیدجلال رضوی‌همدانی از یاران و رفقای دیرین شهید همدانی.
***
* جناب حجت‌الاسلام رضوی‌همدانی! شما سالیان متمادی با سردار پرافتخار اسلام شهید همدانی رفاقت صمیمی و دوستی نزدیکی داشتید، آشنایی شما با ایشان از کجا رقم خورد؟
آشنایی من با شهید همدانی از سال‌های 57‌-‌58 شکل گرفت. این شهید والامقام تربیت‌یافته مکتب اخلاقی حضرت آیت‌الله شهید مدنی بود. بهره‌های معنوی ایشان از شهید مدنی و مرحوم آیت‌الله فاضلیان بسیار فراوان بود. ایشان در دوران مبارزه با طاغوت از جمله افرادی بود که در حلقه یاران آیت‌الله مدنی قرار داشت و اطلاعیه‌هایی که از نجف توسط افراد به شهید مدنی می‌رسید یا شهید مدنی شخصا خودشان این اطلاعیه‌ها را می‌آوردند، به واسطه شهید همدانی در شهر توزیع می‌شد. مستحضرید که شهید مدنی 15 سال در همدان تبعید بودند و در این 15 سال نیروهایی مومن، مجاهد و انقلابی تربیت کردند که همه مقلد حضرت امام خمینی(ره) بودند و شهید همدانی از جمله این افراد بود. 
بنده ایشان را در منزل شهید مدنی روزگارانی که تظاهرات و راهپیمایی علیه طاغوت بود، برای نخستین‌بار دیدم که جمعیت جوانان را هدایت می‌کرد. ایشان مسؤول انتظامات تظاهرات و راهپیمایی بود که به افراد، مسیرهای عبور راهپیمایی را دلالت می‌داد. آن روزگار که ما یک دانش‌آموز نوجوان بودیم، با یک چهره جوان و در عین حال مومن و انقلابی مثل حاج‌حسین همدانی آشنا شدیم. ایشان یک چهره جذاب و بشاشی داشت که انسان را به خودش جذب می‌کرد. 
از زمانی که سپاه شکل گرفت و در پادگان ابوذر همدان شهید شهبازی به عنوان فرمانده سپاه بود، شهید همدانی از جمله اعضای برجسته شورای فرماندهی سپاه همدان در اوایل شکل‌گیری سپاه محسوب می‌شد. ایشان مدتی به کردستان رفت و در کردستان هم با تشکیل سپاه و فرماندهی ایشان در آن منطقه، موفقیت‌هایی برای انقلاب رقم خورد و در حمایت از مردم در برابر حزب کومله ایستاد.شهید همدانی بنیانگذار لشکر انصارالحسین همدان بود و من هم از همان اوایل شکل‌گیری این تیپ که آن روز گردان پیاده کوهستانی رزمی انصارالحسین بود، در جرگه مسؤول تبلیغات آن گردان با شهید به شهرستان‌های همدان می‌رفتیم و ایشان با سخنرانی به جذب جوانان به عنوان هسته‌های اصلی این گردان اقدام می‌کرد. 
 
* کدام ویژگی‌ اخلاقی شهید همدانی برای شما بیش از سایر ویژگی‌های ایشان جذابیت داشت؟
همیشه در سلام پیش‌دستی می‌کرد، تقید به نماز اول وقت داشت و با مناجات‌ها و ادعیه‌ای که در منابع اسلامی وارد شده، مانوس بود. برخورد بسیار جذاب و گیرایی با جوانان داشت که همین برخورد مهربانانه مایه جذب آنان می‌شد. 
شهید همدانی در دوران دفاع‌مقدس حضور در میدان و خط مقدم را به زندگی گرم خویش ترجیح داده بود و با وجود اینکه متأهل و دارای فرزندانی بود، همه آنها را رها کرده و خود را وقف سپاه اسلام و پیروزی‌های مهم و نصر سپاه اسلام کرد و دستاوردهای فراوانی را در این راه به دست آورد. 
در عملیات مرصاد این شخصیت لایق و شایسته و شجاع که چون مولایش امیرالمومنین علی(ع) در تهجد و زهد و نماز شب موفق بود، در روز هم از جنگ با کفار و منافقین حذر نداشت و باید او را زاهد شب و شیر روز علیه کفر و نفاق دانست. 
ایشان همواره نماز را به جماعت می‌خواند. سعی می‌کرد دیگران را جلو قرار دهد و خود اقتدا کند. کتب ادعیه همراه داشت، مقید به خواندن تعقیبات نماز بعد از فریضه بود. به روضه اهل بیت خاص حضرت علی‌اصغر(ع) دل داده و اشک می‌ریخت. در ایام فاطمیه در منزل اقامه عزا داشت و من سالیان سال توفیق داشتم حضور پیدا می‌کردم و بعد از شهید هم این مراسم تا هم‌اکنون ادامه دارد و خانواده محترم شهید به رسم میراث ماندگار شهید این عزای خانگی را اقامه می‌کنند. 
ایشان تمام هم و غمش این بود که حرف به حرف بیانات حضرت آقا را اجرا کند و حرفی از مطالبات ایشان روی زمین نماند. عشق و علاقه فراوانی به امام خامنه‌ای داشت. تلاش و کوشش شهید همدانی این بود که یک شاگرد ممتاز و برجسته در مکتب رهبر معظم انقلاب به شمار آید و عملا ایشان به این نیت پاک خود واصل شد. 
انس به عبادت، گره‌گشایی از امور مردم، همدردی در آلام دوستان در سختی‌ها و هم‌دوش بودن رفیقان را باید از جمله دیگر برجستگی‌های اخلاقی ایشان دانست. 
 اینطور که بنده از بیانات شما فهمیدم سردار همدانی اهل سلوک معنوی بودند.
بله! ایشان هم خودش سالک الی‌الله بود و هم افرادی که تحت نظرش کار می‌کردند برخوردار از معنویت و نورانیت بودند. اگر بخواهیم نمونه‌ای برای حاج‌‌قاسم سلیمانی مثال بزنیم تنها آن نمونه و بدیل شخص شهید همدانی است. شهید همدانی با دعا و تضرع به پیشگاه خداوند خود را در سیر و سلوک قرار داده بود و اکثر ادعیه را می‌خواند و زمزمه می‌کرد. شخصیت‌های معنوی را دوست می‌داشت و با ایشان ارتباط داشت. اکثر فرماندهان لشکر که تحت نظر ایشان بودند، افرادی نمونه و مثال‌زدنی و در معنویت و سلوک الی‌الله بی‌نظیر بودند. 
شهید همدانی به کارهای فرهنگی اعتقاد داشت و می‌گفت اطمینان داشته باشید اگر کارهای فرهنگی را به نحو احسن انجام دهیم، انقلاب را بیمه کرده‌ایم. هر وقت به ایشان می‌گفتیم اگر شما بازنشسته شوید چه کار می‌کنید؟ می‌گفت به یک مسجد می‌روم و کارهای فرهنگی می‌کنم؛ این یک تکلیف است. 
روزی از عمر شهید همدانی نبود، مگر اینکه حلقه‌ای از یاران خداجو دورش جمع شوند و ایشان با طرح ایده‌های خود آنها را به خدمت‌رسانی به مردم ترغیب نکند. 
باید عرض کنم ایشان هم با حضرت آیت‌الله‌العظمی نوری‌همدانی ارتباط صمیمی داشت و گاهی که از سوریه بازمی‌گشت، ملاقاتی شخصا با حضرت آیت‌الله‌العظمی نوری‌همدانی داشتند و مسائل را در میان می‌گذاشت و هم با شهید آیت‌الله مدنی در دوران مبارزاتی و هم با آیت‌الله فاضلیان. عمده معنویتی که در ایشان شکل گرفته بود، از شهید محراب آیت‌الله مدنی و آیت‌الله فاضلیان بود. 
 
*  لطفا برای ما از نقش سردار همدانی در سوریه بفرمایید.
شهید همدانی وقتی به سوریه رفت، تشکیلات بسیجی، نیروهای الجیش‌الوطنی را در آنجا سر و سامان داد. در سوریه کارهای بزرگی کرد و به عشق حضرت زینب(س) شب و روز در بیابان‌های سوریه در درگیری با داعش و دشمنان قسم خورده اهل‌بیت(ع) جنگید. ایشان می‌گفت دستور دادم برای افراد کم‌سن و سالی که اسیر می‌شوند، کلاس‌های عقیدتی برگزار شود که شست‌و‌شوی مغزی آنها از افکار پلید از بین برود و توبه کنند، چون آنها هم خانواده دارند و سن و سالی ندارند و ما از این جهت تکلیف داریم. ایشان انسانی بسیار دلسوز و مهربان بود و در عین حال در هدفش با کسی شوخی نداشت. خط قرمز شهید همدانی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود. 
ایشان یک انسان برجسته در تنور مبارزات دفاع‌مقدس بود، یک فرمانده عالی‌رتبه بود و تمام تجارب خود را در سوریه به کار گرفت و اجازه نداد سوریه سقوط کند. این شخصیت بزرگ می‌گفت هدف داعش ایران اسلامی است و دشمن را باید از مرکزیت ‌ام‌القرای جهان اسلام دور کرد و برنامه‌ها و ایده‌ها و طرح‌هایی در این زمینه ارائه داد و به آنها عمل کرد و سربلند، پیروز و موفق شد. 
 
* جناب حجت‌الاسلام رضوی! در بعضی از خاطرات دوستان و اطرافیان شهید همدانی خوانده‌ام که ایشان شهادت خودش را پیش‌بینی کرده بود، آیا شما در این باره خاطره‌ای دارید؟
بله! روزی که آیت‌الله موسوی همدانی، امام جمعه فقید را به خاک می‌سپردیم، ایشان گفت من در اینجا بین شهدا و ایشان دفن خواهم شد. چندین عزیز این را شنیدند، بعد از 10 سال این پیش‌بینی شهید تحقق پیدا کرد و همان مکانی را که خودش اشاره کرده بود، لاجرم در همان مکان آرام گرفت. تشییع جنازه باشکوه شهید همدانی که حضور چشمگیر مردم استان را در پشت جنازه ایشان به نمایش گذاشت، یک صف‌آرایی در مقابل فتنه‌گران بود. 
 
* ممنون می‌شوم توضیح بیشتری از نقش‌آفرینی سردار همدانی در سال 88 در برابر فتنه‌گران بفرمایید.
شهید همدانی در مبارزه با فتنه فتنه‌گران به خاطر حفظ جان مردم، از جان خود گذشت. فتنه‌گران به تکایا و مساجد رحم نکردند، فتنه‌گران به عزاداران حسینی رحم نکردند، فتنه‌گران به مردم کوچه و بازار رحم نکردند. شهید همدانی با همه سعی و تلاشش می‌کوشید هر چه هزینه‌های مالی و جانی کمتر پیش بیاید و از این جهت نیروها را آموزش داد تا نیروهای آموزش‌دیده لطمات و صدمات را به جان بخرند تا به مردم و بیت‌المال اضراری وارد نشود. 
روحیه شهید همدانی این بود؛ وقتی وارد بیمارستان می‌شد تا از مجروحان حادثه دلجویی کند، به او می‌گفتند آقا یکی از افراد جنبش سبز هم مجروح شده و در این بیمارستان بستری است، به دیدار او هم می‌رفت، احوال او را هم می‌پرسید و اشتباه او را هم متذکر می‌شد اما می‌گفت هیچ فرقی ندارند و باید همه به این عزیزان مثل فرزندان خود با یک چشم نگاه کنیم. اینها غافل یا جاهل هستند و باید اینها را هوشیار کنیم. این رادیوها و ماهواره‌های بیگانه و مزدوران عامل صهیونیست و آمریکا هستند که این نوجوانان و جوانان ما را برای امیال خود به اردوکشی به خیابان کشیدند، لذا ملاحظه این مسائل را داشت. 
در بحبوحه درگیری‌های خیابانی ایشان به جمکران متوسل بود و از حضرت حجت تقاضای کمک می‌کرد. از حضرت حجت می‌خواست دل‌ها را معطوف به حقیقت کند و این افکار ناصوابی که از غربی‌ها و صهیونیست‌ها تزریق به افراد شده را از بین ببرد و بلکه افکار و اندیشه افراد به طرف مثبت تغییر جهت دهد و در سیر کمال قرار بگیرد. 
 
* اگر در پایان نکته‌ای را می‌خواهید درباره شهید همدانی اضافه کنید، بفرمایید.
باید شهید همدانی را از فرماندهان بزرگ افتخار‌آمیز عصر خویش بدانیم. این اتهاماتی که از جلادان عصر خود علیه این شهیدان می‌شنویم، یاوه‌گویی‌هایی است که هیچ تغییری در شناخت، عشق و علاقه ما به شهدا ایجاد نخواهد کرد. 
نسل دهه نودی‌ها، نسل عاشقان مهدی و دلدادگان به شهدا و مقلدان امام خامنه‌ای هستند. امروز اگر سرود «سلام فرمانده» در جهان طنین‌انداز شده است، به خاطر آثاری است که مترتب بر خون شهیدان است تا با تحول، دل‌ها را به هم متصل و زمینه پیوند مکتبی به امام عصر(ع) را در یک امت واحده قرآنی رقم بزند. 
شهید همدانی هم از ساواک و هم از منافقان داخلی و هم از حزب بعث در دوران دفاع‌مقدس و هم از جنگ با داعش و هم از لطمات فتنه‌گران بی‌نصیب نماند. 
طعنه بر شهدا برگرفته از تبهکاری و فساد عقیده در وجود افراد نا‌لایق و مزدوران صهیونیست و آمریکاست. بعضی‌ها در دوران 40 ساله انقلاب ثابت کردند عروسک خیمه‌شب‌بازی استکبار و صهیونیست هستند. شهدا طینتی پاک، محبوب و معطر به عطر حضور حضرت یار را به یادگار دارند. طینت فتنه‌گران همواره دروغ‌پردازی، شایعه‌پراکنی و دفاع از ناحق در برابر خورشید حقیقت است. 
فتنه‌گران، همپیمانان طاغوت، کفر، شرک و اباطیل زمان هستند. امروز در سراسر ایران اسلامی عاشقان شهیدان به عشق همدوشی، همراهی و هم‌صفتی با شهیدان تا آخرین قطره خون برای دفاع از حقوق حقه مردم ایران اسلامی آماده‌اند تا فرمانده بزرگ سپاه اسلام، ولی فقیه، نایب امام زمان به ایشان مأموریت بدهند. مردم دارالمجاهدین همدان این شخصیتی را که مانند قله الوند باصلابت، ایمان و عشق به خدا سالیان سال با این مردم زندگی کرد، فراموش نخواهند کرد.

***

چون جهند از نقص خود رقصی کنند
سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند:
من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد. برای این رفته بودم مجوز بگیرم چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد کنیم، لذا آمدیم مجوز برای این کار بگیریم. 
شهید همدانی هم چون فرمانده قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوات‌الله علیه) بود، او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها می‌آیند و پاسدارها باید بیایند و همه‌ این حرف‌ها، اصلا- چون خودش سال‌ها اینجا بود- یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلا هوایی شد و گفت من اصلا نمی‌مانم و به سمت آنجا آمد.
آخرین لحظه‌ای که من شهید همدانی را دیدم، تقریبا چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی‌ای در او دیدم. من در آن لحظه آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعدا فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است.
اینکه می‌گویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی.
آنجا با خنده به من گفت «بیا با هم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد». او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلا عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم بازمی‌گشتم ولی یک حسی به من گفت چیزی نیست، خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم.
وقتی این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:
چون رهند از دست خود دستی زنند 
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم.

 


Page Generated in 0/0067 sec