محمدعلی میرزایی: جامعهای که نتواند برای خود خوراک فرهنگی مناسب تهیه کند، خواه ناخواه دچار مشکلاتی میشود که منشأ اصلی آن به خلأ خوراک فرهنگی - هنری در آن جامعه بازمیگردد. تئاتر به اشکالی همچون تعزیه و نمایش میدانی سابقه دیرینهای در فرهنگ و هنر این مرز و بوم دارد و میتوان با صراحت گفت حالا دیگر در این زمینه حرفهای زیادی برای گفتن داریم. اگر بخواهیم به صورت مصداقی بگوییم هنرمندان ما میتوانند با حداقل امکانات و با وجود شرایط دشوار بهترین نمایشها را آن هم با تاثیرگذاری مشخص روی صحنه ببرند.
یکی از گونههای نمایش که چند سالی در کشور ما در بین افکار عمومی و رسانه جا افتاده، نمایش میدانی است که تاثیرات مناسبی را به همراه داشته است اما با این وجود فعالان این حوزه با مشکلاتی مواجه هستند، از جمله محدودیتهای فضای باز که باید در اختیار گروههای نمایشی باشد که نیست و مسائل مالی و عدم همکاری برخی متولیان فرهنگ و هنر؛ البته هنرمندان نمایشهای میدانی با وجود همه این مشکلات دست از تلاش برنمیدارند. از نمونههای عینی کارهای انجام شده طی سالهای اخیر در این بخش را میتوان «شبهای آفتابی»، «فصل شیدایی» و «تنهاتر از مسیح» نام برد.
به گواه کارشناسان و برخی مسؤولان فرهنگی، لازم است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجهای برای این گونه موضوعات نمایش پیشبینی کند. به طور قطع، اعتباراتی برای این منظور وجود دارد اما شاید بتوان گفت گاهی رویکردهای سیاسی موجود در این عرصه مانع استفاده از این ظرفیتها شده تا بتوان در بخشهای مختلف به صورت عادلانه از آن در حوزه نمایش میدانی حمایت کرد. جامعه فرهنگیای موفق است که در آن آثار نمایشی جایگاه مناسبی در سبد فرهنگی خانوادهها داشته باشد.
این پدیده فرهنگی تقویت سرمایه اجتماعی را به دنبال دارد که حمایت متقابل از همدیگر را میطلبد؛ از سویی این مساله فرهنگی نذر وقت و تخصص بوده که پهنهای وسیع از مهربانی و خلاقیت است. میتوان گفت در نمایشهای میدانی تک تک گروه با توجه به توانمندیهای خود میتوانند نگاه عمقی به ماجرای نمایش میدانی داشته باشند که همین نگاه تاثیرات بسزایی در نگاه تک تک افراد جامعه به دنبال خواهد داشت.
نمایشهای میدانی به دلیل داستانمحور بودنشان، میتواند روایتی تاریخی، علمی، فرهنگی و ورزشی را به همراه داشته باشد که در مناسبتهای خاص از این نمایشها استفاده شود؛ مثلا اگر بخواهیم نمایشهای میدانی که مرتبط با دفاعمقدس است را بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که آن مخاطب با یک پیشینه ذهنی درباره دفاعمقدس به آن نمایش میرود و با دیدن آن نمایش میدانی ابهامات ذهنی او برطرف شده و حتی باعت تکامل اطلاعات او درباره موضوع دفاعمقدس میشود. موضوع مهمتر که در نمایشهای میدانی وجود دارد، پدیده « تکرار» است. به طور اساسی هر کدام از گروههای نمایشی طبق هماهنگیهای لازم با نویسنده آن به یک جمعبندی از آن سناریو میرسند تا بتوانند فرم و محتوا را به گونهای جلو ببرند که دچار تکرار نشود. مسالهای که باز هم میتوان گفت این سالها شاهد آن بودهایم، ماجرای عاشورا است که طی سالهای اخیر به گونهای پرداخته شد که میتوان گفت این موضوع دچار تکرار نشد؛ در «فصل شیدایی» از یک بعد و در «تنهاتر از مسیح» هم از یک بعد دیگر به قصه عاشورا پرداخته شد که این مهارت سناریونویسی و قصهپردازی را نشان میدهد.